از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

تنهایی(۲)

پیامک 2009!

دوست دارم با یکی حرف بزنم. برم قدم بزنم.یکم فکر کنم. بدوم. نفس بکشم. نمیخام بدونم کی هستی یا چیکارمیکنی فقط میخام وقتای دلتنگی به شمارتون پیامک بزنم لزومی نداره جواب بدید فقط میخام یه شریک داشته باشم که از دلم باخبر باشه همین اگر مخالف هستین یه تک بزنین...

جل الخالق...یعنی آدما اینقدر تنهان؟ یایه چیز دیگست که من نمیدونم؟

نظرات 3 + ارسال نظر
یه رهگذر چهارشنبه 24 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:53 ب.ظ

باشه... اگه انجام دادم میام می‌گم... حدود دو ماه دیگه وقت دارم ببینم می‌خوام انجامش بدم یا نه... شایدم یه سال و دوماه٬ شایدم دو سال و دوماه٬ شایدم سه سال و دوماه!! خلاصه همین‌ جوری مضربی از همین‌ها برو بالا!

حالا چرا همش مضربی از ۲؟ امیدوارم موفق باشی...

یه رهگذر چهارشنبه 24 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:32 ب.ظ

سئوال مهمیه... منم یه کاری شبیه این رو می‌خواستم بکنم... اما نه به یه غریبه و نه اس‌ام‌اس و نه به دلیل تنهایی...! یه جورایی شبیه اما متفاوت... اگه انجامش دادم بهتر می‌تونم راجع بهش نظر بدم... شاید اومدم و گفتم

رهگذر جان...خوشحال می شم بگی چی کار کردی...

[ بدون نام ] سه‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:20 ب.ظ

شک نکن که یه چیزی دیگه هست... که شما هم می دونی... اینا نتیجه ی بیکاریه! ... و اگه من جای شما این متن رو می نوشتم تیترش رو می ذاشتم "مخ زنی 2009!"

بله خوب...
اینم حرفیه...
شاید حق با شما باشه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد