الخبر اینکه
شوهر ان طلاقی دوم که قبلا گفتم
در فراسوی کشمکشهای طلاق و طلاق کشی
رفته است در سایه ی امنی
برای خودش زن گرفته است
و البته مخفیانه به ریش نداشته ی زن اولش میخندد
لابد نیاز داشته است او مرد است و نیازمند
زنش نیاز ندارد زن است و ضعیفه
برود با اقساط ماهیانه ای که بابت نفقه و مهریه میگیرد
برای خودش شوهر بتراشد
چون شرعا و قانونا حق ازدواج ندارد چه اشکار چه نهان
البته الان دیگر دیر شده است
باید از قبل به این مسایل فکر میکرد و
نیام از شمشیر زبان برنمیکشید
جالب است نه
جالبتر از ان تحلیلها و تفسیرهای نخبگان و فضلای فامیل درخصوص این رویداد کاملا غیرمترقبه و محرمانه است
اگرچه محرمانه بود و هنوزم باید محرمانه باقی می ماند
اما
شترسواری دولا دولا نمیشود و
بالاخره صدای تشتی که از بام می افتد را همه میشنوند
و نمیدانم ان گونی گونی لاوهایی که با زن اولش میترکاند
کجا چال کرد که به این زودی تجدید فراش برایش سهل گردید
و حالا والدین گرامی اش نیز صدای تشت را شنیدند و
اول ناراحت بودند از پنهانکاری
بعد از عجله و گفتند ای پسرجان شما همین گلیمی که خیساندی از اب بکش بعد برو سراغ بعدی و
النهایه شگفت زده شدند از هوش و درایت پسرشان
که رفته است روی بار اماده نشسته
یعنی
زن دومش زیبا هست
ماشین و اثاث البیتش کامل است و
برای خودش حقوق دارد و
کمتر از جان به پسرشان نمیگوید و
از همه مهمتر
پسرشان را همانجور که هست
با همه ی عیبها و نقصهایش
دربست قبول دارد
البته بعید میدانم او را کامل شناخته باشد
یک بچه هم از شوی اولش دارد
که برای این پسر کافی است
و دیگر لازم نیست
در بن بست اقتصاد مقاومتی برای پوشک بیافتدو
خلاصه اینکه
علف بدهان بزی شیرین امده است و
همه راضی
گوربابای ناراضی
و البته این ناراضی من نیستمها
ناراضی اسیه هست
که خونش از شنیدن این استدلالات عجیب و غریب بجوش امده است و
من اطمینان دارم
اگر این زن پول نداشت
این مرد به او نگاهم نمیکرد اگرچه خوشگل میبود
و این انگار شده است روزگار ما و
واقعیت ما
هرکه پولدارتر است
نه تنهانزد خدا
بلکه نزد همه گرامی تر است
خودت جالب به نظر میای و جالب هم مینویسی
ممنون