از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

اکسیژن کجایی که یادت بخیر!

قدیم تر ها وقتی صحبت از خبر می شد همگان منتظر شنیدن یک مطلب تازه و دست اول بودیم.ولی حالا چی: آلودگی تهران از حد استاندارد گذشت! اینم شد خبر! 

کدام استاندارد؟استاندارد جهانی؟یا استاندارد ساخت وطن؟ 

خوب دقیقا کی از خط قرمز رد شد؟کاش یه جایی با سند و مدرک ثبتش کنندشاید گینس رو راضی کردیم بالاخره اسم ایران هم بره تو کتاب رکوردها. 

خسته نشدین هی خبر تکراری می دین به خورد ملت؟۷۰ میلیون نفر بشنوند تهران آلوده است که آخه چی بشه؟ها؟ 

نیان تهران؟آخه مجبورند برا هزار تا درد بی درمان بیان تهران مداوا بشن و برگردن. 

بچه ها شونو نفرستن تهران دانشگاه؟اونم که به لطف مصوبه ی بومی گزینی(در حقیقت استعداد کشی حرفه ای به سبک ایرانی)درش تخته شد. 

می خواین از مهاجرت به تهران پیشگیری کنین؟این یکی رو کور خوندین.انقدر بعضی چیزها مخصوص تهرانی ها شده و بعضی چیزای دیگه فقط تو تهران قابلیت رویت و دیده شدن داره مثلا سر در دانشگاه تهران که این یکی هم شد مخصوص ماهی دودی های پای تخت .هر کی وسعش برسه میاد تهران.چشم همتون درآد.  

در آخر شایسته است یادآوری شود با حلوا حلوا کردن دهان شیرین نمی شود.با گفتن خبر تکراری آلودگی هوا از جاش تکان نمی خورد.مطمئن باشید. 

به عمل کار براید به سخن دانی نیست! 

ادامه دارد

 

 

از رنجی که می بریم(یوزارسیف)

حیف که در این مملکت عدلیه ی درست و حسابی نداریم وگرنه عریضه ای نگاشته و عرض حال پر دردو رنج ایرانیان در هر شب جمعه  رابه گوش دادستانی می رساندیم تا حق ما را از تهیه کنندگان یوزارسیف بستانند. 

 بازیگر را نیز به لیست مواد کمیاب اضافه کنید.کودکی خپل تر و پخمه تر از ان طفل نبود؟که حتی درست راه نمی رفت؟ 

 بگذریم از زیبا نبودن یوزارسیف حکیم.همه بازیگران دیگر را زشت کردن سبب جلوه نمایی  ادمی معمولی نمی شود.   

که چه شکوه و جلال کمی دارد این بارگاه و دربار سلطنت خدایگان امن هوتپ و چه نفله ای این نقش را به تصویر می کشد. 

به عوامل دست اندرکار  این نامه ی پر غصه توصیه می شود  به فیلم سلطان و شبان خودمان نظری بیفکنند تا کمی بفهمند زندان یعنی چه.   

آه که چقدر همه ی مردمان در آن عصر روشنفکر بوده و براحتی به خدای یگانه ایمان آوردند! 

اگر یوزارسیف کمر خم نکرده و دولا نمی شود پس چرا سرش را خم می کند؟ها؟تعظیمُ تعظیم است چه با سر چه با کمر. 

آخر آن چه فرشته ی وحیی است که از پیش خود او را به شکل آدم دو پا درآورده اید؟چه سندی دارید که اثبات کند فرشته ی وحی بر یوزازسیف در قالب هیبت آدمی اجلال نزول می کرده است؟آن هم چه کسی؟اردلان چهار خانه!تنها چیزی که تداعی نمی شود فرشته بودن اوست با آن حرکات مسخره و بی معنی دستانش.  

بدبخت آن قاتل آمن هوتپ نه از زندگی شانس آورد نه از زن و بچه.عجب بچه های خیره چشم سنگدلی داشت پدرشان را بر دار کردند خون همچون شیر فشاری از پای پدرشان به بیرون نشط می کرد و کلاغ ها بر سرش تفریح می کردند مادرشان گریه می نمود و آنها فقط تماشا می کردند.خدا هم چین فرزندانی نصیب گرگ بیابان هم نکند بسی سنگدل. 

نمی دانم تاریخ اختراع چرخ به چه دوره ای بازمی گردد؟آیا به زمان یوزارسیف می رسد یا نه؟

  

از عدم تطابق های  داستانی فیلم با متن قران و اسناد دینی دیگر چشم پوشی کرده آن را به شیوخ می سپاریم.پا در کفش حوزویان نمی کنیم که بهرحال آنها نیز باید حق پولی که از بیت المال می ستانند ادا کنند. 

موضوع نابی را سوزانده و دست دوم کردید بدون اینکه حق آن را به درستی ادا کرده باشید.  


 

واقعا حالم بد شد.خیلی بد !می خواستم جامه به تن بدرم وقتی عکس های فیلم یوسف پیامبر محصول۱۹۹۵ آمریکا را دیدم.شرم بر شما سازندگان کپی بردار!   

- یوسف پیامبر خدابودوبه همه ی صفات کمال آراسته,دور از شان اوست که در اولین خطابه ی خود در جمع مردم چون کودکان عقده ای انتقام جو,در آغاز سخنش بگوید :کاریما مامامرا گوسفندچران می خواند!ودیگر هیچ. 

ما نفهمیدیم این جناب مدرس شلوارکی در این سریال آب بندی با آن آهنگ حال بهم زن پس زمینه ای که در سرتاسر فیلم پخش می شود چه کاره است؟ساقی دربار؟یا مامورسازمان جاسوسی مصر(زبرا)؟کی و چگونه و توسط چه کسی انگورها شراب می شدندخدا داند.نمی دانم شاید پسر از سرگذشت پدر عبرت گرفته و شراب نمی نوشد! 

آخه یکی نیست بگه چرا چهار هزار سال پیش همه اهرام از بزرگ تا کوچیک ساخته شدن و از همه مهمتر اینکه با کمترین تحقیق مشخصه که اهرام دارای روکش سفیدی بودند که تا حدود هزار سال پیش باقی بود و اونها رو به شکل الماش هایی درخشان در میاورد و بعد مردمی که در کنار این هرم ها زندگی می کردن اون روکش برای ساخت خونه هاشون بردن و هنوز هم در نوک هرم خوئپوس مقداری باقیه و تندیس بزرک هم انگار از همون اول دماغش شیکسته است! این یکیش خیلی ستمه به خدا من از هیچ کدوم از مشکلاش به اندازه این حرص نخوردم !!!!(نظر)  

برارداران یوسف را ببینید چه موجودات زار و نزاری هستند. من نمی دانم که این ها رو می خواهد چشم بزند که پدرشان گفت از یک دروازه داخل نشوند. این ها که ارزش نیم نگاهی را هم ندارند چه برسد به چشم زخم.

ادامه دارد...

چرا انقدر بی حوصله!

۲۰واندی سال بیش تر از عمرم نگذشته است که به شدت احساس کهولت و دلمردگی می کنم.به قول معروف از جوانان روغن نباتی نباید بیش از این انتظار داشت.به کهنسالی نرسیده جوان مرگ خواهیم شد.انقدر سرب و هوای آلوده در حلقوم مان کردیم (یا کردند!درست نمی دانم )که هنوز سنگی روی آجری نزاشته باید بگذاریم وبرویم.از این دنیا رانده از ان دنیا مانده!به قول معروف از شیر شنبه و دوغ جمعه افتادیم. 

حیف جوانی و شادابی و نشاط ان که درصف اتوبوس و صف نان و صف هزار جور زهر مار دیگر سپری شد . تتمه ی آن صرف خواندن جزوات بی ارزش اساتید مستبد دانشکده.که چه شود؟یک مصرف کننده ی صرف بودن چه لذتی دارد؟دیگر مدرک دکتری هم ارزشی ندارد همه امروزه مدرک دارند از هزار جور دانشگاه بی اعتبار! 

اندر باب تحصیلو تحصیلات عالیه در این مملکت می توان مقاله ها نوشت و کتابها با چندین باب منتشر نمود.اما از آن منفعتی حاصل نخواهد گشت.آش دست پخت خودمان است دیگر. 

چند روزی است که پی برده ام در زندگی درجا زده ام هیچ تحولی یا هیچ رخداد بسیار مهمی نبوده است که بخاطرش بسپارم و وقتی دگر آن را یاداوری کنم.زندگی از این تکراری تر دیگر ممکن نیست.آنقدر ها هم خلاقیت ندارم که خود منشا تحولی شوم.اما هزاران کار ریخته است روی سرم یکی از یکی با ارزش تر اما اجباری بایدی که انجام ندادنش مجازاتی سخت در پی خواهد داشت. اما حوصله ی انجام هیچ یک را ندارم.هرچند می دانم حوصله آخرین کلید طلایی است که نباید هرگز آن را ازدست داد.کاش حوصله قرص داشت آمپولی واکسنی چیزی. 

هرکسی دور خودش یک حصاری کشیده است با سیم خارداری که در آن الکتریسیته جریان دارد حتی با سیم چین هم نمی شود به آنها نزدیک شد. 

دی کاپریو+گل شیفته

از کنار همه ی حاشیه ها به آرامی گذر می کنم.من در سایه  ی حاشیه ی خود آرمیده ام.به فیلم نامبرده اگرنگاهی بیندازیم خیلی چیزها می توان فهمیدهرکس به قدرفهم خویش.ولی توجه داشته باشید: 

۱- دی کاپریو با خواهرزاده های گل شیفته انگلیسی صحبت می کند آنهم در یک کشور جنگ زده ی اشغال شده انوقت در مملکت ما؟ 

حتی خواهرگل شیفته که نفهمیدم چه کاره است ولی به ظاهر خانه دار است انگلیسی بلد است. 

نتیجه:در جهانی زندگی می کنیم که زبان آن انگلیسی است.چرا آموزش وسیله ی درک و فهم دیگر ملل از دوران ابتدایی در کشورماهنوز اجباری نشده است و ظاهرا کسی هم به فکر انجام چنین کاری نیست الله اعلم! 

۲-دی کاپریو وارد خانه می شود.دو بچه ی بی تربیت تلویزیون را بغل کرده اند و چنان شیفته ی آن هستند که اصلا حضور و ورود مهمان  آن هم از نوع آمریکایی اش محلی از اعراب برای آنها ندارد!حال ببینیم برنامه در حال پخش چیست؟فوتبال! 

مهمان آمریکایی ما هنوز از راه نرسیده از طفلان معصوم عراقی که کشورشان توسط آمریکایی ها ویران تر شده است و انقدر روشن فکر هستند که هیچ گونه نفرتی از آمریکایی ها ندارند(مانند خاله جان تحصیل کرده شان)می پرسد چه غذایی دوست دارید؟و پاسخ:همبرگر و اسپاگتی! 

نتیجه :چه بچه های غربزده ای یا گستره ی فرهنگ غرب را ایول یا به رخ کشیدن این نفوذ فرهنگی را عشق است. 

تبصره : اوه اوه.این کشور عمان ی وزارت اطلاعاتی.وزارت ارشادی.وزارت کشوری نداره که گذاشتن این فیلم بی سروته تو کشورشون فیلم برداری بشه؟من فکر کردم تو کشوری جنگ زده مثل عراق این همه شلوغ بازی دراوردن که صدای هیچ کی درنیومده نگو تو عمان بوده! عجب!

بیچاره دندانم

تخت دندانپزشکی چه کم از تخت غسالخانه دارد!هیچ.که همه کوچک و بزرگ از /ن می هراسند.

مته اش را برداشت  

آخ دندانم آخ 

 باز دندانم وای. 

کلیه ام نیز به تپش افتاده.انقدر شیرینی و شکلات و قند و شکر و نوشابه و هزار جور اشغالیجات دیگر خوردیم که اکنون هزینه های دندانپزشکی راه نفسمان را بسته است.

باستان شناسان در طی کاوش ها و حفاری های طاقت فرسای خود جنازه ی مردی از اقوام دراکولاهای مربوط به دوران عصر یخی پیش از دایناسورهارا یافتند.پس از انجام آزمایش های لازم بر روی این بقایای استخوانی و به ویژه دندان هایش دریافتند که ...

مشترکین گرامی توجه داشته باشید دندانهایش .بقایای تاریخی دندان دارندو آدم های زمینی حی حاضر از بی دندانی و مخارج دندانپزشکی به تنگ  اماده اند.

اگربقایای نسل ما را باستان شناسان سده های آینده ی نزدیک   از زیر خاک کشف کنند هیچ دندانی پیدا نخواهند کرد چراکه دندان های مصنوعی را با مرده خاک نمی کنند.اگر مرده پولدار بوده و ایمپلینت کرده باشد ،نمی دانم شاید بشود از روی آن چیزی غیر از ثروتمند بودن ان فرد رانیز فهمید.

اینکه دندان های جدیدانسان در صد سالگی  در می ایند اصلی است که کم کم باید تغییر کند و بیاید به سی سالگی نزدیک شود.

انسان های اولیه(نه بوزینه های اولیه به قول داروین)در شرایط سخت زندگی ،که با تمام شعور و وجود خود با آن کنار می امدند چندین سال گهربار زنده می ماندند و زندگی می کردند تا وقتی که اضراییل بیاید و جانشان بستاندوطبق قول مشهوری متاسفانه برخی از این ادم ها بر اثر گرسنگی مرده اند نه اینکه غذا نبوده باشد،غذا هم بوده خیلی هم فراوان تر و بهداشتی ترو پاستوریزه تر از آنچه که الان هست ولی دندانی برای خوردن نداشتند و سوپ نیز اختراع نشده بود پس انها مردن کردندی.اما این ایام و این روزها ابناءبشر مردن کردندی به دلایل مختلف که شرح ان در این مطلب نگنجد،اما عده ای از انها می میرند چون غذایی ندارند که بخورند،عده ای نیز می میرند چون  پول ندارند نه اینکه گمان کنید پول خوردنی است نه ،خوراکی نیست اما تا نباشد، خوراکی نیست.و از این ها گذشته تا پول نباشد دندان خراب را چاره ای نیست و بدون دندان بشود روزگار سپری کرد اما با عفونت دندان نشود  کنار آمد چراکه به قلب حمله  وتلمبخانه و صاحبش  را از قید حیات خلاص کردندی.

سکه دو رو دارد!

آدم های کمی هستند که همانند سکه دو رو دارند.آدم های بیشماری برخلاف سکه هزاران جلوه دارند به دم طاووس مانندی هر لحظه به رنگی درامدندی که به حق محقان عالم سروکارت با اینچنین جانورانی نیفتد که عاقبت به چه رنگی درت آورد خدا داند و بس. 

ادب آداب دارد

از همه ملت شریف ایران ملتمسانه خواهشمیکنم موارد زیر را رعایت کنند: 

۱-هنگام نوشیدن مواد آشامیدنی هورت نکشید. 

۲-هنگام جویدن مواد خوردنی ملچ و مولوچ راه نیندازید. 

۳-آهسته و بدون عجله غذا بخورید. 

۴-آاهسته گام بردارید شما در رژه شرکت نمی کنید که پاهایتان را بر زمین می کوبید انچنان که استخوان های ساق پای شما مدام تریک تریک می کنندو موزاییک ها زیر پایتان لق می زنند. 

۵-در ها را به آرامی باز و بسته کنید. 

۶-هنگان صحبت کردن به غیر از موارد ضروری داد نزنید. 

این موارد را به کودکان خود آموزش دهید.به خصوص دو مورد اول بسیار ضروری هستند. 

با تشکر

زمان

آن هنگام که عزیزی را به خاک می سپاریم . خود در غم تنهایی خویش می گرییم؛زار زده و بر این سرنوشت خرده می گیریم که روزگار دغل چه شد که این چنین بدبخت گشته ام به جرم کدامین گناه ناکرده؟و ناگهان چه می شود ما را که فردایی نه چندان دور به زندگی باز می گردیم و مسیر خویش می پیماییم و آن عزیز سفرکرده عکسی می شود در قاب و اهی بر لب و شاید اشکی در چشم.

آن هنگام که ما جامه سیاه به تن پیچیده ایم؛نوعروسی غرق در شادی در لباس سپیدش می خندد.آن هنگام که چشمان پراشک ما دیده فرو می بندد و اخرین نگاه تمام می شود چشمان هیجان زده عاشقی به معشوقش می نگرد که خرامان خرامان از کوچه می گذرد.ان لحظه که ما می گرییم دیگری می خندد.و زمان می گذرد.دیگری می گرید ومن این بار دگر می خندم.

اندکی می گرییم و زمان می گذرد.اندکی می خندیم و زمان می گذرد.یادمان می افتد یک زمان خندیدیم بعد هم می خندیم یک زمان دیگر یادمان می اید یک زمان گرییدیم و کمی می گرییم و دگر بار همان می گردیم.


حقوق مصرف به چند من؟

از انجا که بلد نبودم به ادامه مطلب لینک دهم به ناچار(نه ناچارا زیرا از نظر دستور پارسی غلط است)مطلب جدیدی را می گشاییم به امید یاد گیری.

پس از این اعتراف  و اینک حقوق مصرف کننده در ایران:

در میهن اسلامی ما از دهه ی ۷۰ هجری شمسی لایحه ای توسط تحصیل کردگان فرنگ رفته اماده شد اما هیچ گاه به تصویب نرسید.انقدر معطل ماند که هر سال مشمول دعای تحویل سال نو شده و حول حالنا گشت و گشت که دیگر چیزی از اصل مطلب باقی نماند به هر حال تحولات به سمت احسن الحال گرایش نداشتندو رسیدند به ناکجا ابادی که نه مصرف کننده حقی داشته باشد و نه مظلومی بتواند داد ستانی کند.

البته نکات مثبتی هم در این لایحه وجود دارد ولی با این دادگستری هزار نای هزار توی ما راه به جایی نخواهد برد.

نتیجه اینکه: کلاه خود را دو دستی بجسبید تا باد نبرد.به هر کسی اعتماد نکنید.کالای بدون گارانتی بخریدو اعصاب خود را آسوده بگذارید بدانید و اگاه باشید که از این مراکز هیچ آبی گرم نمی شود جز اعصاب شما که خط خطی می گردد.

حقوق مصرف کننده

در دنیایی زندگی می کنیم که پیشرفت صنعت همه را آویزان خودش نموده است همه با تکنولوژی ،خواسته یا نا خواسته درگیر هستند.جالب است بدانیم که صنعت خود متولد دنیای اطلاعات است .اگر در دنیای اطلاعات سهمی نداشته باشی ،صنعتی نخواهی بود.اما،یک امای بزرگ با چاشنی تامل ان هم نه اندکی که بسیار،همه نمی توانند دانشمند اطلاعات شوند.بالاخص منظور مصرف کنندگان محترمی هستند، که چون نیاز دارند نه اینکه پول اضافه دارند،مجبورهستند که کالاهای مدرن پپیچیده را بخرند و پس از اندکی گذران وقت چگونگی کاربرد و روش های نگه داری بهینه ی ان را فراگیرند.اما وای به روزی که دستگاه مورد نظر خوب کار نکند.ان وقت است که کاسه ی چه کنم چه نکنم باید بدست گرفت و دل به دریا زده راهی مرکز گارانتی شوی؛که الهی خیر نبینند(نویستده دشمنی شخصی با مراکز خدمات پس از فروش دارد پس از بلایی که سر لپ تاپ عزیزم دراوردندوزیربار نرفتندودست ما هم از همه جا کوتاه،به جرم اعتماد کردن و ندانستن).بدترین کاری که هرکس در طول عمر گران مایه اش می تواند انجام دهد همین است که شال وکلاه کرده به قصد این مراکز گام برداردهمین قدر کفایت می کند که تا آخر عمر دچار ندامت و پشیمانی گردد.  

در دیار کفر که همه کافر بودی،دیدند که این ظلم فاحشی است در حق "مصرف کننده".عریضه ای نوشتند و برای تولید کننده و فروشنده تکالیفی قایل شدند.در حقیقت آمدند از ان که نمی داند و خود می داند که نمی داند اما نمی تواند که بداند چون نه تخصص دارد نه وقت کافی در برابر آن که می داند و البته زیادی هم می داند،حمایت کنند.همین!البته که بسی کار دشواری بودی،اما اگر آنها توانستند ما هم می توانیم.ولی اما... 

در کشور ما چه می گذرد؟"حمایت از مصرف کننده"کیلویی چند است؟برای اینکه مضنه ی بازار دستتان بیاید ادامه مطلب را بخوانید.