از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

بی تربیتی

(با لحن راوی روایت فتح بخوانید لطفا)

اندوهی بسیار و غمی جانکاه

بر پیکره ی وجودم میدود

خانه میکند

میماند

وقتی میشنوم

برای آسایش خود پسرشان را داماد کرده اند

یعنی

جانوری بدنیا خلق کرده اند که نفسشان را بریده

تنها راه خلاصی این است که زنش بدهند

بندازنش به سرو جان دختر مردم

دختر میشود سیبل

خدا تماشا میکند و

شیخ و شیوخی که داعیه ی پوشیدن لباس رسول خدا را دارند

خطابه میخوانند که هرزنی دربرابر اخلاق بد شوهر صبر کند جهاد فی سبیل الله کرده است

جهاد با دست خالی و بدون پشتوانه

با دهن بسته

و راضی به قضا و قدر الهی

میشودجنگ یکطرفه و جهاد بی نتیجه

یک عمر شنیدن ناسزا و تحمل یک اخلاق بد و

عمر بی فایده

تازه اگر خیلی محکم باشد و نشکند یا له نشود

بعد سر شصت سالگی که شوهر میمیرد و زن یرود تا یک نفس راحت بکشد

میبیند پسرش شده سیبی به دو نصف بابای خدابیامرزش

زنه هم میره زنش میده تا خودش سر پیری راحت باشه

و این چرخه ادامه دارد


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد