اگرچه در کوچه ی ما یک خروس جنتلمن و زیبا و خوش صدا زیست می کند
اما
اهالی کوچه باصدای استارت زدنهای همسایه
از خواب برمیخیزند
و در ته دلشان همان حرفهایی را میزنند که وقتی
صدای قیریژ قیریژ بازوبسته شدن درب خراب همسایه
چنگ به دلشان می اندازد
می گویند
بدینترتیب
و با تولید این همه صدای مزاحم
بهمین راحتی
همسایه
برای خودش حق الناس میتراشد
همسایه کامیونش را کوچه ی پشتی خانه ی ما پارک می کند
هرروز صبح مجبوریم دود گازوییل استنشاق کنیم
و بدینترتیب بهمان راحتی مورد قبل
با آلودگی محیط زیست
برای خودش حق الناس بار میزند
همسایه آن ورتری
در دل سیاه شب
سیگار دود میکند
و ته سیگارش را می اندازد همانجا توی کوچه
این هم نوعی حق الناس است
پسر آن یکی همسایه
مدام پا به توپ کوچه را متر می کند
به همراه دوستانش
و این هم حق الناسی است
غیرقابل توصیف
برگهای درخت ما هم میریزد
هم توی کوچه هم توی حیاط خودمان
و همسایه همیشه آنهارا جارو زده و جمع میکند
بعضی اوقات باد آنهارا تا پشت درب ان یکی همسایه پرواز می دهد
همان همسایه که به تمیزی حساس است
و احساس میکند حتما و باید پشت درب حیاطشان
مثل قلب آشپزخانه از تمیزی برق بزند
بهمین راحتی
ما برای خودمان حق الناس میتراشیم
البته حالا که به ما رسید
قضیه کمی متفاوت میشود
چون برگها از ما نیستند
و اگر بشود بنحوی تعلق برگها را به ما اثبات کرد باز هم اختیار آن برگها در دست ما نیست
ما که نمی توانیم زیر درخت بایستیم
تا هربرگی که عمرش بسر امد و
از درخت افتاد را جمع کنیم
اخر برگها که برنامه ی منظمی برای ریختن ندارند
درست مثل آدمها
که برنامه ای برای مردن ندارند
ولی ناگهان میمیرند
اگرچه خداوند انسانها را مکلف کرده است
به غسل و کفن و تشییع و دفن متوفاها
ولی درخصوص برگهای ریخته
شخص خاصی تعیین نشده است
اگرچه شاید بتوان طبق قانون مسیولیت مدنی ما را مسیول دانست
به این نحو که هر که درخت خواهد
جور برگ جمع کردن را هم بکشد
ولی باز خواستن درخت به ما مرتبط نمیشود
همه چیز از آنجا شروع شد
که شهرداری برخلاف قانون به همسایه ی روبرو
مجوز ساخت سه طبقه روی پارکینگ را داد
و حیاط ما بی حجاب شد
و ما مجبور شدیم
از درخت بعنوان مانعی برای دید همسایه
و حفظ حجاب حیاطمان
بهره ببریم
میبینید
اگر خوب موشکافی کنیم
بازهم به شهرداری و امضاهای طلایی میرسیم
درست مثل متروپل
خدابیامرزد عبدالباقی را
ساختمان زیاد ساخته است
و این یکی فقط فروریخته است
شاید ما زود راجع به او قضاوت کردیم
حتما دیگرانی هستند که سر عبدالباقی را هم کلاه گذاشته اند
عبدالباقی جان
ما بدنبال تشویش اذهان عمومی در فضای مجازی به شما ظنین شدیم
درحالیکه ما درجایگاه قضاوت نیستیم
علم هم نداریم
مافقط میتوانیم
از مسیولان بخواهیم مسببان حادثه را شناسایی و مجازات بیادماندنی ای بکنندشان
نه اینکه انگشت اتهام را به سمت این و آن نشانه رویم.
داشتم فکر میکردم
اگر عبدالباقی خودش میدانست که این ساختمان ایمن نیست
پس چرا دفتر خودش را انجا مستقر کرده بود؟
نه اینکه فکر کنید من فامیل عبدالباقی هستمها
نه
اما با شنیدن سخنان افراد متخصص
متوجه شدم
همه ی تقصیرها را نباید بر سر عبدالباقی خراب کرد
و اینچنین در متروپلی که نه ته پیاز بودیم نه سر پیاز
برای اخرت خودمان بار منفی جمع کنیم
البته حتما وسط پیاز که هستیم
ما نباشیم که سنگ روی سنگ بند نمیشود
ولی در حد همین وسط پیازی پایمان را دراز کنیم
بهتر است
اگرچه متروپل هنوز در پرده ای از ابهام است
اما موضوع درخت ما کاملا روشن است
بدون شک و شبهه
و اینکه ما تقصیرکار نیستیم هم مثل روز روشن است
کاشکی سازمان و چهارچوب شهرداریها عوض شود
تا نه کوچه ی ما برگریزان داشته باشد
نه متروپلی فروبریزد