از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

ضعیفه(۸)

گفت : کاش خدا زنان را همانند مردان قوی می آفرید عضلانی  با ماهیچه های قوی که دیگر هیچ مردی جرات نکند بر روی هیچ کسی دست بلند کند.

تا دیگر هیچ زنی بازیچه ی امیال هیچ مردی نگردد...

تا هر زنی بتواند به عنوان یک زن زندگی کند....

تا هیچ زنی سرخورده و کتک خورده در جستجوی مرگ آه نکشد....

تا هیچ پیام بازرگانی پخش نشود که درآن به پاس زحمات مادری رب گوجه فرنگی خریداری شود یا زنی را نگران لکه های گل لباس کودکان نشان دهد....

تا دیگر هیچ زنی مجبور نباشد از حقش بگذرد فقط به این دلیل که مرد نیست.... 

گفتم: مطمئنی با قوی شدن زنان اونم از نظرجسمی این همه مشکل حل می شد؟؟؟ 

گفت:...حالا...ممکن است...شاید...احتمالا...نمی دونم...دست بردار تو هم....

ضعیفه(۷

در چهارچوب بسته ی دیوارهای حیاط محدود

نه جایی که بدویی

نه جایی که با دو تا آدم مثل آدم حرف بزنی

نه حتی آدمی که بهش محبت کنی

نه حتی یه کنج یه گوشه یه چه می دونم یه جهنمی

که با خودت خلوت کنی

گریه کنی

کسی باهات کار نداشته باشه

هرجا میری باید یه نگهبان همرات باشه

مامانم میگه: بابات حق داره آخه مردا جنس خودشونو بهتر میشناسن!

زندگی در قفس

زندگی در جهان بسته ی زنانه

چه کسی این جهان را بنا نموده

مردان؟

زنان؟

طبیعت؟

ضعیفه 6

این اعتماد بنفس آقایون منو کشته، به همین مناسبت مراسم یادبودی برای این شهیده ی کشته شده بر اثر زهر تلخ حقیقت در اذهان عمومی برگزار می گردد. 

آخه پسر...فکر کردی کی هستی که بلند شدی رفتی خواستگاری ملکه الیزابت دوم! حالام که نه شنیدی به درو دیوار بدوبیراه می گی و اعصاب همه رو کردی تو قوطی...بعدشم تازه می گه مگه من چم؟ هیچی.نیست پرنس چارلز باید بیاد پیشت لنگ بندازه! دست بردار دیگه.

برم برم به فکر کفن باشم که این تو بمیری ها از اون تو بمیری ها نیست.

ضعیفه(۵)

بهش گفتم: زحمت نکش الکی کالری نسوزون، هرچند شما مردا تو مخ زدن تبحر انکار ناشدنی ای دارید.امــــــــــا من خیلی وقته که استعداد خر شدنمو از دست دادم...

ضعیفه۴

 خدایا

این همه احساس و عاطفه و محبت را در وجود زن به ودیعه نهادی که چه شود؟

پس چرا زن را آنقدر ضعیف آفریدی که از پس حراست آن ودیعه بر نیاید؟

و این گنج به تاراج رفته را چگونه پاسخگو باشد؟

محبتی که  در روابط نامناسب هرز می رود و گلی نمی شکفاند.

تعریف زن

ناشناخته ترین موجود تاریخ بشریت!

ضعیفه(۳)

آنقدر دردانه پسر نازپرورده شان آزارش داد که :

گفت : نادان باشد آنکه در انتظار داشتن پسری ضجه بزند.

گفتم: مگر نمی دانید که پسر داشتن  ارزویی است به قدمت تاریخ بشریت.

گفتم: مگر نمی دانید که چه خانه هایی در آتش عطش پسر داشتن سوخته و چه خاندان هایی مقطوع النسل گشته اند چون پسری نداشته اند.

گفتم: مگر نمی دانید چه زنانی بختشان سیه گشت چون پسری بدنیا نیاوردند.

گفتم: مگر از تعداد مردان در عزا نشسته از نداشتن پسر اگاه نیستید؟

گفتم: مگر همیشه اذعان نمی کنید که بهترین خاطراتتان باز می گردد به زمان تولد پسرتان.


گفت: چیزی نگفت.خندید.

با خودم گفتم: این است حاصل زیستن در دنیای پر از جهالت یا اختیارهای جاه طلبانه.

ضعیفه ۲!

ما(زنان) در جهان مردانی زندگی می کنیم که خود پرورش داده ایم.

به غفلت به مردانی اعتماد می نماییم که همگی ما(زنان) را به وعده ی غذایی پندارند.( که البته غذای تکراری مطبوع نخواهد بود.)

انقدر دنیای مردان پست شده است که حق مادر بودن را نیز از ما(زنان) ربوده اند.

از فرط جوانمردی مردان اکنون کار ما(زنان) به جایی رسیده که گواهی نامه ی پایه یک می گیریم. فردا بیل می زنیم و آجر پرتاب می کنیم.

ما(زنان)خسته شدیم بس که به جان شوهرانمان دعا نمودیم که مبادا ناگهان سایه ی سرمان کم شود و ما در دنیای نامردان مرد نما تنها و بی یاور بمانیم چون بره ای در میان گله ی گرگ.

ما(زنان)به ستوه آمده ایم که برای رفع نیازهایمان چشم به دستان شما باشیم.از اینکه اگر زنده ایم نه به لطف کردگار که به همت شما مردان بوده است اگر لقمه نانی با منت می خوریم نه اینکه روزی ما بوده است نه هرگز. لطف شما مردان کم نشود که چون شود چه بشود.

ما(زنان )هر کاری می کنیم تا از سلطه ی مردان رهایی یابیم حتی خودفروشی.چه تناقضی! چه دور باطلی! برای رهایی از چنگال استعمار گر خود را در چنگالش گرفتار می نماییم.

برای دستیابی به استقلال مردان مجبورمان کردند ما(زنان) با خودشان هم ذات پنداری کنیم بشویم آنچه آنها خواسته اند.همیشه دردسترس،متنوع ،رنگارنگ و البته کم قیمت.درست همانند فست فود.

ما(زنان) را نیز مانند خودشان نامرد کردند.خالی از هرگونه احساس و تهی از حس وفاداری.مانند مردان از یکرنگی در آمدیم و رنگارنگ شدیم هر لحظه به یکرنگ ولی افسوس به آن رنگی که شما مردان خواسته اید.

ما(زنان) مشهور خواهیم شد اگر ماشین سنگین برانیم، مکانیک خوبی باشیم و کلا کارهای مردانه را به خوبی انجام دهیم، نه اینکه مادر خوبی باشیم.هیچ زن خانه داری در دنیای مردان پر توقع نمونه شناخته نخواهدشد.هیچ زنی حق ندارد وقتش را با کودکانش سپری کند.

برای بدست آوردن امنیت و شان و مقام و منزلت در جهان مردانه و صد البته در دنیای زناشویی ما(زنان)مجبوریم کار کنیم هر کاری تا درآمدی داشته باشیم و پولی از خود داشته باشیم وشبه مرد باشیم.بیشتر از مردان کالری بسوزانیم و کمتر دریافت کنیم چون ما(زنان) را مرد نمی خوانند.

ما(زنان)نمی خواستیم که براساس درجه ی سفیدی و بلندی قد و زیبیایی چشم و ابروهزارچیز دیگر که خود بهتر می دانید چون تولیدات کارخانه درجه بندی شویم.اما اکنون می شویم و ظاهرا همه(زنان) در بالا بردن کیفیت و درجه شان و کسب نشان استاندارد مورد پسند مردان بودن گوی سبقت از هم ربوده اند.پولی که به قیمت مرد شدن کسب می کنیم در راه جلب رضایت مردان صرف می کنیم.لعنت به این موجودیتی که هیچ گاه قرار نیست به زندگی کردن منتهی شود.

برای رهایی بهای گزافی پرداخته ایم اما هنوز آن را در آغوش نگرفته ایم.

چنان در دام صیاد افتاده ایم که خود از آن بی خبریم.

خودمان (زن بودن )را چنان به تاراج بردند که گرد و غباری از آن بر جای نمانده.

همچنان در پرانتز زندگی مردان درجا میزنیم.