از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

وبلاگ گردی

 اینو تو ی وبلاگ خوندم:

م با فامبلش فرق داره....همه خانواده اش ( حتی زنش ) تقریبا به حالت متعصب مذهبی هستند ( من اعتراضی ندارم ها)

نه اینکه م مذهبی نباشه...نه...اون هم هست...ولی به طرز فکر من خیلی نزدیکتره....م نماز می خونه ولی صورتش رو کامل اصلاح می کنه ...عمداً پیراهن مردانه سفید نمی پوشه....تو مثلث سفر خارجی سوریه – کربلا – مکه جا نمی گیره و نیز مناطق جنگی – قم – مشهد....از موسیقی خوب و آرامش بخش لذت می بره و....و  بالاتر از همه اینها فکر نمی کنه فقط مسلمان ها و اونهم شیعه هستند که رستگارند و نکته ای که من رو مجذوب خودش کرد این بود که بلعکس این مساله رو فکر می کنه ....یعنی همیشه میگه که غربی ها دارن مسلمانی می کنند و برای همین هم هست که بیشتر در رفاه هستند....

البته بنده خدا – جز من – با کسی در این مورد حرف نمی زنه....( یعنی ترجیح می ده که ساکت بمونه و تبعید نشه) خانم های خانواده اش – چه تحصیل کرده ها و چه معمولی – کاملا محجبه اند و آقایان هم همه مسجد برو و ...( که محمد نمیره)

من منظورم این نیست که کدوم خوبه و کدوم بد ...منظورم تفاوت محمد با اقوامشه و نیز اینکه من کلی از این فکرهای داغش خوشم اومد.

 

 

خیلی وقت پیش بود که این حرفا مد بود و نشانه روشنفکری 

نویسنده مطلب انگار خیلی دیر به دورون رسیده

نظرات 1 + ارسال نظر
سینا دوشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:58 ب.ظ

آره! دوران! یاد ۱۸ سالگی افتادم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد