بچه بسیجی شب ها بره گشت
روزها بره ایست بازرسی و
آواربرداری
بقیه بشینن درس بخونن
دکتر و مهندس بشن
بعد به ریش بچه بسیجی بخندن و
و با گرفتن زیرمیزی راه نفس مردمو ببندن
درسته همه نمی تونن بریزن وسط گشت و بازرسی
ولی می تونن قدر دان باشن
نه همیشه طلبکار
برق نداریم
صدای جیغ های پیوسته ی بچه ی همسایه
با
صدای موتور برق فروشگاه روبه رو و صوای موتوربرق همسایه کناری
درهم آمیخته
و درد را به سمت سر ما روانه کرده است
آخ
در حیاطشان باز بود
تکه پارچه ای سیاه، آویخته
و یک اعلامیه
تمام شد
او هم همسفر ازراییل شد
زن مهربانی بود
با یک سلام گرم و
احوالپرسی پر از مهر و محبت که تمام اعضای خاندان را در برمی گرفت
او جایش خوب است
ان دنیا آشنای گردن کلفت دارد
خوشبحالش
ولی شاید اگر با انتخاب پسرش برای ازدواج موافقت می کرد
جایش بهتر می بود
شاید هم حالا که مخالفت کرده است جایش بهتر باشد
ولی پسرش لج کرد و دیگر ازدواج نکرد
لج کرد و سر کار نرفت
نشست توی خانه
و حالا تنها مانده است
می گویند شیطان به شخصی نزدیک شد
دور قلبش طواف کرد
چشم و گوش او شد
شخص فهمید و دهان به لعنت گشاد
شیطان خنده ای ریز کرد و رفت
شخص پشیمان شد
بدنبال شیطان دوید
تا او را برگرداند
شیطان گفت:بروم یا بمانم؟
بعله آقای اردستانی
شما همان شخص هستید
که خودتان بدنبال شیطان می روید
نمی دانم بزرگی نفس اماره تان
جای عقلتان را فقط تنگ کرده یا
جایی برایش باقی نگذاشته است
می دانستید؟
نمی دانستید؟
بروید تاریخ بخوانید تا بدانید
یک کشیش آمریکایی رهبر کشتار بود
با حیله اسلحه های مردم ارومیه را تحویل گرفتند
تا صلح برقرار شود
بعد تا جایی که توانستند
کشتند
بردند و
تجاوز کردن
از آتش بس خوشحالند
نمی دانند
آتش بس
فرصتی است تا اسرائیل نفس تازه کند
انبار مهماتش را دوباره پر کند
و اینبار
وحشیانه تر به جان ایران بیفتد
این را من نمی گویم
تاریخ فریاد می زند
نمی فهمم یعنی چه
چون اسرائیل همیشه ناقض آتش بس بوده
مسخره تر آن است که دست به ماشه بنشینیم تا اگر او زد ما هم بزنیم
او نزد چه؟
ماهم نزنیم
تمام؟
انتقام گرفته شد؟
یعنی تا الان
رژیم صهیونیستی تاوان سخت تجاوز و کشتار بی رحمانه اش را داده است؟
جنگیدن سخت است
تسلیم شدن سخت تر
می دانم
ولی
آتش بس را نمی فهمم
فقط همین
فکر می کند
از دست موشک های اسرائیل فرار کرده است
ولی خودش هم نمی داند که از ترس مردن مجبور به فرار شده است
و باز به این نکته توجه نمی کند که
از مرگ نمی شود گریخت
مرگش که فرا برسد در امن ترین پناهگاه ها هم خواهد مرد
نیاز به موشک هم نیست
یک اشتباه راهبردی این است که تحلیل مسئله ، این جنگ را به اسرائیل و حتی احمقانه تر به شخص خبیث نتانیاهو محدود کنیم ! و از زمینه اصلی یعنی "استعمار زیاده خواه غربی" غفلت نماییم. اگر نتانیاهو یک حرف درست در تمام عمرش زده باشد این حرف است که گفته بود:
اسراییل از طرف تمدن غرب با ایران در جنگ است .
اسرائیل مصداق و نمونه یک پادگان است و آمریکا و اروپا مثل یک قرارگاه مرکزی برایش عمل می کنند؛ هیج پادگانی بدون دستور و تجهیز و ارتباط با قرارگاه نمی تواند عمل کند.
با وصف این سیاست درگیر نکردن مستقیم هر چه بیشتر آمریکا در جنگ هر چند عقلایی به نظر می رسد ، اما اگر بر اساس این تحلیل صورت بگیرد که موجودیت سیاست اسرائیل جدای از غرب و امریکا عمل می کند نوعی ناشی گری سیاسی و خطای فاجعه بار غیر قابل جبران در شطرنج روابط بین الملل است .
دکتر موسی نجفی
استاد تمام علوم سیاسی
http://mousanajafi.ir
https://eitaa.com/drmousanajafi
https://Sapp.ir/drmousanajafi
https://ble.ir/drmousanajafi.
https://rubika.ir/drmousanajafi
آهنگ بوم بوم تلاویو یکی از پربینندهترین آهنگها در کل دنیا شده است. نشان میدهد در همین دنیایی که رسانهها در قبضه صهیونیستهاست چقدر خوب میتوان با زبان هنر و فیلم و موسیقی حرف حق را به گوش مردم دنیا رساند.
قابل توجه همه هنرمندان و اهالی فیلم و هنر و موسیقی. همین روزها که کلمه ایران یک برند جهانی شده و همه دنیا دارند ایران را دنبال میکنند وقتش هست که اقدام کنید و از هنر و استعدادتان استفاده کنید.
قابل توجه آقای سعید روستایی که گفت جز تلخی در جامعه نمیبینم. دیدید سازنده آن آهنگ چطور تلخیها را دید ولی از آن استفاده کرد برای رساندن حرف حق به مردم دنیا؟ نیازی به رأی هیچ جشنوارهای هم نداشت و از نظر مالی هم احتمالا پولی که از یوتیوب در میآورد خیلی بیشتر از آن جایزههایی است که شما از جشنوارههای خارجی گرفتید.
@MojtabaInFrance
مردم آمریکا
شما صدای رئیس جمهور خود را شنیدید
او با گستاخی و نقض قوانین بین المللی دستور حمله به خاک ایران را داده است
و فرزندان شما آن را اجرا کرده اند و
مالیات هایی که شما پرداخت می کنید هزینه اجرای آن را تامین کرده است
البته شما در زمین های غصبی زندگی می کنید
و نونتان را در خون هزاران بی گناهی می زنید که دولتمردان شما با قلدری آنها را خفه کرده اند تا ثروتهایشان را تاراج کنند
شما هم از رهگذر قلدرهای تاریخ آمریکا سود برده اید
و در اجتماعی زندگی می کنید که همین قلدرها بنا گذاشته اند
مرگتان باد
درد بر شما آوار شود
که اینگونه سر در لذتهای دنیا فرو برده اید
به قلدری و ستم عمرتان را در خوشی های ظاهری سپری می کنید
بیداری برای شما ممکن است؟
آیا می-شود لحظه ای را تصور کرد که مردم آمریکا بیدار شوند؟
یکصدا و متحد
زنجیره ها را پاره کرده و از مرزهای ذلت دنیا گریخته و وارد معرکه ی آزادگی شوند؟
اگر نه
خبیث بمانید و
منتظر تابوت ها و روزهای-سخت آینده باشید
شمایی که تن به ذلت زیر دست بودن قلدرها داده اید
و دنیایی برایتان ساخته اند که کوچکترین موجی معادله ی دخل و خرج زندگیتان را برهم میزند
منتظر سونامی باشید
همه جانم درد است
خود درد
درد بی پدری
درد بی همسری
بی فرزندی
بیوه شدن
تنها ماندن
نگرانی و دل آشوبه ی بی خبری
انگار سالها در جنگ زیسته ام
و اینک همه ی آن دردهای خاموش
باردیگر زبانه میکشند
آه
بشدت حرفی برای گفتن ندارم
از وقتی اینترنت ملی شده
آمار وبلاگ ریزش کرده
نمی دونم ربطی داره یا نه!
حالا ریزش آمار وبلاگ من تو این اوضاع و احوال جنگی زیاد هم مهم نیست
یعنی شاید اصلا مهم نباشه
ولی دقیق و قطعی نمیتونم بگم مهم نیست
شاید از یک بعدی که من نمیدونم مهم باشه
بالاخره خدا که نیستم که به قطع یقین حرف بزنم
از آنجا که من و شیطان سابقه ی رفاقت دیرینه داریم
و من بارها و بارها وجودم را باند فرود فانتوم های ایشان کرده ام
هم اکنون نیز در عصر وفاق دست آشتی به شیطان دا ده ام و روز و شب را با هم سپری می کنیم
هی می آید در گوشم وز وزی می کند و می رود
اِی شیطون
نرفتی که !!
کی بود حرف از گفت و گوی تمدن میزد؟
میگفت الان عصر گفت و گو هست
یکنفر نبود
چند نفر بودن
ما چقدر بدبختیم
که چندین سال کشور را دادیم دست این آدم هایی که
تحلیل و تدبیر و بصیرت درست نداشتن
اون نانایی هایی که شعار نه غزه نه لبنان دادن
نفهمیدن
که دفاع کردن اونجا
راحت تر از جنگیدن تو کشوره
شاید الان بفهمن
هرکس نفهم تره
دهانش بازتره
اینجا زندگی بی مکث جریان داره
ما فرار نمی کنیم
ما هستیم
استوار و پابرجا
برخی که در حال فرار هستن
نمی دانم چرا خودشان را همه می دانند.
چرا؟
این بعضی ها واقعا عجیبند
از یکطرف معتقدند اسرائیل با غیر نظامیان کاری ندارد
از آنطرف فرار می کنند!!!
خوب بایست و بگو من غیر نظامی هستم
زندگی ات را بکن
اصلا هیچی هم نگووووووو
اسرائیل حتما آنقدر قدرت دارد که نظامی را از غیرنظامی تشخیص دهد
کجا؟
به کجا چنین شتابان؟
جریان سلطنت طلب
جریان سازمان منافقین رجوی
فرقه بهاییت
در کف خیابان های تهران بعنوان عمله و مزدور رژیم صهیونیستی با شبکه سازی مشغول جنایت هستند. تنها را اضمحلال این جماعت همانند دهه ۶۰ نقش آفرینی مردم است.
https://eitaa.com/Politicalhistory
حرف زدنم نمی آید
آنقدر بغض فرو خورده دارم
که برای سالها سیر خواهم بود
ولی نمی فهمم
که چرا بعضی ها نمی فهمند
که اسرائیل به هیچ کس رحم نمی کند
جمهوری اسلامی اگر سقوط کند
وضع هیچکس در ایران بهتر نخواهد شد
مادری
المپیک ندارد
مسابقات آسیایی هم ندارد
زحمت دارد
درد دارد
یک خم و دو خم و فیتیله پیچ دارد
پرش با مانع دارد
آفساید هم دارد
گوشه ی رینگ هم کم ندارد
پرش خرک و دارحلقه هم دارد
فقط
نمی دانم رابطه اش با افتخار آفرینی چگونه است؟
انگار
خداوند زن را آفریده است برای دیده نشدن
دست نامرئی بودن
اَدای مردها را درنیاوریم
لطفا
زن باشید
مادری کنید
دقیق شدم
توی چهره ها
لبهای از هم گشاده
و دندانهای پیدا
که نماد لبخند و خوشی هستند
که یعنی ما چقدر خوشبختیم در کنار هم
دقیق تر شدم
شیطان را هم صدا زدم
دو تایی باهم نگاه کردیم
آخ
تمام آدمهای توی عکس
یک وجه اشتراک دارند
شکست در عشق و ازدواج
محبت ندیدن و یا شاید نچشیدن
ولی جسته و گریخته به زندگی ادامه دادن
اونی که سه بار دست رد به سینه اش زد
و قبولش نکرد و
نپذیرفتش
و رفت با یکی بهتر ازدواجکرده
رامی بیند
و ستایش می کند
اینی که باهمین وضع موجود پذیرفتش
و قبولش کرد
و داره باهش زندگی میکنه رو نه!!!
هنوز چشمش دنبال همون اولی هست
عجیب نیست؟؟؟
شده مثل مرده روی تخت احیا
شوک میخوره برمیگرده
دوباره فردا میره و باز شوک و برمیگرده و
پس فردا
و روزهای بعد
چرا کامل برنمیگرده؟
یا چرا کامل نمیره؟
این نوسان بین رفتن و نرفتن
زهرآگین و تلخه
کاشکی بفهمه
و خودش بره
بره و دیگه برنگرده
مرگ محمد لخدر حمینه، فیلمساز الجزایری، مصادف شد با داغشدن بحثهایی درباره جشنواره کان و نخل طلاهایش. در سال ۱۹۷۵ فیلمی از لخدر حمینه، بهنام «خاطرات سالهای آتش زیر خاکستر» برنده نخل طلا از جشنواره کان شد. میدانید چه فیلمهای دیگری در بخش مسابقه حضور داشتند؟ «رهگذر»، «عطر زن»، «پاستورال/ مرگ در روستا»، «لنی»، «لمحهای از ذن»، «معمای کاسپار هاوزر»، «آلیس دیگر اینجا زندگی نمیکند»، «صدای پارس سگها را میشنوی؟»، «زن رمانتیک انگلیسی»، «املت اوگوم»، «الکترا»، «موسی و هارون»، «روز ملخ» و …اما نخل طلا را فیلم لخدر همینه دریافت کرد.
- من این فیلم را در سالهای دور در جوانی دیدهام و راستش حاضر نیستم دوباره به تماشایش بنشینم. فیلم مهمی نیست. اما همچنان در کلاسهایم «رهگذر» و «الکترا» را تدریس میکنم و هنوز هر دو سهسالی یکبار به تماشای «لنی» مینشینم. فیلم لخدر همینه به فراموشی سپرده شد درحالیکه «لمحهای از ذن» کالت شد، اسکورسیزی تبدیل به یکی از مهمترین فیلمسازان تاریخ سینما شد، «معمای کاسپارهاوزر» همچنان یکی از دیدنیهای هرتزوگ بشمار میرود و «عطر زن» آنقدر جالب بود که سالها بعد بهنام «بوی خوش زن» در هالیوود بازسازی شود.
- واقعیت این است که «کان» تصمیم گرفته بود تا با این نخل طلا، استقلال یکی از مستعمرات سابق خود را بهرسمیت بشناسد. همین. ارزشهای سینمایی در این انتخاب نقش نداشتند. سالها بعد ژیل ژاکوب در مصاحبهای حتی نام لخدر همینه را بهخاطر نیاورد و از بغل دستیاش پرسید: «اون عربه که بهش جایزه دادیم، اسمش چی بود؟» اون عربه!
+ فرزاد موتمن، کارگردان سینمای ایران
حالا من نمیدانم
با این وضع جشنواره کان
شرکت کنندگان به چه هدفی در این جشنواره شرکت می کنند؟
عبارتاً اُخرای دزدی بدون زحمت است
البته دزدی بدون زحمت
شقوق بسیاری دارد
که چون درک مجهول مطلق محال است
برای من و شمایی که الفبای دزدی بدون زحمت را بلد نیستیم
قابل تصور نیست
ولی
ولی
از آنجا که چرخ بازیگربازیهای بسیاری در چنته دارد
کم کَمَک
با انواع و شقوق آن آشنا میشویم
احتمالا تا چند سال آینده
بتوانیم نمودار درختی یا میله ای آن را رسم کنیم
مثلا انواع دزدی بدون زحمت از طریق سفر شخصی تفریحی
که خودش باز انواع مختلفی دارد
ولی باز از آنجا که من حالم خوش نیست
و درحال نگارش افسانه هستم
آن هم در سیاره ی مریخ
نمی توانم شقوق را کاملا باز کنم
لطفا ازذهن خودتان کمک بگیرید
من خسته هستم
ولی سعی کردم
شفاف ننویسم
تا کسی نفهمد منظوری داشتم
البته منظوری هم نداشتم
اگرچه منظوری هم داشته باشم
دیوان محاسبات که نیستم
کارمند بازرس کل کشور هم نیستم
حس می کنم رعیت هستم
دیگر حتی شهروند هم نیستم
کاری از دست من بر نمی آید
آنارشیست هم نیستم
که مکتبی و گروهی برای خودم راه بیندازم
اهل مبارزه مسلحانه هم نیستم
هیچی نیستم.
چون هیچی نیستم،
همه چیز هستم.
آدم یاد دزد سرگردنه می افتد
به هرحال دزدهای سرگردنه در راه کمین می کرده اند
و نقاب می زدند
شاید هم نمی زدند
ناگهان یورش می آوردند
و از همه مهم تر اینکه
اسمشان رویشان بود
دزد
ولی الان در خلعت
وزیر
از جیب مردم می دزدند
برای تفریح
و اسم شان هم دزد نیست
و زحمتی هم برای دزدی نمی کشند
نه کمینی
نه کوه و کمری
به مقام کن فیکونی در دزدی رسیده اند
خوش به سعادتشان
اگر قرار است با هزینه شخصی سفر بروید
بروید زحمت بکشید
خودتان بلیط بخرید
و بروید
حتی اگر با هزینه شخصی خودتان رفته اید
اینکه از مقام وزارت استفاده می کنید برای پرداخت هزینه ها
یعنی استفاده ناجور از بیت المال مسلمین
درحد مصرف کاغذ
اتلاف وقت کارمندی که از بیت المال حقوق میگیرد برای نامه نگاری سفر شخصی تفریحی شما و...
حال من خوش نیست
برایتان افسانه نوشتم
از کشور بورکینافاسو
که نهج البلاغه نمی خوانند
منظورم فرد خاصی نبود
آه
ای دلمه ی عزیز
(البته فقط دلمه ی برگ انگور)
چقدر خوشمزه ای
(خواهشا رب گوجه نزنید به دلمه)
اگرچه قرار است با خوردن غذا سالم و توانمند بشویم
و قصد لذت بردن از غذا سبب شد که هدف از غذا خوردن را گم کنیم
و با خوردن غذاهای چرب و مضر خود را مریض کردیم
ولی دلمه جان
(بشرطی که با برنج پخته درست نشده باشد)
از آن غذاهای سالم لذیذ است
که درصورت زیاده روی هم اتفاقی نمی افتد و
اینگونه لذت به همراه سلامتی و توانمندی بر بدن تزریق میشود
تبلیغات و تبلیغات و بازهم تبلیغات
درحقیقت تبلیغات بمب های خوشه ای پر زرق و برقی هستند که ذهن ما را شخم می زنند
آن هم عمیق و اصولی و جاودانه
الان نه همین الان
یک خنده ی بی نقص چقدر آب می خورد؟
چه کارایی ای دارد؟
هزینه ی خودش را درمی اورد؟
انگار همه جا آرومه
من چقدر خوشحالم
فقط لبخند بدون نقص کم دارم
آخرش که میخوای بمیری بری زیر خاک
و اون دنیا هم این لبخند بدون نقص بدردت نمیخوره
که چی؟
لبخند بدون نقص
مژه بدون مرز
لب ها در اوج
گونه ها بر موج
پیشانی بدون خط
ناخن پنجول گرگی
بینی عروسکی
ابروها درهم
آخرش که چی؟
چرا اون دو تا شماره رو بخاطر نسپردم؟
چون فکر کردم اهمیتی ندارن!!
چرا فکر کردم اهمیتی نداره؟
چون نمی دونستم مهمه
چرا نمی دونستم مهمه؟؟؟؟؟؟
واییییییییییی
حالا چه کنم
باز کلی هزینه کنم که اون دو تا شماره رو بهم بگن!!!
کلاغ سیاه یا هرچی که تو بگی
قدیما جوانها بیشتر مایل به ازدواج بودن یا الان؟
اقتصاد فقط ی قسمت ماجراست
قسمت بزرگتر ماجرا اینجاست که آدم گرسنه سنگ را هم میخورد
ولی کو آدم گرسنه؟
قلب زندگی چی هست؟
خوابیده بود
ولی
صدای امواج استرس و نگرانی ای که درونش را متلاطم کرده بود
فضا را می خراشید و پیش میرفت
نمی دانم چه چیزی بیشتر او را آشوب می کرد
ترس از عمل
یا
ترس بعد از عمل
اشک در چشمان اطرافیان جاخوش کرده بود و پایین نمیلغزید
همانجا سفت خودش را گرفته بود
تا دایره ی امیدواری تنگ تر نشود
تا دست و پای خنده های مصنوعی را نبندد
تا اجازه دهد
همان صدای خفه شده در گلو
راهی بیابد و خودش را آزاد کند و
بگوید خدا بزرگ است.
اینجور جاها خدا رقیبی بنام تقدیر دارد
ترس از سرنوشت جای خدا را تنگ می کند
ذهن هم به کمک سرنوشت می آید
و بدترین حوادث را بتصویر می کشد
و استرس کشنده تر از مرگ متولد میشود
نمیدانم میشود به چهل سالگی قله ی عمر گفت یا نه!
او ووووووم
نه قله نیست
سراشیبی تند رو به پایین هست
زمانی که یاد میگیری
باید با نیستی عزیزانت روبه رو شوی
پدران دوستانم
یکی پس از دیگری
می روند
انگار قهرمانهای زندگی دخترکان
نابود میشوند
خاطرات
چرا روح افزا نیستند؟
آن مردان مرد
که روزی ستون خانواده شان بوده اند
میدان نبرد را به آلزایمر و
سکته و
تخت بیمارستان و
قبرستان
واگذار کرده اند
این روزهای سخت می گذرند و
روزهای سخت تر در راهند
در زمانه ای زیست می کنیم
که کار بد هم تعریف مشخصی ندارد
ارزش ها بی اصالت شده اند
و آدم در جنگ شناختی تسلیم بی اصالتی ها می شود
یا خوب و بد را نمی تواند تمیز دهد
یا اگر تمیز میدهد باندازه کافی یقین ندارد تا عمل کند
و اینچنین سردرگمی و نتیجتا بی ارادگی شکل می گیرد
مثلا سفر لاکچری به قطب اگر کار خوبی بود
پس چرا عزل شد؟
اگر کار بدی بود
دیگر جلسه ی تودیع چه هست؟
هجمه های رسانه ای علیه قطب را بی انصافی دانستن یعنی چه؟!
من خنگم
یا تضاد در رفتار و گفتار کاملا مشهود است؟
کار مداوم بدون تفریح
آدم را می کشد
تفریح یعنی فعالیتی که فرح بخش باشد
نه اینکه الکی بری کوه و برگردی
هیچ احساس شادابی هم نکنی
بله
و من هنوز نفس می کشم
و هستم
هستی را هستن کافی است
بودن یا نبودن مساله نیست
چون نبودی وجود ندارد و
همه بود است
این هفته بسیار شلوغ بوده است
و فردایش هم همچنان پرکار خواهد بود
خیلی زود دلم برای آن هفته های پر از خواب تنگ شده است
همش خواب و همش خواب و همش خواب
تو ایوون
زیر مهتاب
کلمه ای که تعریف مشخصی ندارد
کلی و مبهم هست
و هرکسی به هرکسی میتواند بچسباند
مثلا الف مذهبی هست
ولی خانه ای تجملاتی دارد
و تجملات دوست است
بنظر میرسد الف نمیتواند مذهبی بشمار آید
بعله
بهمین شوری
و باز هم فضای مجازی
نمیگذارد که ساده و بی غل و غش
.دل بدهیم بدل هموطنانمان و همدردی کنیم
شاید بارقه ای از رنجشان کاسته شود
نمی دانم تا کی قوه ی حاکمه قرار است با موج سواران اعصاب عمومی مسامحه کند!!!
فردا عزای عمومی است
و عده ای باز دهان گشاده اند به...
خدا صبرمان دهد
همان صبری که به علی بین ابی طالب داد دربرابر معاویه
وبلاگی که همیشه میخوانم
نوشته بود بلاگ اسکای در بحران هست و احتمال داره حذف بشه
توضیح دیگه نداده بود
بعد از دکتر گوگل پرسیدم
فقط یکنفر دیگه پیش بینی کرده بود که بلاگ اسکای بزودی نابود میشه
بدلایلی که توضیح داده بود
حالا بلاگ اسکای هر عیب و ایرادی که داشته باشه
خونه ی ماست
خونه ی من که هست دیگه
من بدون بلاگ اسکای دیگه فکر نکنم بنویسم
نمی دونم
پس نوشته های قبلی چی میشه
کسی چیزی می دونه؟
یکبار پرسید
گفتم من زنگ نزدم
دو دقیقه ی بعد
دوباره آمد و گفت
خواهش می کنم دیگه زنگ نزن!!!
نتیجه:
او آدم دروغگویی است
چون فکر می کند دیگران به او دروغ می گویند.
با این دروغگو چه کنم؟
خدایاااااا
بار الاها
یا رب یا رب یا رب
دلم نمی خواهد کینه ی این دروغگو را هم بر دلم بار کنم
ولی خود مرا شکسته است
امروز
خانم معلم پا به ماه تشریف آوردند مدرسه
و حالشان بد شد
و حال بچه ها را بد کرد
از منت که من با این حالم می آیم مدرسه
هیچ فکر نکرده است بچه ها ته دلشان یا در اعماق فکرشان چه می گویند؟
احتمالا می گویند
فلان فلان شده ... نخور
برای پول می آیی
یا می گویند
به جهنم
نیا
ما راحت تریم
یکی دیگه بچه درست کرده
سختی و منتش سر ماست
واقعا نظام تعلیم و تربیت را به چه کسانی واگذار کرده ایم؟
کل سال تحصیلی منت بارداری اش را سر بچه های کلاس گذاشت
یک روز آمد
دو روز نیامد
دیر آمد
زود رفت
جز ایجاد دافعه کار دیگری نکرد
حقوقش را هم گرفت
نمی دانم
حلال است
یا شبهه ناک؟
هرجا خواستیم
هوای کسی را داشته باشیم
سنگینی بارش را روی سر دیگری خراب کرده ایم
تحمل معلم باردار را به دانش آموزان تحمیل کرده اند
مثلا بشود
حمایت از حقوق زنان
یا فرزند آوری
یا هر چیز دیگر
صدای جغ جغه ی کفش بچه می آید
نمی دانم نوه ی همسایه است یا دختر آن یکی همسایه
هر که هست
کوچه را شادمانه گز می کند
می دود
و جغ جغ کفشش را میشنود
و لذت میبرد
کاش من هم اعصاب تحمل جغ جغه ی کفشش را داشتم
و اینجا که تضاد منافع پیش می آید
باید برویم سراغ فلسفه
آزادی
برای چه کسی؟
تا کجا؟
برای چه هدفی؟
بنظر شما
والدین حق دارن آگاه باشند که بچه ای که فرستادن مدرسه، معلم داره یا نداره؟
و اینکه حق دارن اگر معلم نداشت بچه رو ببرن خونه؟
بنظر من تو نظام آموزش پرورشی که قبل از آغاز تعطیلات رسمی نوروز
همه ی مدارس تعطیل بودن
و صدای هیچکس درنیامد
نه به وزیر برخورد
نه به معاونش
نه به مدیر مدرسه
و تا تق به توقی میخوره
مدرسه تعطیله
بله
اگر معلم نباشه
دانش آموز حق داره مدرسه نره
بعد جالبه
معاون مدرسه با من دعوا گرفته که چرا به بقیه والدین گفتی که اینا معلم ندارن؟!!
واقعا تعجبم
چه طوری فکر می کن؟
من فقط اطلاع دادم که معلم ندارن
اینکه والدین خودشون تصمیم گرفتن که بیان و بچه هاشونو ببرن
دیگه برمیگرده به عملکرد ضعیف شماتو مدرسه
چرا حالیش نمیشه
داره با رفتارش خودشو زیرسوال میبره؟
سخت به یک دیدگاه مردانه نیازمندم
جدیدا تلاش میکنم موضوع را از دیدگاه مردانه ببینم
ولی چون یک زن هستم امکانپذیر نیست
ولی مردها اصولا زندگی را آسان تر می گیرند
دوست دارم ی تحقیق انحام بدم با موضوع:
تاثیر استقلال اقتصادی بر زندگی زنان از نطر هویتی و جنسی و جنسیتی
زن با پول
برای مردها بسیار خواستنی تر است تا یک زن بی پول
اما این پول چه اثری دارد؟
مثل ماشینی می ماند که
بنزین نمی خواهد و
خرج خودش را هم می دهد و
یک پول اضافی هم تقدیم می کند
ولی شکلات پیچش میشود
زنی که وابسته نیست
مورد توجه مردان است
به روز دختر داریم نزدیک میشویم
میدانید چه چیزی اذیتم می کند؟
رفتار الف
دنبال ی کادوی خوب برای پسرش می گردد
که وقتی کادوی دخترش را داد
یک کادو هم به پسرش بدهد
که یکوقت ناراحت نشود
نفهمیدم آخر روز پسر داریم یا نداریم؟
خوب
نیازی هم به داشتنش نداریم
در فرهنگ جامعه ما
هر روز روز پسرهاست
و این را در رفتار دخترها میشود دید
چون تعداد قابل توجهی از انها رفتار پسرانه دارند
طرز حرف زدن
لباس پوشیدن
راه رفتن
شیرین کاری های پسرانه
و از ته دل افسرده هستند
بخاطر پسر نبودن
نه بخاطر دختر بودن
در هرحال دختر بودن هم می تواند کمی تا قسمتی ابری خوب باشد
ولی بستگی به شرایط دارد
(خیلی پیچیده هست، نمیتوانم توضیح بدهم)
این خودش یک پیشرفت محسوب میشود
بنظرم از پسر پرستی فاصله گرفتهایم
و به پسر دوستی رسید ایم
و از فاجعه ی زن بودن کاسته شده است
ولی از یکطرف دیگر افتاده ایم
زن دارد از اصالتش دور میشود
با سرعت زیاد
خلی زیاد
آره
با سرعت زیاد
تهش باز به فاجعه ی زن نبودن خواهد رسید
با دست خالی
زن بودن استراتژیکترین موقعیت خلق شده هست
که
با پسرپرستی خراب شده است
البته از زنده به گور شدن که بهتر هست
فکر میکنم
نتوانستم خیلی واضح و شفاف مسئله را مطرح می کنم
چون نوشتنی نیست
باید رو در رو حرف زد
با همهی تاریخ
فرهنگ
اقتصاد
و جامعه
و البته
انسان
اسم یک سریال ۸ قسمتیه
شبکه چهار پخش کرد
۲۰۲۳ ساخته شده
ولی سیاه و سفیده
آدم یاد فیلم های هیچکاک می افته
آره
هیچکاک
ترسناک و دلهره آور
ی جوری با تام همراه شدم
که واقعا استرس لو رفتن داشتم
تا دیروز
که بالاخره تام ی گذر جدید گرفت
ولی فیلم آخرش باز تمام شد
یعنی آخر فیلم سرنخ تازه رسید بدست پلیس!
جدیدا فیلم ها اینطوری تمام میشن
یعنی تمام نمیشن
خوب
دوبله هم بسیار عالی بود
بخصوص تام
متشکرم از همه ی دست اندرکاران تهیه و پخش
آره قتلهای قدیمی بهترن
چون راههای برون رفت برای قاتل بیشتره
البته شاید
مذاکره
عاقلانه
هوشمندانه و
شرافتمندانه نیست...
اونم با کی؟
دلم شور میزند
یعنی
فردا دوباره آمریکا یک کلاه گشاد بر سر عراقچی خواهد گذاشت...؟
خدایا
آرامشی از جانب خود بر تیم مذاکره کننده فرو بفرست تا حرکت و سکونشان همراه با وقار و دور از برخوردهای جاهلانه باشد.و روح ایمان را که به تقوا فرمان می دهد ملازم آنان بفرما