یه استادی داشتیم
یه زمانی
رییس ... دانشگاه بود
کلی هم ادعای حقوق بشرش می شد
هنوزم میشه
همون موقع که رییس بود
در عین حفظ سمت
هزارتا کار دیگه هم انجام میداد(نیست تو مملکت قحط الرجال)
مثلا استاد ما بود و به ما درس میداد
همیشه ی خدا دیر می رسید سر کلاس
همیشه
اونم نیم ساعت تا چهل و پنج دقیقه
هیچ وقت برا دانشجو وقت نداشت
هیچ وقت
بدو می اومد بدو می رفت
هر وقت نگاش می کردی انگار همین الان
که از خستگی و گرسنگی بیفته و غش کنه
از اون دسته آدمایی هم هست که روز قیامت
سرگردونن
آخه انقدر نمره های ما رو دیر میداد
که فکر کنم روز قیامت
همین بلا سر خودشم بیاد
حالا این آدم میاد سر کلاس
ممنوعیت جمع مشاغل درس میده
نفوذ کلام صد درصد!
رطب خورده منع رطب نمی کند!
قسمت سرگردونی استاد توی قیامت رو برای یکی از استادا که معمولا نمره هاشو دیر می ده خوندم! کلی خندید!
البته دیر نمره دادن ی روال طبیعی تو دانشکده مابود.رکوردشم متعلق به یکی از اساتید بود که چهارترم بعد با کلی التماس نمره ما رو داد!