-
کولیس
دوشنبه 2 فروردینماه سال 1389 21:49
اینا دیگه کی بودن؟ کم مونده بود کولیس بیارن قطر سوراخ دماغمم اندازه بزنن ببینن مورد پسندشون هست یا نه همینجوری اگه پیش برن هیچ جا به پسرشون زن نمیدن نمیدونم حالا شاید بعضی جاها بدن
-
نوروزنامه
جمعه 14 اسفندماه سال 1388 20:03
با سلام خدمت همه همراهان عزیز با اجازه همه اعم از کوچکترها و بزرگترها و هم سن و سال ها تصمیم گرفتم تا سال جدید دیگه نغ نزنم نه اینکه موضوعی برا نغ زدن نباشه یا اینکه نغ خون من نم کشیده باشه یا اینکه صبح تا شب دنبال تدارکات عید باشم و وقتی برا نغ زدن نباشه نه ولی خواستم این دو هفته ای بدون آسیه نغ نغو نفس بکشیدو راحت...
-
علامه طباطبایی
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1388 13:24
دوش که غم پرده ما می درید خار غم اندر دل ما می خلید در بر استاد خرد پیشه ام طرح نمودم غم و اندیشه ام پیر خرد پیشه و نورانی ام برد ز دل رنگ پریشانی ام گفت: که در زندگی آزاد باش! هان! گذران است جهان، شاد باش! رو، به خودت نسبت هستی مده! دل به چنین مستی و پستی مده! ز آنچه نداری، ز چه افسرده ای؟ وز غم و اندوه دل آزرده ای؟...
-
اژدهای هفت سر
چهارشنبه 12 اسفندماه سال 1388 23:19
اوه وایستا بینم کجا رفتی؟ هالیوود؟ با ی دنیا صجنه ها و جلوه های ویژه؟ یا ژاپن؟ بازگشت دایناسورها و اینا نه بابا بیا چرا راه دور همین جا همین بغل تو ایران خودمون کرمان؟ نه نه اون جا فقط بقایای استخوانی دایناسور کشف شده نه اژدهای هفت سر. تازه مثل موزه جواهرات و هزارتا چیز دیگه مختص تهرانم نیست همه جا هست چیه؟ نفهمیدی؟...
-
آقا سجاد و بیست و سی
چهارشنبه 12 اسفندماه سال 1388 23:00
حالم خیلی بد شد وقتی بیست و سی رو دیدم اون آقا جوونه که سجاد صداش میزدن چشاش باز بود و رو به دوربین ولی واکنشی نشوون نمیداد حالم بدتر شد قلبم درد گرفت وقتی تیتر خبرو تو ذهنم مرور کردم عمل زیبایی باز هم حادثه آفرید یا یه چیزی تو همین مایه ها آخه چه ربطی داشت؟ها؟ مشکل از بی هوشی بوده عمل زیبایی که اصلا انجام نشده بود من...
-
حمله افعان ها(ی قصه تکراری)
سهشنبه 11 اسفندماه سال 1388 18:39
افغانها در ایران چه می کنند؟ در بدو امر بطرق غیر قانونی وارد کشور می شوند شناسنامه جعل می کنند یا رشوه میدهند شناسنامه برایشان صادر میشود خودشان از اصل شناسنامه ودیگری از المثنی آن استفاده میکنند به سربازی میروند نه اینکه بخواهند خدمت کنند برای اثبات اینکه ایرانی هستن می خورند می خوابند مزدوج می شوند با آرامش خاطر...
-
در احوالات خودمان
یکشنبه 9 اسفندماه سال 1388 22:50
پسر یکی از اقوام نه چندان دور بیست و نه ساله با استعداد هرز رفته به کارمندی بسنده کرده به عشقش نرسیده خود را مغروق گیم ساخته پریشان احوال و دلشکسته مدام لیلی و مجنون خوانده انتقام در وجودش زبانه کشیده زندگی خویش به باد سپرده هر روز از خود دورتر گشته هرروز درون گراتر شده با سر جواب سلام داده پرخاشگر شده زندگیش لبریز از...
-
هویژوری نوشت
یکشنبه 9 اسفندماه سال 1388 22:48
هوای بهاری شکوفه های بهاری و برگای سبز روشن و تازه درختان زمستان بر باد رفته بوی کاهوی تازه میاد سه کیلو هزار بدو بیا که تموم شد خونه ما تا نوروز ی قدم فاصله داره، اونم ی لشکر پیاده و سواره مهمون.
-
دانشجویی در مملکت ما
پنجشنبه 6 اسفندماه سال 1388 17:16
اینو تو ی وبلاگ خوندم: من الان حال و حوصله ی جینگولانه نوشتن دارم فک میکنید چرا؟چون که آخرین نمرم هم اومد و من بله خود تنبل و خوابالوم خود منی که اصلا تو طول ترم دانشگاه نرفتم اگرم میرفتم به کارهایی مث ول کردن گربه تو آموزش مشغول بودم منی که اسم درسام یادم نبود منی که استادا به علت شکلات خوردن و لاک زدن سر کلاس پرتم...
-
آش شله قلم کار
چهارشنبه 5 اسفندماه سال 1388 21:32
من هی باخودم می گم این همه اختلاف سر مالکیت اراضی آخه چرا؟ برای چی؟ سند اصلاحات ارضی که زمان پهلوی ها برا هزاران نفر صادر شده جالب بدونید که این سندا حدود و ثغور نداره یعنی چی؟ یعنی فقط ی سند دادن دست آدمای مختلف که بله دو هکتار زمین مال شما مثلا از پلاک اصلی فلان ولی اینکه این دو هکتار کجاست معلوم نیست ی کارو واگذار...
-
استاد
سهشنبه 4 اسفندماه سال 1388 18:58
یه استادی داشتیم یه زمانی رییس ... دانشگاه بود کلی هم ادعای حقوق بشرش می شد هنوزم میشه همون موقع که رییس بود در عین حفظ سمت هزارتا کار دیگه هم انجام میداد(نیست تو مملکت قحط الرجال) مثلا استاد ما بود و به ما درس میداد همیشه ی خدا دیر می رسید سر کلاس همیشه اونم نیم ساعت تا چهل و پنج دقیقه هیچ وقت برا دانشجو وقت نداشت...
-
موزه جواهرات ملی
دوشنبه 3 اسفندماه سال 1388 22:57
دانشژو که بودیم باچندتا از بچه ها می رفتیم جاهای تاریخی رو می دیدیم از سعد آباد شروع شدو به موزه ایران باستان ختم شد بیشتر جاها رفتیم حتی موزه عبرت ایران! ساعت یازده یه روز برفی قرار گذاشتیم و سه نفری از دانشکده راه افتادیم به سمت موزه جواهرات ملی بلیط گرفتیمو راس ساعت دو رفتیم تو فوق العاده بود خیره کننده و زیبا اینو...
-
استاد
شنبه 1 اسفندماه سال 1388 20:20
طبق معمول بچه ها داد زدن استاد خسته نباشید استادم که واقعا کالری سوزونده بود همه رو به خدا سپردو طبق معمول نشست سر جاش تا هرکی سوال داره سوالاشو بپرسه (البته این استاد از نوادر دانشکده ما بودن بقیه اساتید به محض تموم شدن کلاس از کلاس فرار میکردن فرار) رفتم جلو گفتم استاد جسارت نباشه ولی من از کلاس ناراضیم این چه...
-
تلخیص
پنجشنبه 29 بهمنماه سال 1388 23:14
اینکه نق و نغ بنویسم یا عزرائیلو با ض مریض بنویسم دلیل نمیشه که من بیسواد باشم! کوته فکری اگه بخوایم سواد و به دیکته خلاصه کنیم البته خیلی وقت همه چی رو تو ی چیز خلاصه میبینیم زندگی رو به لذت شخصیتو به پول احترامو به تیپ زیبایی رو در آرایش دینو به پاکی دل نماز و روزه رو به ماه رمضون و هزاران تلخیص دیگر ....
-
آرایه های ادبی
چهارشنبه 28 بهمنماه سال 1388 23:19
صنعت تضاد: اگر پراید دارید یا احتمال میدید که ممکنه سوار پراید بشوید و اگر جانتان را دوست دارید حتما با خودتون یک چاقو داشته باشید البته چون نمی دونم مکانیزم اتفاقی که محتمل است واقع شود چه جوریه قول نمی دم که چاقوهه حتما موثر باشه ولی احتیاط شرط عقل دیگه ربطش چیه؟ ربطش این که بعضی آدما البته خیلی کما خیلی خیلی کم (در...
-
اون
سهشنبه 27 بهمنماه سال 1388 21:34
بنظر شما اون چی میتونه باشه؟ یا کی ممکن باشه؟ بگم؟ بگم؟ بگم؟ حالا نگم ی چندتا حدس بزنید تا بعدش بگم ولی انیشتینم بیارین نمیتونه حدس بزنه چیه
-
مژده به پزشکان
جمعه 23 بهمنماه سال 1388 11:23
متن مژده به این قرار است که بزودی سازمان پزشکی قانونی کل کشور در پی افزایش مراجعات مجبور به استخدام پزشک خواهد شد به گزارش آسیه از وضع تحولات جامعه ایرانی بازار بی اعتمادی والبته شیوع موارد استثنایی انقدر داغ شده که بزودی بر حجم گواهی های قانونی لازمه برای ازدواج افزوده میشه از قبیل: گواهی پزشکی قانونی مبنی بر اصالت...
-
تذکر
چهارشنبه 21 بهمنماه سال 1388 17:01
آقایون محترم شبا تشریف میبرید جاهای بد بد مراقب باشید پدرزنتون یا پدر خودتون یا احیانا همسرتون به همراه پسر بچه ۱۲ سالتون یا یکی از میان بی شمار آشنا و فامیل که همشون حتما با شما دشمنی خاص و عام دارن تعقیبتون نکنه چون بعدش پلیس میاد یعنی میزنگن به پلیس که بیاد ببردتون اونوقت اسم ملت حزب الله بد درمیاد که فضولن...
-
بله برون
سهشنبه 20 بهمنماه سال 1388 21:25
شنیده بودم که قبلا رسم بوده و هنوزم بعضی جاها رسم که دامادو قبل عروسی میبردن حموم ولی نشنیده بودم که شب بله برون داماد و ببرن استخر؟! اصلا فکر نکنید که میخواستن احیانا توانایی و مهارت شازده رو در شیرجه و شنا تست کننا ابدا اصلنم قصد نداشتن پز استخر خونشونو به فامیل داماد بدنا نه نوچ بحث فنیست دادا (با لهجه اصفهانی...
-
گزینه ها
چهارشنبه 14 بهمنماه سال 1388 22:08
سرموبزنم به سنگ خودمو حلق آویز کنم بپرم تو حوض اسید فلفل بخورم آتیش بگیرم برم فلسطین عملیات انتحاری انجام بدم خودمو پرت کنم جلو ی ماشین سربزارم به بیابون برم جنگل گلستان شب بخوابم تا طعمه درندگان بشم چه کار کنم از دست این همه... استغفرا... لعنت خدا برشیطون از دست این آدمیزاد
-
سلام
دوشنبه 12 بهمنماه سال 1388 22:03
آسیه هنوز زندست نفس می کشه راه میره می خوره می خوابه می خنده هرچند لبش مزین به ی تبخال بزرگ شده که ی خورده اذیتش می کنه چشاشم بس که به خط کج و کوله پرونده های مختلف افتاده درد می کنه خدارو شکر خیلی چپزا دارم که براش بگم خدارو شکر ولی مثل همیشه نیستم اصلا قصد ندارم انرژی منفی بدم ولی رفتم تو شوک تو حالت خلسه انگار زمان...
-
گناه
پنجشنبه 1 بهمنماه سال 1388 18:17
هرچه گشتم نیافتم ردپایی از شیطان در ارتکاب گناهان همه اش خودم بودم و خودم
-
در محکمه
دوشنبه 28 دیماه سال 1388 20:15
قاضی دادگاه خانواده: خسته شدم بس که به درد دل های این زنها گوش سپردم خانم وکیل: بس که شما مردها بدجنس هستید و آزار و اذیت سر مشق هرروزتان است قاضی: اشتباه نکنید. زنها از زن بودنشان می نالند!!! تذکره: این سخن بسی تامل برانگیز است.
-
فی شرب الخمر
پنجشنبه 24 دیماه سال 1388 23:25
المومنین والمومنات یتشرف فی المجالس جیگول و ارفع الدرجات و المیکوفید مسکرات ویحصل لذت الحرام رعایت مسایل ایمنیو بکنید یمتثل جنب جدار بایستید فی جمیع الحالات یعنی جوری که فردی نتونه از پشت بهتون نزدیک بشه اگرچه محتمل است که شما حد خودتونو رعایت کنید اما الباقی مختارن بکوفن الی المرز خفگی و اخذ چاقو اراده هم که لاموجود...
-
وظیفه
سهشنبه 22 دیماه سال 1388 18:14
تو جلسه خواستگاری.... همچین می گن پسر ما پاک لب به هیچی نمی زنه...حتی سیگار که انگار حاج آقا بمب هسته ای ساخته منتشم سر خانواده دخترست که انگار دختره هرزه ی همه کارست خوب دختر ما هم پاکه لب به هیچی نمی زنه یعنی چی؟ همه اون آقا رو تحسین می کنند چون پاکه ولی دختره بدبخت وظیفش که پاک باشه هیچ کی هم افتخار نمی کنه انجام...
-
برداشت آزاد
جمعه 18 دیماه سال 1388 20:19
پسرخاله کلاس چهارم ابتدایی عینکی تپل و مپل 54 کیلو وزن از اینکه یک کیلو وزن کم کرده خوشحاله و قصد داره لاغر شه! صاف و ساده بایبلشم کتاب اجتماعی سال سوم(خانواده آقای هاشمی) کارهای خوب و بدشو نوشته به شرح زیر کارهای خوب: نماز خواندن سلام کردن به دیگران درس خواندن کمک درکارهای خانه مسجدرفتن کارهای خیلی خوب کردن منظم بودن...
-
فراموشی
سهشنبه 15 دیماه سال 1388 19:56
سه برگه از دفتر خاطراتمو جدا کردم هرشب چند خطشو فقط چند خطشو میخونم پارش میکنم ریز ریز شده می جوم قورتش میدم تا فراموشش کنم همیشه همینجوریه مینویسم میخونم میخونم میخونم فکر میکنم بعد نابودش میکنم ذره ذره فراموش میشه فراموشش میکنم و تموم میشه راحت میشم
-
میراث مشترک
شنبه 12 دیماه سال 1388 20:24
تنها میراث مشترک بشریت نه صلح نه آثار باستانی بلکه کره زمین با همه متعلقاتش طبیعت اقلیم لایه ازن یخچالای قطب که داره تحلیل میره من سهم الارث خودمو می خوام حق خودم نه بیشتر نه کمتر کسی حق نداره حقمو ازم دریغ کنه که اول زمستون دلم لک بزنه برا بارون گرمم باشه زمستون می خوام همین الان که باید زمستون باشه ولی نیست حق من...
-
توجه توجه
دوشنبه 7 دیماه سال 1388 17:38
ملت شریف ایران توجه فرمایید بدینوسیله صراحتا و قاطعانه اعلام میداریم بدلایل کاملا عقلانی یا واهی فقط و فقط چون دوست نداریم یا دلمون نمی خواد یا حوصله نداریم یا هر کی به اون یکی محول می کنه به تلفنهای بی موقع یا با موقع یا سر موقع شما ممکن است جواب ندهیم ایضا ممکن است در خانه مان را باز نکنیم در همین راستا شایان ذکر...
-
کربلا
پنجشنبه 3 دیماه سال 1388 19:58
هر لحظه در درونم کربلایی به پاست باطل به لباس حق درآمده حق پنهان شده در پس پرده های نفسانیت لذت ها و هوس ها و آلودگی ها لعنت بر یزید وجودمان مؤمن به شیطان و نفس اماره