از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

قبلن نوشت

داشتن میرفتن سمت دانشکده 

پشت سر یکی هم حرف میزدن 

آنهم با چه سخنان گهرباری 

آقا شما دانشجویی؟ 

دوست نداری مودب باشی؟ 

خوب نباش 

میدونی غیبت کردن حرام 

و انجامش میدی 

خوب بده 

ولی به جون خودت جای اون کلمه ها تو دانشگاه نیستا 

حالا می خوای بگی 

برا خودتو دوستات بگو 

نه اینکه هوار بزنی 

درسته شما آزادی 

اما دیگران هم حریم خصوصی دارن 

که نباید شکسته شه  

البته بار اولم نیست که در طی مسیر 

از سخنان پر فضل وکرامت آقایون 

که از هر دری و از هر چی 

تو هرجایی حرف میزنند 

بهرهمند میشم 

واقعا خیلی از مردا خیلی بی تربیتن

دانشجویی در مملکت ما

  

اینو تو ی وبلاگ خوندم:

من الان حال و حوصله ی جینگولانه نوشتن دارم فک میکنید چرا؟چون که آخرین نمرم هم اومد و من بله خود تنبل و خوابالوم خود منی که اصلا تو طول ترم دانشگاه نرفتم اگرم میرفتم به کارهایی مث ول کردن گربه تو آموزش مشغول بودم منی که اسم درسام یادم نبود منی که استادا به علت شکلات خوردن و لاک زدن سر کلاس پرتم میکردن بیرون معدلم با شب امتحان خوندنام و 30 ساعت بیدار موندنام 17 و خورده ای شده و احتمالا شاگرد اول یا دوم رشتمون شدم (البته بین ورودی های خودمون).و الان تصمیم دارم که از عالم آدم جایزه بگیرم همین ثانیه به مهندس زنگ زدم خبرشو دادم به مامانیمم که گفتم مامانمم چون میدونست معدلم کلا بالا میشه دیروز از آدیداس برام یه کوله ی جینگولی صورتی خوشگل خرید مومیایی که چون کوچولوئه قول داده واسم 1 دونه فیلم بخره و شما دوستای عزیز  هم میتونید بنا به سلیقه ی خودتون برام جایزه بخرید خدارو شکر همه ی فروشگاهام حراجن بنتون زارا آدیداس و ... همینطور باید بهتون بگم که من باید کلی مایه ی افتخارتون باشم که با همه ی شیطونی هام یه همچین معدلی آوردم.

 

اینم مال ی وبلاگ دیگست: 

یه دختره هم تو کلاسمون هست که انقدره آویزونه استاداس و بچه مثبت بازی و خر خونی در میاره که حال منو بهم میزنه. انگاری تو زندگیش فقط یه چی مهمه اونم ضرب الحماره. تهوع آوره... 

 

 

 

توضیح: این دو تا مطلب دقیقا نقشه هوایی جو حاکم بر اغلب دانشگاهها و صد البته دانشجویان ایرانیه.

 

استاد

یه استادی داشتیم

یه زمانی

رییس ... دانشگاه بود

کلی هم ادعای حقوق بشرش می شد

هنوزم میشه

همون موقع که رییس بود

در عین حفظ سمت

هزارتا کار دیگه هم انجام میداد(نیست تو مملکت قحط الرجال)

مثلا استاد ما بود و به ما درس میداد

همیشه ی خدا دیر می رسید سر کلاس

همیشه

اونم نیم ساعت تا چهل و پنج دقیقه

هیچ وقت برا دانشجو وقت نداشت

هیچ وقت

بدو می اومد بدو می رفت

هر وقت نگاش می کردی انگار همین الان

که از خستگی و گرسنگی بیفته و غش کنه

از اون دسته آدمایی هم هست که روز قیامت

سرگردونن

آخه انقدر نمره های ما رو دیر میداد

که فکر کنم روز قیامت

همین بلا سر خودشم بیاد

حالا این آدم میاد سر کلاس

ممنوعیت جمع مشاغل درس میده

نفوذ کلام صد درصد!

رطب خورده منع رطب نمی کند!

استاد

طبق معمول بچه ها داد زدن  

استاد خسته نباشید 

استادم که واقعا کالری سوزونده بود 

همه رو به خدا سپردو 

طبق معمول نشست سر جاش 

تا هرکی سوال داره سوالاشو بپرسه 

(البته این استاد از نوادر دانشکده ما بودن بقیه اساتید به محض تموم شدن کلاس از کلاس فرار میکردن فرار)  

رفتم جلو گفتم  

استاد جسارت نباشه

ولی من از کلاس ناراضیم 

این چه وضعشه؟ 

استادم متعجب پرسید چرا؟  

لیست ورود و خروج بچه ها رو که تو کلاس نوشته بودم 

گذاشتم جلوش 

و ادامه دادم: 

چرا بعضی ها دیر میان؟ 

بعد وسط کلاس صدبار پا میشن میرن بیرون؟ 

اون در لعنتی تق و تق باید بهم بخوره 

حواس آدم پرت میشه خوب 

هر پنج دقیقه یه آدم از جلوت رد شه 

تازه وقتی هم نشست 

مدام حرف بزنه  

من بعنوان کسی که می خواد درسو گوش بده 

چه حقی دارم؟ 

نباید حقم ضایع شه!  

تو ایران همیشه اون کسی که مرتب و منظم باید چوب آدمای بی نظمو بخوره

خندید و گفت: چشم خانوم. 

از همین امشب یه ترکه میزارم تو آب خیس بخوره 

هفته بعد ادبشون می کنم. خوبه؟  

اسسسسسسسسسسسستتتتتتتتتتتتاااااااددددد  

ولی هفته بعد یه تذکر انضباطی دادن 

تازه گفتنم که بعضی ها شاکی شدن