کاشکی زندگی مثل مسابقه ی ستاره ها بود...با تولد وارد بازی می شی...بعد امتیاز کسب می کنی...یا امتیاز از دست میدی...اگه گناهات به یه مرزی رسید game over میشی...میمیری...میری به جهنم....
ولی اگه کارای خوبت بیشتر باشه..از یه حدی که بیشتر شد...بهت نشون بدن...این جات تو بهشت...اینم جاهای بهتر بهشت...می خوای ادامه بدی؟...یا همین جا برات بسه؟...البته این احتمالو نادیده نگیر که درصورت ادامه شاید همینم که داری از دست بدی...بری تو جهنم...
حافظ می گه:
بخط و خال گدایان مده خزینه ی دل بدست شاه وشی ده که محترم دارد…
روحت شاد و قرین رحمت الهی
عجب روزگاری است...روزگار...بسی ؟؟؟چه بگویم که درخورت باشد روزگار...چون چرخ آسیا می چرخی و می چرخی...و میکنی هر آن چه می خواهی...عجب خوش به حالت است روزگار...خواستن توانستن است را به تمام معنا نقاشی کرده ای...باشد روزگار...ما هم خدایی داریم...
و باز مرگ است که تجلی می کند
با بغضی در گلو
چشمانی اشک آلود
دلی گرفته
نفسی در سینه حبس شده
هم سرایی خواهیم کرد
سرود آخرین سفر را
برای دیگری
برای قسمتی از روح خود
برای یکی از عزیزان
که در غم نبودنش
خواهیم گریست...
او را به خاک می سپاریم...
به خاک...
به خاک..
به خاک...
رفته بودم مرغ فروشی، خانمی اومدو گفت : آقا دل دارین؟
آقاهه گفت: نه!
یه خانم دیگه گفت: این دوره زمونه هیچ کی دل نداره!
بقیه خندیدن هه هه هه ها ها ها
گفتم نه بابا این خبرام نیست. ماشالا هزار ماشالا تو هر کوچه پس کوچه ای که بری حراج دل! بدو بیا که تموم شد...حراج حراج دل...مفت و مجان... اینکه می گن آتیش زدم به مالم حقیقتا در این یکی صدق می کنه ها.. اگه هیچ کی دل نداره ...پس این چیه که حراج ؟؟؟
آدمی که دلشو بزار سرخیابون حراج کنه واقعا خودشم آتیش میزنه و خبر نداره....این چه وضعیه که ما داریم...هر کی به هرکی...انقدر تو دلامون آدمای رنگارنگ چپوندیمو درآوردیم...که دیگه دلی نمونده...این بار حرف راستو از بزرگتر بشنو...گوش کردی کوچولو...
اگر برادرتون می رفت با اون دختری که شما دوستش دارین ازدواج می کرد...چه کار می کردین؟
مثل قابیل ...آدم می کشتید؟
یا ...خلاصه چه می کردید؟
پیامک 2009!
دوست دارم با یکی حرف بزنم. برم قدم بزنم.یکم فکر کنم. بدوم. نفس بکشم. نمیخام بدونم کی هستی یا چیکارمیکنی فقط میخام وقتای دلتنگی به شمارتون پیامک بزنم لزومی نداره جواب بدید فقط میخام یه شریک داشته باشم که از دلم باخبر باشه همین اگر مخالف هستین یه تک بزنین...
جل الخالق...یعنی آدما اینقدر تنهان؟ یایه چیز دیگست که من نمیدونم؟
گفت:
وقتی هیچ کس نیست که باهاش حرف بزنی
وقتی اونقدر تنهایی که حاضری به هر قیمتی یه نفر پیدا بشه که تنهاییتو باهاش سهیم بشی
وقتی تنهایی اونقدر آزارت میده که از دنیا هم بیزار میشی
وقتی هزارتا کار مهم و غیر مهم ریخته رو سرت که باید انجام بدی ولی حوصله نداری
وقتی که همه چیز حتی چیزای جدید برات تکراری بنظر میرسه
وقتی که دوست داری با یه نفر دعوا کنی ولی هیچ کس حتی تو خیابون بهت تنه نمی زنه که سرش داد بزنی
وقتی که حتی دیدن خورشید برات انگیزه نیست که صبح از جات بلند شی
وقتی که در عین نامرتبی همه چیز برات مرتب و خوبه
وقتی که دیگه حتی خودتم برا خودت ارزش قائل نیستی
وقتی که حتی خوندن یه کتاب تازه سر حالت نمی یاره
وقتی که حاضر نیستی طعم یه غذای تازه رو بچشی
وقتی که همه ی سکه هات برات بی ارزش شدن
وقتی دوست داری گریه کنی ولی اشکات باهات قهرن و چشمات خشک
مامانم می گه علتش اینه که شکمت سیر!
بهش گفتم: زحمت نکش الکی کالری نسوزون، هرچند شما مردا تو مخ زدن تبحر انکار ناشدنی ای دارید.امــــــــــا من خیلی وقته که استعداد خر شدنمو از دست دادم...
دل چیست و ما با آن چه می کنیم؟
...گل آدم را در تخمیر انداخته که "خلق الانسان من صلصال کالفخار" و در هر ذره ار آن گل، دلی تعبیه می کرد و آن را به نظر عنایت پرورش می داد و حکت با ملایکه می گفت : شما در گل منگرید؛ در دل نگرید....
...گوهر محبت بود که در صدف امانت معرفت تعبیه کرده بودند و بر ملک و ملکوت عرضه داشته، هیچ کس استحقاق خزانگی و خزانه داری آن گوهر نیافته، خزانگی آن را دل آدم لایق بود که به آفتاب نظر پرورده بود...
...پس چون ابلیس گرد جمله ی قالب آدم برآمد، هر چیزی را که بدید از او اثری، بازدانست که چیست اما چون به دل رسید، دل را بر مثال کوشکی یافت در پیش او از سینه میدانی ساخته چون سرای پادشاهان. هرچند کوشید که راهی یابد تا در اندرون دل دررود، هیچ راه نیافت...
متن بالا از کتاب مرصاد العباد که در ادبیات فارسی سال سوم دبیرستان اومده.داداشم دیروز داشت می خوند آخه امروز امتحان داره الانم رفته امتحان بده قربونش بشم...بلند بلند هی نوای دل دل سر می داد که با خودم گفتم:این بچه چش؟ مامانم گفت: داره با دوست دخترش حرف میزنه وگرنه آدم معمولی در روز چند بار میگه دل؟ گفتم مامان بسه! داداشم مال این حرفا نیست! داداشم آقاست!
رفتم سروقتش دیدم بله دارهفارسی می خونه.یهو به خودم گفتم: یعنی اکثر جوونای این دوره این درسو پاس کردنو باز با دلشون این جور رفتار می کنند؟