از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

زلزله

زلزله آمد 

ما خواب بودیم 

ما یعنی من و خواهرم 

خواهرم صدایم زد 

آسیه 

برخیز تا فرار کنیم 

زلزله دارد می آید 

ولش کن خواهر جان بگیر بخواب  

خواهرم خوابید 

بیدار که شدیم 

من شاکی بودم و او مشتکی عنه 

خواهر جان آن زندگی است که نیاز به شریک دارد 

فرار که شریک نمی خواهد 

خواب ما را پراندی که چه؟ 

که با هم فرار کنیم 

که تنها فرار نکنم 

که تا آخر عمر دچار عذاب وجدان نباشم  

از تنهایی فرار کردن خود

نظرات 1 + ارسال نظر
اریا دوشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:23 ب.ظ

سلام.
خوب وقتی زلزله میاد دو حالت داریم.
۱- یا انفدر شدیده که ساختمون میریزه پایین که در اون صورت فرار بیفایده هست تو تهران چون تو کوچه هم بری اون یکی ساختمونا میریزن روت :)

۲- انقدر شدید نیست که ساختمون بریزه که در این حالت هم نیاز به فرار نداره اصلا.

نیجه: بنابر این نتیجه ای که میگیریم این هست که بیاید تهران زندگی کنید تا از فرار در امان باشید و نتیجه قطعی بگیرید :)

سلام
خندیدم. انگار حول حال شدینا. نمکی مینویسید.
اونم ی راهشه ولی ما که تهران نیستیم و فرار برقرار. نمیدونم تا حالا تجربه زلزله داشتید یا نه، وقتی زلزله میاد صدای وحشتناکی داره آدم رم میکنه دست خودت نیست فرار میکنی حالا به هر ترتیبی که باشه و هرجایی که بشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد