-
گوشت
جمعه 27 آذرماه سال 1388 21:32
گوسفند گوساله گاو مرغ بوقلمون قرقاول گوشت قرمز سفید کبابش یا آبش یا خورشت یا ته چین حالم بهم می خوره از طعمش از همون بچگی همین طور بوده نمی خورم نمی خوام بدم میاد دوست ندارم چرخ کردشو می خورم بره هم قبول دارم گوشت شکار هم ای بد نیست اردک اگه لجن نخورده باشه خوشمزست گرسنم انقدر که خوابم نمی بره
-
روز نوشت
چهارشنبه 25 آذرماه سال 1388 14:43
بنظرم حیاط فرش شده با برگای پاییزی قشنگه اما مامی گفت حیاط جارو لازم داره ای بابا تو این سرما تازه بارونم اومده برگا خیس شدن سنگین شدن چسبیدن به کف حیاط همین جوری قشنگ تره ها ی حیاط پاییزی داشته باشیم بهتره رو برگا راه میریم نوچ! ی یه ساعتی حیاط جارو زدم خدا قوت آسیه جان ****** میوه چیدنو دوست دارم لذت خاص خودشو داره...
-
حجاب
یکشنبه 22 آذرماه سال 1388 00:16
زدن کشتن کشیدن به توپ بستن افاقه نکرد نتونستن زورشون نرسید اما حالا نه زدن نه کشتن خیلی تمیز بدون خون و خونریزی خیلی نرم و راحت دزدیدن بردن غارت کردن حجاب بانوی ایرانیو زرد رویی نکشد هر که حجابی دارد غنچه تا گل نشود رنگ نمی گرداند حجاب در قرآن: سوره نور/آیه ۳۱.سوره احزاب/آیه ۵۹
-
عادت
چهارشنبه 18 آذرماه سال 1388 14:14
به من می گه چقدر شما حساسی؟ آره؟ نخیر بنده حساس نیستم شماها به این چیزا عادت کردین یعنی ی روز برا من هم عادت میشه؟
-
انتظار
یکشنبه 15 آذرماه سال 1388 21:30
پیامک زدم ی سوال دارم وقت دارید زنگ بزنم بپرسم؟ جواب: آره عزیزم هشت تا نه شب منتظرتم حتما زنگ بزن خوشحال میشم زنگ زدم ساعت هشت هشت و ربع هشت و نیم هشت و چهل و پنجج دقیقه و نه گوشیش خاموش بود بمیرم برا انتظارت رفیق بدجوری منتظرم بودی نکنه انتظار کشیدن کار دستت داده باشه؟ها؟ اصلا حالت خوبه؟ آخه نیست انتطار کشیدنت کشنده...
-
چای
جمعه 13 آذرماه سال 1388 20:25
می دونید من چه شکلی هستم؟ اوه بله حق دارید که ندونید چون منو تا حالا ندیدین ولی الان بهتون میگم شکل چای جدیدا بس که چای دم کردمو با کلی وسواس صاف کردمو بعدش یکرنگ کردمو ریختم تو لیوان چیدم تو سینیو دادم دست داداش که ببره برا مهمونای جورواجورو رنگاوارنگی که تشریف میارن منزل ما شکل چایی شدم از این یکی هم ناراضیم چای چیه...
-
خانه داری
سهشنبه 10 آذرماه سال 1388 20:59
خانه داری ی جنگ فرسایشی که نه آتش بسی در کار نه پایانی داره نه تعطیلی نه هیچ افتخاری نه هیچ شان اجتماعی نه هیچ درآمد مستقیم یا غیر مستقیم نه پس انداز نه بیمه نه بازنشستگی نه حتی هیچ قدرت تصمیم گیری هیچی یک عمر تلاش کن آخرش هیچی نداشته باش هیچی چقدر فجیع چقدر ظالمانه کدوم خلی حاضر میشه بره سر همچین کاری؟ با عقل سلیم...
-
بعضی وقتا
دوشنبه 9 آذرماه سال 1388 21:38
آدم بعضی وقتا تو ی موقعیتایی قرار می گیره که بعدش ی واکنشی از خودش نشون میده که بعدش خودش تعجب می کنه و مجبور میشه وایسه جلو آینه و زل بزنه به خودش و بپرسه از خودش که آی خانوم خوشگله اون کی بود که اون حرکتو کرد؟ بعد درحالیکه دوتا انگشت اشارتونو تو همدیگه گره کردین و ی نارنگی پوست شده مثل انگشتر کردین تو انگشت کوچیکه...
-
حسابرسی
جمعه 6 آذرماه سال 1388 22:33
نمرده شدم نکیر و منکر خودم سیبی به دو نصف ی مرده کفن پیچ در محبس گور در آغوش خاک در سایه سنگ لحد در فشار قبری بی امان در تاریکی مطلق ناتوانی بی جان جسمی متلاشی که این همه سال چه غلطی کردی؟
-
جوک روز
جمعه 6 آذرماه سال 1388 22:31
روز قیامت میشه و همه در محضر عدل الهی حاضر دور تا دور جایگاه اشیا ساعت مانندی نصب بوده حکایت این ساعت ها رو جویا میشن جواب میشنون که اینها دروغ شمارن اونی که ثابت وایستاده مال کسی که اصلا دروع نگفته اونی که بیست دقیقه کارکرده مال فلانیه عاقبت یکی می پرسه پس مال من کدومه میگن دروغ شمار شما رو فرستادیم جهنم جای پنکه ازش...
-
ارث
جمعه 6 آذرماه سال 1388 22:30
ارث میراث مورث ورثه وصیت مال ملک اموال سهم الارث ادعا زیاده خواهی حرص طمع دعوا گارد جبهه دادگاه تقسیم ترکه تازه بعدش خلع ید تخلیه فروش مال غیر انفجار خانواده صله رحم منقطع برا همیشه
-
خواب
جمعه 6 آذرماه سال 1388 22:30
خون جنازه خرابی دود تانک تفنگ سربازا هلی کوپترا همه جا بودن مستاصل در حال گریز گرفتنم چه استیصالی ی ناتوانی تمام عیار ی حس تنهایی عمیق رنج آور کشنده هنوزم رها نشدم از اون استیصال از اون بیچارگی مهاجم وحشت فراگیر همه جانبه
-
خوابگاه(5)
جمعه 6 آذرماه سال 1388 22:29
خوابگاهو شوک احساسی درعین تنفر دلتنگ شدن در عین نخواستن دوست داشتن درعین باهم بودن تنها بودن ی جاسوس دو جانبه ی زندگی دوگانه نصفت خونه نصفت خوابگاه یهو می بینی طرز حرف زدنتم یادت رفته عوض شده تکیه کلامات راه رفتنت فکر کردنت همه در پرتو همسالان در مرداب تضاد و یادواره ها
-
از دفتر خاطرات
شنبه 23 آبانماه سال 1388 22:48
فوج فوج بلای خانمان سوز اتلاف وقت میهمان است میهمان دقیقه ها یخی و بی بازگشت تیک تاک تیک تاک جایی برای تاسف نیست، وقتی؟ فرصتی؟ محال، محال فرصتها لغزیده و به دریا گریخته ناپدید ناپدید طعمه ی اقبال من و ماهی شانس روزگار،روزگار امروز مثل دی،دی بدتر از روزهای دگر تکرار،تکرار منتظر حادثه ای است روحم انتظار،انتظار حادثه ای...
-
به کجا چنین شتابان؟
پنجشنبه 21 آبانماه سال 1388 17:46
مسلمانی های ریارنگ شده کینه های به بار نشسته محبت های مدفون شده لبخندهای نمادین دل حسدهای عریان شده صداقت رنگ باخته فداکاری های معوض خوشی های آفت زده اعتمادهای بی اعتبار شده خیانت های پی در پی آبروهای بر باد رفته غیرت های کفن شده بی تفاوتی های شکوفا شده فرهنگ های فراموش شده غذاهای بی خاصیت شکمبارگیهای بی نهایت گرسنگی...
-
عشق
چهارشنبه 20 آبانماه سال 1388 13:42
این عشق چیست و عجب نیرویی دارد هرچه بیشترعاشق می شوی بیشتر خود را میشناسی در عین اینکه پروبال می گیری، رشد می یابی بیشتربه حقارت خود آگاه و چه نشاط و شوری می آفریند این محبت و دوست داشتن چنانکه دوست ترداری آنرا به همه عرضه کنی و چنان تاسفی که چه دیر بدنبال عشق رفتم یا چه دیر عشق به سراغم آمد چیست؟ حقیقتا چه می تواند...
-
خوابگاه(۴)
دوشنبه 18 آبانماه سال 1388 13:32
خوابگاه و دردسرهای خوابگاهی اختلافات سلیقه ای و فرهنگی توهین ها کج فهمی ها کم کاری ها بی مسئولیتی محدودیت ها مراعات ها رختشویی ظرف شویی پخت و پز کلید توی کفش حمام های آب سرد مستراح های عمومی نجس و نجس کاری آقایون چشم پاک تاسیسات مدام در طبقات خانوما مراقب حجاب خود باشید! دیوارهای بد رنگ پرده های بی قواره موکت های کثیف...
-
خوابگاه(۳)
یکشنبه 17 آبانماه سال 1388 14:06
خوابگاه و ده ها سلامو لبخند و احوال پرسی روزانه فقط کافیه پاتو از اتاق بزاری بیرون اصلا نه تو همون اتاقم که باشی هستن دوستانی که بیان و سلام کنندو ازت تخم مرغ قرض بگیرن یا نون یا کبریت بخصوص که اتاق مجاور آشپزخونه هم که باشی و همیشه هم نون داشته باشید یا بیان بگن دنبال ی پایه میگردن حالا برا هر کاری بین شما و دنیای...
-
لاست(۲)
شنبه 16 آبانماه سال 1388 20:04
بنجامین همون بن لاست مظهر چیه؟ از همه استفاده ابزاری می کنه برا رسیدن به اهداف منفعت طلبانش همه میدونن نمیشه به این آدم اعتماد کرد ولی بن میدونه چه جوری همه رو وادار کنه که علی رغم بی اعتمادی به اون اوجور که اون میخواد عمل کنند خیلی استراتژیک خیلی خیلی زیرکانه کی تو دنیا این جوریه؟ بن نماد کیه؟
-
سالگرد
شنبه 16 آبانماه سال 1388 18:48
امروز اولین ساگرد افتتاح وبلاگم بود یکسال گذشت و نغ زدم هرچی فکر کردم یه چیز خاص و ویژه داشته باشم برا امروز هیچی پیدا نشد! دوست داشتم ی کادوی ویژه داشته باشم برا همه کسایی که اومدنو خوندنو بویژه نظر دادن ولی نشد متاسفم
-
تنظیم خانواده(۲)
شنبه 16 آبانماه سال 1388 18:31
ماجرای تنظیم خانواده دقیقا مثل اون دوساعت مشاوره میمونه که تا نرید بهتون مجوز ثبت رسمی ازدواجو نمیدن باید انیشتینو از گور دربیاریم تا برامون توضیح بده که قراره با این دو ساعت چه درختی جوانه بزنه یا چه گلی شکوفا بشه نفت میفروشیم پولشو حقوق میکنیم که چند تا جانشین داشته باشیم برا ساق دوشانی که مجانی این کارو برعهده...
-
تنظیم خانواده
جمعه 15 آبانماه سال 1388 22:28
تنظیم خانواده یه درس ی واحدی که قراره خیلی از مشکلات و معضلات زندگی مشترک با همین ی واحد درسی حل شه اولین مشکلشم همینه این که ی واحد درسیه هر چی هم که ورچسب درس بخوره بهش فاتحش خوندست درکش سخت میشه از اهمیت خارج میشه اصلا باید دو درش کنی تا به لیست افتخارات یه افتخار دیگه هم اضافه بشه نمره خوب گرفتن تو این درس یه...
-
؟؟؟
جمعه 15 آبانماه سال 1388 12:34
استرداد جهیزیه لیستشم بود این که چیا بوده جمعا سیصدو ده هزار تومان رفتم تو فکر هنوزم درنیومدم ف ب ا ل ق ه ی ط ت ص ا
-
خوابگاه(۲)
پنجشنبه 14 آبانماه سال 1388 15:53
خوابگاه و جمع دوستانو چای داغو میزگردهای شیرین شبانش بحثایی که نمیفهمی چه جور شروع میشن و عاقبت به کجا میرسن بیاب پرتقال فروش هر میزگردی این که: سر حرف از کجا باز شد؟ و یه قهقه ی شیرین دوستانه آی که چقدر میچسبه این خنده ها قاه قاه هاه هاه هرجور که دوست داری میتونی بخندی حتی به رفیق بغل دستیت بدون اینکه بهش بربخوره...
-
حرام خوار
چهارشنبه 13 آبانماه سال 1388 18:29
زار و نزار شده لاغر و پژمرده اشک از مشکش روان همیشه چت آخه؟ هیچی خوب بگو؟ هیچی خوب لابد دوست نداره به ما بگه نگو آخرش یهو منفجر شد چت خوب؟ لعنت خدا بر شیطون که اگه نبود کی رو باید لعنت می کردیم یکی بهش گفته بابات بانک بعدازظهر مستند و مستدل بچمم افسردگی گرفته مال حروم یه طرف عاقبتش اون طرف کل خرج زندگیشم باباش میده...
-
حرام زاده
سهشنبه 12 آبانماه سال 1388 14:01
اقدام به خودکشی کرده بود نمردا چون هم زود رسوندنش بیمارستان هم زیاد نخورده بود دلم نمیاد بگم نجاتش دادن چون خودش فکر نمی کرد نجات پیدا کرده فقط زار میزد خودکشی گرچه گناه ولی جرم نیست اما قبح اخلاقی و اجتماعی اون خیلی سنگین ولی من حتی نمی تونم در مورد خوب یا بد بودن عملش قضاوت کنم یه خورده از من بزرگتر بود داد زد...
-
فهم
دوشنبه 11 آبانماه سال 1388 22:30
بفهم بقیه هم آدمن بقیه هم آدمن بقیه هم آدمن نمی فهمی که آدم نیستی که بفهمی
-
سازش
دوشنبه 11 آبانماه سال 1388 08:30
این چه زندگیه مشترکی هست که اکثر خانوم ها فکر می کنند: با شوهرانشان می سازند، به قیمت نادیده گرفتن خودشان!!! باید بسازی وگرنه نمیشه زندگی کرد سوختنوساختن بسوزو بساز البته با توجه به خیل عظیم طلاق های امروزی این قانون رو به زوال است هر چی زودتر بهتر یعنی اگه در طی قرن ها زنان ایرانی سازش کار نبودن الان نسل ایرانی ور...
-
مهلکه
یکشنبه 10 آبانماه سال 1388 14:10
نمیدونم چی کار کنم تو هر شعبه ای که میرم غیبت که همه سر سفرش نشستن سخن چینی هم که فرزند خلف غیبت از فرمایشات رییس بگیر تا ماشینی که قراره شوهر خانم فلانی بخره که چه جوری میخاد بخره؟مگه دو تا کارمند بیشتر هستن و الخ من که اصلا قاطی کارمندا نمیشم ولی به هرحال اونجام دیگه میشنوم مامامی می گه برو بیرون نمیشه که مادرجان...
-
حج و آنفولانزا
شنبه 9 آبانماه سال 1388 20:08
لبیک اللهم لبیک لبیک لا شریک لک لبیک... آره حج یه فرصت طلایی و یه آرزوی بزرگ هزارتا چیز دیگه هم هست که نمیفهمیم ولی اگه پیش بینی وزارت بهداشت تحقق یابد مملکت ویروس زده ی ماتم زده را چه شود؟ دفع خطر احتمالی عقلا واجب است حالا آقایون این قاعده فقهی عقلی رو نادیده گرفتن و ملتو دارن میفرستن به قربانگاه جایی برا گفتن حرفی...