از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

چرا انقدر بی حوصله!

۲۰واندی سال بیش تر از عمرم نگذشته است که به شدت احساس کهولت و دلمردگی می کنم.به قول معروف از جوانان روغن نباتی نباید بیش از این انتظار داشت.به کهنسالی نرسیده جوان مرگ خواهیم شد.انقدر سرب و هوای آلوده در حلقوم مان کردیم (یا کردند!درست نمی دانم )که هنوز سنگی روی آجری نزاشته باید بگذاریم وبرویم.از این دنیا رانده از ان دنیا مانده!به قول معروف از شیر شنبه و دوغ جمعه افتادیم. 

حیف جوانی و شادابی و نشاط ان که درصف اتوبوس و صف نان و صف هزار جور زهر مار دیگر سپری شد . تتمه ی آن صرف خواندن جزوات بی ارزش اساتید مستبد دانشکده.که چه شود؟یک مصرف کننده ی صرف بودن چه لذتی دارد؟دیگر مدرک دکتری هم ارزشی ندارد همه امروزه مدرک دارند از هزار جور دانشگاه بی اعتبار! 

اندر باب تحصیلو تحصیلات عالیه در این مملکت می توان مقاله ها نوشت و کتابها با چندین باب منتشر نمود.اما از آن منفعتی حاصل نخواهد گشت.آش دست پخت خودمان است دیگر. 

چند روزی است که پی برده ام در زندگی درجا زده ام هیچ تحولی یا هیچ رخداد بسیار مهمی نبوده است که بخاطرش بسپارم و وقتی دگر آن را یاداوری کنم.زندگی از این تکراری تر دیگر ممکن نیست.آنقدر ها هم خلاقیت ندارم که خود منشا تحولی شوم.اما هزاران کار ریخته است روی سرم یکی از یکی با ارزش تر اما اجباری بایدی که انجام ندادنش مجازاتی سخت در پی خواهد داشت. اما حوصله ی انجام هیچ یک را ندارم.هرچند می دانم حوصله آخرین کلید طلایی است که نباید هرگز آن را ازدست داد.کاش حوصله قرص داشت آمپولی واکسنی چیزی. 

هرکسی دور خودش یک حصاری کشیده است با سیم خارداری که در آن الکتریسیته جریان دارد حتی با سیم چین هم نمی شود به آنها نزدیک شد. 

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 19 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:04 ق.ظ http://no-1.blogsky.com

ایشالا 100 سال عمر کنی (بدون دود !)
با این قسمت هم خیلی خیلی موافقم : حوصله آخرین کلید طلایی است ...

نه بابا می خوام جه کار۱۰۰سال با این همه دردو مرضی که هر روز uptodate می شنو روی محققین محترم را کم می کنند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد