-
سفر
یکشنبه 9 خردادماه سال 1389 20:15
آدم وقتی می رود حرم حضرت معصومه و آن همه آدم می بیند در لباس روحانیت دلش به حال اسلام می سوزد و با خود فکر می کند اگر این همه فیزیکدان دور هم جمع می شدند و خرجشان را هم دولت می داد آنوقت فیزیک چقدر پیشرفت می کرد که اسلام نکرده است
-
سفر
شنبه 8 خردادماه سال 1389 21:24
آخ که بی مسئولیتی عجب لذت بزرگی است آدم خودش باشد و یک حساب بانکی پر و پیمان برود و همه اش بگردد کاشکی خواهر مارکوپلو بودم البته جسم زنان ضعیف تر از آن است که بخواهند آن همه مشقت را تحمل کنند پس کاشکی خواهر برادر کایکو و داداش تسوکه بودم آنوقت چهار پنج نفره مراقبم بودند یا می رفتم با یوگی دوست می شدم با آن کشتی هوایی...
-
سفر
جمعه 7 خردادماه سال 1389 20:30
آدم وقتی می رود سفر انگار تعلقاتش کمرنگ می شود خودش است و لباس های تنش و چمدان توی دستش و پول های تو جیبش چقدر خوب است که لازم نیست هر روز صبح به این سوال جواب بدهی ناهار چه بخوری در عوض به این فکر می کنی که کجا بروی یا جایی که می روی ممکن است چه جوری باشد نه مثل هر روز که مقصد همیشگی ات معلوم است کاشکی می شد همیشه...
-
آلفا
جمعه 7 خردادماه سال 1389 16:31
پمادی است گیاهی با اثری منحصر به فرد در بهبود زخم ها و التهابات پوست از قبیل: زخم بستر و زخم های دیابتی بعد از بخیه پوست درم ابریشن و زخم های ناشی از خراش و بریدگی ترک های عمیق پوست ادرار سوختگی کودکان حساسیت های پوستی اگزما و پسوریازیس التهاب ناشی از لیزر پوست سوختگی ها تازه جزو تعهدات بیمه هم هست...
-
سفر
جمعه 7 خردادماه سال 1389 13:56
آسیه رفته بود سفر تهرون و قم و اصفهون شکرخدا که خوش گذشت جای همتون خالی بود خستگی سفر از تنم دربره حتما نغ زدنو شروع می کنم
-
منشات قایم مقام
چهارشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1389 11:23
انبار دارا ارزنی آمد نخود آمده ماش فرستادیم گندم ده که برنج اندر است.
-
فیش بانکی
سهشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1389 22:04
اگر خواستید برای جایی بالاخص اداره یا ارگان دولتی مبلغی را در بانک واریز کرده و فیش آن را ارائه دهید حتما کنار نام و نام خانوادگی تان حتی اگر غضنفر جرتنقوز است ترجیحا تا آنجا که جا داشت و اگر نداشت با یک فلش پشت فیش اطلاعات زیر را نیز بنویسید نام پدر شماره شناسنامه خودتان و برای محکم کاری مال پدرتان ایضا شماره کارت...
-
بدون شرح
شنبه 25 اردیبهشتماه سال 1389 22:45
مطالب زیر حاصل وبلاگ گردی شبانه من است تمام مطالب زیر از وبلاگ یک نفر که اسمش را نمی برم کپی پیس شده است : در ابتدا: «در واقع بعد از انصراف خاتمی، من کاندیدایی را که طرفدار دوآتشه اش بودم از دست دادم...» و بعد: «به ارتباط ظریف رفتارها دقت کنید. طرفداران کسی مثل خاتمی که از گفتگوی تمدن ها حرف می زند، سعی می کنند او را...
-
نخبه
جمعه 24 اردیبهشتماه سال 1389 12:57
پسر فضل فروشی از استاد سوالی پرسید استاد از سوال نامربوط شاگرد برآشفت و گفت: آقااااااااااااااااا به درس گوش نمی دهی این سوال شما مثل آن است که بخواهی از رابطه ی کوزه و لنگه گیوه سر در بیاوری سرکارخانم آسیه هم داشت از خنده منفجر می شد اما جرات خندیدن نداشت ترسو نبودها مراعات ادب می کرد استاد آنقدر عصبانی بود که... حالا...
-
آزادی
پنجشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1389 17:19
وقتی مسئولیتی را به عهده نمی گیری کنترل امور را بدست دیگرانی میسپاری که قلبا به نفع تو نمی اندیشند پس قبول مسئولیت اولین گام برای آزادی است! این علامت تعجب تو متن اصلی نبوده برا اینکه رد پای خودم هم تو متن باشه اون علامتو گذاشتم جلوش حالا باید فکر کنم ببینم این جمله چند تا درسته؟
-
نقطه چین
دوشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1389 11:49
جای نقطه چین را با اطلاعات خود کامل کنید: آدم جاسوس باشه خیانت کنه اما ... نباشه به بهترین پاسخ جایزه هم تعلق میگیرد البته باید ی نیت خیر و قشنگ هم داشته باشید تا پروانه ها پر بگیرن
-
کمک
یکشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1389 22:21
در ایام زیست خوابگاهی رفیق شفیقی فیلمی داد تا ببینیم سرگذشت واقعیه یک انسان که از جامعه و انسان بریده پول ها و ماشینش را به آتش کشیده پیاده راهی دشت و دمن گشته به اینجا و آنجا سرک کشیده با آدم های تازه آشنا شده مدتی با آنها زیسته و بعد راهی جنگل گشته چون ادمیان بدوی گذران زندگی کرده درنهایت تصمیم به بازگشت گرفته اما...
-
جیغ
جمعه 10 اردیبهشتماه سال 1389 12:59
بچه ها دارن تو حیاط وسط بازی می کنند جیغم میزنند یا جیغ میکشن ظاهرا جزء لاینفک زندگی زنانه است جیغو می گم و اینکه همه ی مردا ازش متنفرباشن یه خصوصیت مشترک بین جنس مذکر چرا از جیغ بدتون میاد؟ بیشتر اوقات یه عکس العمل غیر اردای اینم مثل بقیه منظورم باقی خصایص زنانست مثل گریه کردن که مردا همش مسخره می کنند و می گن گاز...
-
کوتاه نوشت
پنجشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1389 18:45
این سیستم دودویی طبیعت منو کشته آسمان به اندازه کافی ابری هست جو زندگی را بیش از این مه آلود نکنید سن که میره بالا سلامتی میل می کنه به سمت منفی بی نهایت جوونی آخه چقدر کوتاهی عینک خواهری مفقود گشته داد چشم ها بلند رخ بنمای محبوب من احساسم را سیلاب حوادث با خود برد من ماندمو حساب های نانوشته ی نامنظم عقلم عجبم از این...
-
مروری بر خبرها
دوشنبه 30 فروردینماه سال 1389 22:31
وزیر صنایع و معادن رفته مرکز خدمات پس از فروش ایران خودرو از یک خریدار ناراضی معذرت خواهی کرد اون آقاهه هم گفت: الله اکبر دیدین؟ حق با اون یکی آقاهه بود که میگفت مشکل کیفیت خودروی بعدشم من که منمو ماشین ندارم میدونم که مهندسای ایران خودرو تعویض کارن نه تعمیرکار که ظاهرا اونم نیستن بعدشم عرضم به خدمت آقای وزیر که اگر...
-
باز بیست و سی
یکشنبه 29 فروردینماه سال 1389 21:09
باز این بیست و سی رفت گزارش تهیه کرد از چی؟ آمبولانس خصوصی که جرا تیپ بی دارند نباید داشته باشند این گزارشگر ی کلام نپرسید چرا اینا نباید باشن؟ حالا اگه اینا نباشن جاش آمبولانس دولتی هست که به مردم خدمات ارائه بده؟ اگر هم باشه آیا حاضرن برن از ی شهرستان دیگه مریض منتقل کنند به تهران؟ نیست دیگه حرف زور میزنند اینا هم...
-
مستراح
جمعه 27 فروردینماه سال 1389 11:38
بهش گفتم چه اصراری در کاربرد کلمه مستراح داری؟ مثل بقیه خوب بگو دستشویی یا توالت یا سرویس بهداشتی مثلا! یا خانه ی فکر مثل بعضی ها! یا دست به آب! گفت آره دیگه بس که نگفتیم مستراح و این الفاظ رو به کار بردیم یادمون رفته مستراح کجاست و یعنی چی وباید چه جوری باشه؟! این دور زمونه مستراح واقعی کم پیدا میشه! یکی از دلایل...
-
تاکسی
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 17:55
کار بیرون از خانه و تاکسی سواریو هزار آهنگ جورواجور مطابق با سلیقه ی راننده های مختلفو ترمزهای ناگهانی و بوق های ممتد و فحش های ناموسی و پول خورد ندارم خانومو آقا من پول تا نخورده دادم خدمتون پول پاره به من پس میدینو هزار جود ادا و اصول دیگه و یه آقایی هم کنارت بشینه و ی شلوار تنگم پاش باشه و موبایلشم تو جیب شلوارش...
-
اعتماد
سهشنبه 24 فروردینماه سال 1389 20:18
امروز آمپر اعتمادم بدجوری نزول کرد فرو نشستو به زمین چسبید اعتماد زیر بنای خیلی چیزاست. حتی دوست داشتن حتی گفتن ی سلام محبت آمیز حتی ی نگاه عاری از هرگونه بدسگالی نیازمند اعتماد هرچی اعتماد تحلیل میره شک و بدبینی پررنگ تر میشه آدما از هم دورتر میشن فاصله میگیرن هیچی این فاصله ها رو نمیتونه پر کنه هیچ چیز مثل قطبای آهن...
-
قبلن نوشت
دوشنبه 23 فروردینماه سال 1389 18:56
داشتن میرفتن سمت دانشکده پشت سر یکی هم حرف میزدن آنهم با چه سخنان گهرباری آقا شما دانشجویی؟ دوست نداری مودب باشی؟ خوب نباش میدونی غیبت کردن حرام و انجامش میدی خوب بده ولی به جون خودت جای اون کلمه ها تو دانشگاه نیستا حالا می خوای بگی برا خودتو دوستات بگو نه اینکه هوار بزنی درسته شما آزادی اما دیگران هم حریم خصوصی دارن...
-
وبلاگ گردی
شنبه 21 فروردینماه سال 1389 19:15
اینو تو ی وبلاگ خوندم: م با فامبلش فرق داره....همه خانواده اش ( حتی زنش ) تقریبا به حالت متعصب مذهبی هستند ( من اعتراضی ندارم ها) نه اینکه م مذهبی نباشه...نه...اون هم هست...ولی به طرز فکر من خیلی نزدیکتره....م نماز می خونه ولی صورتش رو کامل اصلاح می کنه ...عمداً پیراهن مردانه سفید نمی پوشه....تو مثلث سفر خارجی سوریه –...
-
عجب موجودیه
شنبه 21 فروردینماه سال 1389 18:15
عجب موجود خطرناکیه حتی نمیشه بهش بی محلی کرد باید همیشه راضی نگهش داری با خندههای دروغین با قربون صدقه های ریاکارانه و چشم گفتنای متزورانه وگرنه با چنان صداقتی پشت سرت حرف میزنه و تمام حرکات و رفتاراتو با سوء نیت تفسیر میکنه که حتی وقتی داری به خودت تو آینه نگاه میکنی متوجه میشی که زاویه و درجه نگاهت به خودت تغییر...
-
عجب آدمیه
شنبه 21 فروردینماه سال 1389 18:11
عجب آدمیه برا شناختش باید ی گروه اکتشاف تشکیل داد
-
کارتون های کودکی
شنبه 14 فروردینماه سال 1389 19:53
بچه که بودیم هرچی کارتون دیدیم همه نمایشگر بدبختی و فلاکت بودن مثل همین حنا کلفتی در مزرعه کزت بدتر از حنا همش استرس داشتم که نل گیر نیفته استرلینگ بدبخت بی پدر و مادر پرین در به در مهاجران فقیر هاج بی مادر جودی نوانخانه ای اوه اوه اوه چقدر از دست برونکا حرص می خوردیم چقدر خدا خدا کردیم که ی کشتی از اون نزدیکا رد شه و...
-
در
چهارشنبه 11 فروردینماه سال 1389 13:09
تو فکر بوده حواسش نبوده سرش خورده به دیوار زورش به دیوار نمیرسه درو محکم میزنه بهم جرات ندارن با دیوار حرف بزنند به در می گن که دیوار بشنوه آدم در باشه ولی خر نباشه
-
قربون صدقه
سهشنبه 10 فروردینماه سال 1389 11:10
پسر شانزده ساله خانم ایکس زنگیدن به مامان جونش که اجازه بگیره بستنی بخوره خانوم ایکس هم کلی قربون صدقه پسرش رفت قربون اون صدای کلفتت قربون اون دو تا تار سبیلت تو این فکر بودم که هیچ وقت علایم بلوغ سبب قربون صدقه رفتن برا دختر نمیشه مامان چی می خواد بگه؟ ها؟
-
زلزله
دوشنبه 9 فروردینماه سال 1389 14:17
زلزله آمد ما خواب بودیم ما یعنی من و خواهرم خواهرم صدایم زد آسیه برخیز تا فرار کنیم زلزله دارد می آید ولش کن خواهر جان بگیر بخواب خواهرم خوابید بیدار که شدیم من شاکی بودم و او مشتکی عنه خواهر جان آن زندگی است که نیاز به شریک دارد فرار که شریک نمی خواهد خواب ما را پراندی که چه؟ که با هم فرار کنیم که تنها فرار نکنم که...
-
سیب و پرتقال
دوشنبه 9 فروردینماه سال 1389 14:15
پدرجان اخبار بس است غصه ام میگیرد چقدر نگران سیب و پرتقال باشیم انگار همه چیزمان در حد بی نهایتی خوب است و فقط سیب و پرتقال معضل عمومی مان است اصلا حالم بد میشود دیگر نه سیب میخورم نه پرتقال این یادداشت متعلق به اسفندماه سال گذشته است.
-
تکامل
یکشنبه 8 فروردینماه سال 1389 10:49
صرف زاده شدنو موجود بودن که باعث تکامل آدمیزاد نمیشه برای کامل شدن باید تربیت بشیم قواعد و اصولشو یاد بگیریم از این جهت ما آدمای تربیت نشده ای هستیم
-
روز جهانی آب
پنجشنبه 5 فروردینماه سال 1389 17:39
انقدر به همه چیز تک بعدی نگاه کردن و نگاه کردیم که شدیم اینی که الان هستیم روز جهانی آب هی می گن آب را درست مصرف کنید صرفه جویی کنید ال کنید بل کنید انگار فقط آبی که موقع مسواک زدن هرز میره رو میبینند اگه آسفالت هر خیابونی درست باشه پر چاله و چوله نباشه که تا دو قطره آب از آسمون چیکه میکنه کف خیابون استخر نشه کلی در...