از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

درد کمر

زانوهایم م درد می کند

مانند کمر ف

البته درگذشته

گذشته ای نه چندان دور

یعنی دقیقا دقایق و لحظه های قبل از شب جمعه

دقیق ترش میشود تا قبل از نیمه شب جمعه که عزراییل سر برسد

"دکتر گفته بود عمل کردن پنجاه پنجاه هست

پس با چه عقلی خودش را به تیغ جراح سپرد؟"

این را همه می گویند

همه ی بیرون گود نشینان طعنه زن

که نمی دانند دکتر دقیق چه گفت و منظورش چه بود

دکتر گفته بود پنجاه درصد احتمال بهبودی هست و   پنجاه درصد احتمال عدم تغییر 

نه اینکه پنجاه درصد زنده می مانی و پنجاه درصد زنده نمی مانی!

اصلا درد کمر به مرگ چه ربطی دارد؟

مگر اینجا غزه است که همه ی دردها به مرگ ربط داشته باشد چون اسراییل بیمارستان ها را هدف قرار میدهد؟


و برخی خیلی آهسته آه می کشند و می گویند کاش عمل نمی کرد.

این هم حرف درستی نمی تواند باشد

ما نمی دانیم درد ف را چقدر پیچانده بود

و او را به اینجا رساند که خود را بسپارد به تیغ جراحی


بعضی وقت ها آدم با خودش می گوید

 بگذار بروم

دیگر نای ماندن ندارم

یا رومی روم یا زنگی زنگ

تحمل این درد

زنده بودن با این درد

لذتی برای بودن هم باقی نمی گذارد

چه برسد به زندگی کردن

عشق ورزیدن

مادر بودن

همسر بودن


ف رفت

همسرش بیوه شد

و من هنوز درست نفهمیدم ف چرا مرد؟

واقعا جراحی کمر باعث مرگ میشود؟

چگونه؟



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد