از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

فیثاغورث!

بدلایلی ترجیح دادم این پست دیگه نباشه 

سلطان و حوضش 

انشالا به عشقش برسه 

نظرات 3 + ارسال نظر
سینا سه‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:17 ب.ظ

به نظر من اولا خوش به حالش احتمالا الان داره بهتزین لحظات عمرش رو طی می کنه! خوشحال باش که عاشق شده نه ناراحت.
دوما تو این موارد واقعا معلوم نیست چی پیش میاد. به نظر من اگر تریپ و فرهنگ این دوتا و خانواده هاشون به هم میاد که هرچی پیش باید خوبه.

اگر هم به هم نمیان یه چند ماهی که سلطان خان سرکار بره و حرف های مختلف بشنوه و یا با خانوم صحبت کنه و این حرف ها بازم تکلیفش روشن میشه.
این وسط اگر کسی یک قدم مثبت براش برداره خیلیکیف کوکش میکنه.

باشه اگه شمامیگی خوشحال باشم پس دیگه جای ناراحتی نیست
آخه به قول خودتون عاشقا رفتارای غیر خطی دارن
سلطان خان ما میره سر کار بدجوری هم چسبیده به کارش...
فکر کنم خانوم سلطان ما رو دوست نداره...
چه جور قدم مثبتی؟

پندار سه‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 04:47 ب.ظ

شدیدا با این پست برخورد می کنم آخه بچه بنده خدا دست خودشه که بهش می گی تو این سن و سال عاشق شدنت چی بود خوبه ما هم به شما بگیم چرا تا حالا عاشق نشدی و فلان وفلان تو اون سن! واقعا که!

اوووووووووووووووووووووووووووههههههههه
چه خبرا؟خوبید؟
خودش به اندازه کافی حرف بارم کرده...
آخه هرچی نگاه میکنم تو رفتاراش اثری از ی عاشق نمی بینم......

ونوس سه‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:50 ب.ظ http://trytowrite.blogsky.com

فکر میکنم باید یه خورده فرصت داد بهش تا با فکر بیشتری تصمیم بگیره

ای بابا ونوس جان...
این آدم کارش از این حرفا گذشته...
شده حکایت نرود میخ آهنی بر سنگ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد