رفتیم دورهمی
با انبانی از غیبت برگشتیم
سلام بر شیطان بزرگ
که امشب کلی کیفور شد و بهش خوش گذشت
و اکنون
اینجا نشسته ام و فکر می کنم حق دارم دروغ آن دروغگوی کله گنده را همه جا جار بزنم و مردم را از غصه خوردن نجات دهم
حالا هم به این نتیجه رسیدم که فقط خط اول غیبت بود
بقیه خط ها احساسات خودمان بود که با داستان آمیخته میشد،
احساسات چنگک شده به اصل ماجرا.
غیبت مثل جریان الکتریسته که در رسانا جریان می یابد در خون ما در جریان است و از تنی به تن دیگر منتقل میشود.
اَه
رفته بودیم سفر
یا همون مسافرت
جز غم و غصه چیزی نداشت
جز دیدن باغهای درخال خشکیدن از بی ابی
نهرهای خالی از اب
و چاههای درحال خشک شدن
اینکه چشمه خشکیدو
سر اب دعوا شد و هست و ...
اگر دوساعت سهمیه قطعی برق روزانه رو
با فحش دادن و بادبزن زیر سبیلی ردش میکنیم بره
اما
بی ابی رو هیچ جور نمیشه ردش کرد
نمیشه
با این مدیران دلخسته ی مرفه
احتمالا
مردم از تشنگی بمیرن
دوش روزانه ی اقایون و اقازاده ها پابرجا
چون ژن خوبن
خدایا
در این گرمای سوزان
که از همه جااتش میبارد
از زمین و زمان
اب را هم بر ما بباران
بهش می گم...روزاتو چه جوری می گذرونی...
می گه میرم تو خیابون لایی می کشم...ترانه گوش می دم..می خورم...می خوابم...با دوستام بیرون می رم..تیپ می زنم...ابرو بر می دارم...زنجیر می ندازم...همش تو بازارم که تیپم به روز باشه...
عجب عمر با خیر و برکتی داری ...حاج آقا...به پا چشت نزنن
بهش می گم بابات تا کی باید خرجتو بده...
می گه تا 27 سالگی...الان باید خوش بگذرونم...بعدش می رم سر کار...
آخه اگه الان این کارا رو نکنم...عقده ای میشم...فردا نمی زارم بچمم این کارا رو کنه!!؟
آخه بیچاره...با این شخصیت همه جور کاملت...کی میاد زنت بشه...که تازه بچه هم داشته باشی!
بهش می گم: هیچیت که شبیه دخترا نبود...
چارتا لاخه مو داشتی...
باز دیوونگیت گل کرد و رفتی اونا رم زدی...
می گه:آخه دلت میاد...
این همه آدم هستن که آب ندارن بخورن...
یه عده هم آب آلوده می خورن...
اونوقت من بیام این همه آبو صرف شستن مو کنم....
تو یکی روت می شه فردا تو روی این آدما نگاه کنی....
شهید درد بشریت شدیها...
یکم به خودت برس... بشر!!!
می گم: بچه جون...مگه عمرتو از سر راه آوردی که وقتتو اعصابتو پول باباتو می زاری پای دوست دختر؟... اونم از نوع خیابونیش...
می گه: مگه من دل ندارم...
بمیرم برا اون دل بیچارت که با چه چیزایی باید سروکار داشته باشه...آخه این جوری که دیگه دل برات نمی مونه... عزیزکم...
حافظ می گه:
بخط و خال گدایان مده خزینه ی دل بدست شاه وشی ده که محترم دارد…
روحت شاد و قرین رحمت الهی
رفته بودم مرغ فروشی، خانمی اومدو گفت : آقا دل دارین؟
آقاهه گفت: نه!
یه خانم دیگه گفت: این دوره زمونه هیچ کی دل نداره!
بقیه خندیدن هه هه هه ها ها ها
گفتم نه بابا این خبرام نیست. ماشالا هزار ماشالا تو هر کوچه پس کوچه ای که بری حراج دل! بدو بیا که تموم شد...حراج حراج دل...مفت و مجان... اینکه می گن آتیش زدم به مالم حقیقتا در این یکی صدق می کنه ها.. اگه هیچ کی دل نداره ...پس این چیه که حراج ؟؟؟
آدمی که دلشو بزار سرخیابون حراج کنه واقعا خودشم آتیش میزنه و خبر نداره....این چه وضعیه که ما داریم...هر کی به هرکی...انقدر تو دلامون آدمای رنگارنگ چپوندیمو درآوردیم...که دیگه دلی نمونده...این بار حرف راستو از بزرگتر بشنو...گوش کردی کوچولو...
دل چیست و ما با آن چه می کنیم؟
...گل آدم را در تخمیر انداخته که "خلق الانسان من صلصال کالفخار" و در هر ذره ار آن گل، دلی تعبیه می کرد و آن را به نظر عنایت پرورش می داد و حکت با ملایکه می گفت : شما در گل منگرید؛ در دل نگرید....
...گوهر محبت بود که در صدف امانت معرفت تعبیه کرده بودند و بر ملک و ملکوت عرضه داشته، هیچ کس استحقاق خزانگی و خزانه داری آن گوهر نیافته، خزانگی آن را دل آدم لایق بود که به آفتاب نظر پرورده بود...
...پس چون ابلیس گرد جمله ی قالب آدم برآمد، هر چیزی را که بدید از او اثری، بازدانست که چیست اما چون به دل رسید، دل را بر مثال کوشکی یافت در پیش او از سینه میدانی ساخته چون سرای پادشاهان. هرچند کوشید که راهی یابد تا در اندرون دل دررود، هیچ راه نیافت...
متن بالا از کتاب مرصاد العباد که در ادبیات فارسی سال سوم دبیرستان اومده.داداشم دیروز داشت می خوند آخه امروز امتحان داره الانم رفته امتحان بده قربونش بشم...بلند بلند هی نوای دل دل سر می داد که با خودم گفتم:این بچه چش؟ مامانم گفت: داره با دوست دخترش حرف میزنه وگرنه آدم معمولی در روز چند بار میگه دل؟ گفتم مامان بسه! داداشم مال این حرفا نیست! داداشم آقاست!
رفتم سروقتش دیدم بله دارهفارسی می خونه.یهو به خودم گفتم: یعنی اکثر جوونای این دوره این درسو پاس کردنو باز با دلشون این جور رفتار می کنند؟
آب در فرات موج می زد و
اشقیا آب را بر حسین(ع) بستند.
آنوقت
کشور ما کشوری کم آب است.
منابع غنی آب در سرزمین کفار.
گرمایش جهانی و خشکسالی و قحطی فراگیر درانتظار،
ایرانیان بی مهابا در اصراف،
چه آید بر سر ما آن روزگار؟
نه من دانم نه شما.
درست مصرف کردن را از همین الان یاد بگیرید و
با سماجت تمام اجرا کنید.
آب اگه تموم بشه دیگه نیست ها.
از ما گفتن بود.