-
جناب سعدی
جمعه 11 اسفندماه سال 1402 15:54
چند روزه بهشون می گم جمع کنید برید تو لونه تون تو خونه تون تو همون جای امن خودتون ولی گوش نکردن باور کنید جناب سعدی خیلی زیر لب زمزمه کردم میازار موری که دانه کش است ولی ولی دیگه صبرم تمام شد همچین بی آزار هم نیستند اگرچه جان شیرینشان را خوش دارند الان اینجا روی ورقه های پخش شده ی کف اتاق جلوی چشم من دو عدد مورچه در...
-
بچه های غزه
سهشنبه 8 اسفندماه سال 1402 13:38
ــ ☑ به به چه حرف خوبی آن شب امام ما گفت ♪ツ حرفی که خواب دشمن از آن سخن برآشفت ♪ツ ☑ حرف امام این بود: در سرزمین ایران ♪ツ ☑ پاینده است اسلام ♪ツ ☑ تا هست نور ایمان ♪ツ ☑ ما بچههای ایران جنگیم تا رهائی ♪ツ ترسی به دل نداریم از رنج و بی غذایی ♪ツ ☑☑ فریادمان بلند است ♪ツ ☑ نهضت ادامه دارد ♪ツ ☑ حتی اگر شب و روز بر ما گلوله...
-
بلاگ اسکای متشکریم
یکشنبه 6 اسفندماه سال 1402 20:10
چند تا وبلاگ خوب پیدا کردم که هر روز می نویسند گذاشتمشون تو قسمت پیام رسان بلاگ اسکای بعد وبلاگمو باز می کنم میبینم پیام دارم ذوق می کنم همونقدر که پستچی میاد پشت در با اینکه میدونم چی آورده ولی باز ذوق میکنم ممنون از بلاگ اسکای بابت این امکانش
-
علی آقا
شنبه 5 اسفندماه سال 1402 07:47
طبق معمول هرروز صبح زود کرکره ی مغازه را بالا داد چند دقیقه بعد اولین مشتری برای خرید یک قالب پنیر وارد مغازه شد علی آقا را ندید چند بار صدا زد اما جواب نیامد تنها یک ردپا به جا مانده بود اون دور و برها بله البته ردپایی نبود مشتری قصد داشت مغازه را ترک کند که از پشت دخل صدای زنگ خوردن موبایلی را شنید خودش را به پشت...
-
خدایا
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1402 12:59
خیلی کار دارم خیلی کاش کارآگاه گژت وار کلی اسباب کمکی داشتم ولی ندارم پس مجبورم کزت وار برم کارها رو انجام بدم خدایااااااا یک نظر لطفی به همه ی ملتمسانه دعا بفرما
-
الک سوراخ گنده ی آموزش و پرورش
سهشنبه 1 اسفندماه سال 1402 14:10
متاسف شدم برای آموزش و پرورش برای بچه های بی گناهی که مجبورند روزی پنج ساعت معلم بی اخلاقشان را تحمل کنند معلم ناخن کاشته ی ریمل زده با ی مانتوی تنگ که بزور توش جا شده و خودشو از بچه ها جدا میبینه و همش ایش و اوش تحویل بچه می ده و رو برمیگردونه بدرد سطل زباله میخوره نه معلمی متاسفم که معلم ها پالایش نمیشن هیچ نظارتی...
-
خیلی بد
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1402 11:42
آغاز زندگی مشترکشان مقارن با دعوا و بلوا شد. خیلی بد شد. کاشکی بزرگترها خویشتنداری می کردند و تخم تلخ کینه را در دل تازه عروس و داماد نمی کاشتند. وقت برای دعوا و کشمکش زیاد بود ولی آنها گذاشتند همان بیخ و بن عروسی همه ی دلخوری ها را تلمبار کردند و سر عروسی بالا آوردند استفراغهای روانشان زندگی را به کام عروس و داماد...
-
زمستان خوش آمدی
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1402 11:34
اینجا بالاخره زمستان شد بالاخره هوا سرد شد برای مبارک پایی زمستان چه قربانی کنیم؟ گناهانمان را.
-
شکم پرستی
یکشنبه 29 بهمنماه سال 1402 17:24
عفت شکم صفت بسیار ارزشمندی است آن را درخودتان تقویت کنید افرادی که عفت شکم ندارند پست شدنشان با پیاله ای رخ می دهد برای پیاله ای عربده می کشند و با پیاله ای خودشان را می فروشند
-
مادر دکتر
پنجشنبه 26 بهمنماه سال 1402 20:09
دو دستی شغلش را چسبیده و دل مشغولیات خودش را. بچه اش مریض است. دل ندارد کمی وقت هم خرج بچه اش کند. بچه چیست دیگر؟ بلای جان. این طرز فکر خانم دکتر(پزشک نه ها) است. حال بچه وخیم می شود مقصر این وسط بچه هست در دنیای مادر دکتر تحصیلکرده نباید ظاهر میشد وقتی می خواست از بهشت فرود بیاید باید چشمانش را باز می کرد و جای درستی...
-
کمک کمک
چهارشنبه 25 بهمنماه سال 1402 18:54
زمستان را چه کسی دزدیده است؟ ما از گرما خفه شدیم کم مانده دست به کنترل شده و اسپلیت را روشن کنیم اینجا ما منتظر پاییز هستیم چون الان تابستان هست البته شاید منتظر پاییز هم نباید باشیم ظاهرا تابستان دامنه ی وجودی اش را وسعت داده و همه ی زمان ها را فرا گرفته است. طاغوت گرما ما را اسیر خود کرده است. چرا هیچ کس کاری نمی...
-
هوم
چهارشنبه 18 بهمنماه سال 1402 20:24
امروز زدم به در تنبلی و خوابیدم و نرفتم. بعد هم دروغ گفتم که جایی کار داشتم و نتوانستم بیایم. البته شاید دروغ هم نباشد خوابیدن در خانه هم کار است دیگر. در اصل نخواستم که بروم چون یکهویی برای خودشان برنامه ریختند و بساط چیدند مستقیم هم ما را دعوت نکردند خبر را دادند دست باد تا به گوش ما هم برسد خلاصه نرفتم و کمی هم...
-
ایران ژاپن
شنبه 14 بهمنماه سال 1402 20:33
بله و ما ژاپن را شکست دادیم و چقدر خوشحال شدیم همه و جا داره بگیم بچه ها مچکریم.
-
سنخیت
سهشنبه 10 بهمنماه سال 1402 22:22
امروز هم به غیبت گذشت و البته کمی آمیخته با خبرچینی یا به گفته ی شیطان نقل رویدادها و حوادث بدون کم و کاستی!!! ماه رجب عده ای معتکف می شوند و عابد ما می رویم برای خودمان دنبال ماجراجویی و خودمان را با انسان های قاطی پاتی قاتی می کنیم و وقتمان را هرز می دهیم برود درگیر مسائلی میشویم بی نهایت بیخودی که حتی ارزش بازگفتن...
-
جبر روزگار
دوشنبه 9 بهمنماه سال 1402 22:16
فردا باید برم یک جایی ولی اصلا دوست ندارم که برم حوصله هم ندارم برم بدتر اینکه صبح زود باید برم و ظهر برمیگردم ناهار ؟؟؟ آخ باید کله ی سحر بیدار بشم ناهار بپزم اووووف
-
بالاخره
پنجشنبه 5 بهمنماه سال 1402 16:34
بالاخره هوا سرد شد ما یکم یخ کردیم فهمیدیم زمستان هست خدا را شکرت یه زمستانم شکر به نبودشم شکر
-
سلام
دوشنبه 2 بهمنماه سال 1402 13:11
سلام به همه ی آنهایی که بی هدف تو دنیا پرسه می زنن و الکی خوشن و ی سلام به همه ی آنهایی که هدف الکی دارن تو این دنیا و بازهم الک خوش هستن و ی سلام می کنم به همه آنهایی که دنبال رسالت زندگی شان هستند می دانند از کجا آمده اند به کجا می روند و سخت تلاش می کنند برای ابدیت برای بقا
-
موقعیت
شنبه 30 دیماه سال 1402 13:16
قرار بود امروز بروم تحقیق و تفحص ولی کو وقت؟ در راستای تحقیق و تفحص قرار بود صبح یک تماس تلفنی هم داشته باشم اما یادم رفت با تحقیق یا بی تحقیق درهرصورت کار انجام خواهد شد تحقیق آدم را آماده تر می کند برای مواجهه با موقعیت پیش فرض ذهنی داشتن بهتر از ذهن خالی است اما اینبار بگذار شرایط را بچشند من هم به کارهای خودم برسم...
-
غیبت
دوشنبه 25 دیماه سال 1402 09:21
خیلی سخت هست رها شدن از شر غیبت. برای رهایی باید در دهان را گل گرفت و در گوش ها پنبه کوبید. اما با این ذهن سیال هرزه ی همه جا گرد چه باید کرد؟؟؟ ذهنی که درست تربیت نشده است راست شدنش بسی سخت و طاقت فرساست. دیشب رفتیم مثلا صله ی ارحام چه شد؟ با انبانی از غیبت برگشتیم. حال خودمان را خراب کردیم. ده تا به حساب شیطان واریز...
-
زمان
یکشنبه 24 دیماه سال 1402 12:53
به زمان می اندیشم اگر خوب دقیق شویم زمان موجود ناشناخته ی ترسناکی است هر لحظه دقیقه ای می میرد تا دقیقه ی دیگری متولد شود وقتی لحظه تمام می شود بخشی از وجود ما هم تمام می شود کاری کا در آن لحظه میکردیم هم در همان لحظه می میرد ما مثل ماهی در رودخانه در زمان جاری هستیم؟ نه آره؟ نمی دانم نسبت ما با زمان چیست خیلی پیچیده...
-
افسوس
شنبه 23 دیماه سال 1402 22:11
هر روز بر تعدادشان افزوده می شود آنهایی که فقط خودشان را می بینند این موجودات بسیار خطرناکند تا حد غیر قابل تصور مراقب خودتان باشید
-
روزمره
جمعه 22 دیماه سال 1402 10:43
خانه با این عطر آبگوشتی که در آن چرخ می خورد و همه جا رد پایش محسوس است با دیزی سرای سنتی هیچ فرقی ندارد. همسایه هم چرخ می خورد، توی خانه ی خودشان میپزد و می شورد ترق و توروق امروز مهمان دارد.
-
خاله
چهارشنبه 20 دیماه سال 1402 14:20
تقدیرت که این باشد همین است دیگر دستی روی دست تقدیر بلند نیست خاله اش قصد کرد برود تشییع جنازه اما نمی دانست اجل دنبالش است ده بچه داشت و مستاجر بود بچه ها را سروسامان داد به قیمت فروختن خانه اش و دوسال پیش بیوه شد بیوه ای تنها و بی خانمان دست نگاه کن این و آن حالا دیه اش برجا ماند و حواشی زیادی پیرامونش شکل گرفته است...
-
پدر
چهارشنبه 20 دیماه سال 1402 14:15
پدرش حالش خوب بود معمول همیشه خرید صبحگاهی را کرد و راهی کار شد همانجا ها وسط راه حالش بد شد و دیگر به خانه برنگشت تمام دیدارشان افتاد به سردخانه ی بیمارستان و گریه و گریه و گریه نشسته بود روی خاکها نشسته که نه وسط دراز و نشسته بودن جان نشستن نداشت آهش چون تیغی در قلب من فرو مینشست آه بابا همه ی باباها به صف شدند...
-
مادر
چهارشنبه 20 دیماه سال 1402 14:09
گداشت آخر هفته بچه ها تعطیل شوند بعد برود مادرش را ببیند اما دیر رسید به نعش بی جان مادرش سلام کرد نصفه و نیمه سلامش در هجمه ی گریه اش گم شد حالا او مانده است و عمری دراز که مادر مادر کند و بگرید دست روی دست بزند و ای وای ای وای کند چقدر بد دیدارشان افتاد به قیامت آنجا هم که کسی برای دیگری وقتی ندارد
-
فصل پنجم
دوشنبه 18 دیماه سال 1402 11:42
هوا دلپذیر شدگل از خاک سردمید زمستون ندیدیم بهارم نمیبینیم هوا ی جوریه نه پاییز نه زمستان نه بهار و تابستان یکم شبیه بهار هست فقط یکم
-
صادق زیبا کلام
یکشنبه 17 دیماه سال 1402 13:44
جناب کاذب زشت کلام فرموده اند اگر ایران با اسرائیل بجنگد به نسل های آینده چه بگوییم؟ جنگ با کشوری کیلومترها آنطرف تر که هیچ تهدیدی هم ما را نکرده بود!!! خوب کاری نداره که از رو دست آمریکا انشا مینویسیم هزاران کیلومتر اینطرف تر و انطرف ترنیروی نظامی دارد تو هر کشوری که حتی تهدیدش نکرده بود ما هم مثل اونا شما که...
-
رابطه
یکشنبه 17 دیماه سال 1402 10:53
عکس روی اعلامیه توجهم را جلب کرد چقدر آشنا بود آه خودش بود در آن روز گرم تابستانی مرداد سرتاپا مشکی پوش بشدت اشک میریخت در آن فوج جمعیت سیاه پوش گریان او دیده می شد از شدت گریه و آن هایی که دوروبرش بودند تا بتواند قدم بردارد آن روز برای مرگ دوستش گریان بود و هنوز شش ماه نشده خودش هم به او پیوست و مرگ اینچنین رابطه ها...
-
شهدای کرمان
پنجشنبه 14 دیماه سال 1402 13:31
برنامه ی نروریستی اسراییلی که منجر به شهادت هموطنان عزیزمان شد را محکوم می کنم. انشاء الله مسببان آن به درک اسفل السافلین واصل شوند. همه ی حامیان اسراییل دستشان به خون این عزیزان آلوده است. تا زمانی که باطل در میدان جولان می دهد، همه چیز را میدان تعیین می کند. حق طلب باشیم و حق طلبانه بمیریم.
-
مشاهدات
پنجشنبه 14 دیماه سال 1402 13:26
متاسفانه مشاهده می شود تحصیلات دانشگاهی همانند ثروت انسان را از خدا دور می کند.