از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

نون خ

رفته بودم‌مراسم ختم

دختر متوفی بشدت گریه می کرد

و آنقدر داد زده بود که صداش گرفته بود

داد می‌کشید می‌گفت من پدر ندارم


بعد من یاد پسرعموی نورالدین خانزاده می افتادم

که میگه من مادر ندارم


ولی خندم نمی‌گرفت

خیلی تلخ بود



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد