از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

رابطه

عکس روی اعلامیه توجهم را جلب کرد

چقدر آشنا بود

آه خودش بود

در آن روز گرم تابستانی مرداد

سرتاپا مشکی پوش بشدت اشک می‌ریخت

در آن فوج جمعیت سیاه پوش گریان او دیده می شد

از شدت گریه 

و آن هایی که دوروبرش بودند تا بتواند قدم بردارد


آن روز برای مرگ دوستش گریان بود

و هنوز شش ماه نشده

خودش هم به او پیوست

و مرگ اینچنین رابطه ها را برقرار می کند



اگر می دانست که قرار است بهمین زودی برود

آیا حاضربود آنجا بایستد و زار بزند

آنچنان که رمقی برای راه رفتن نداشته باشد؟



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد