از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

از چاله به چاه(طرح حذف کنکور)

نمی دانم این طرح حذف کنکور را دیگر از کجایشان دراوردند.یک اپسیلون اگه فکر کنند میفهمن که چه ظلم و جوری در پی خواهد داشت این طرحی که از خودشان دروکردن.دلایل رد این ادیسه ی فضایی: 

میزان اندک استرس چند ساعته را به چندین سال افزایش دادند حالا هر سال همه ی خانواده استرس دارند که بچه امتحان داره. 

راه را بر متنبه شدن می بندند چون برخی یکسال پیش از کنکور متنبه شده و درس خوانده و به دانشگاه می روند اما دیگر نمی شود. 

من نمی دانم مگر همه در شرایط یکسان تحصیل می کنند که نمره ی امتحانشان را ملاک قرار دهیم.شایسته نیست دانش آموز مدرسه ی علامه حلی با دانش آموزی که در یک روستای دور افتاده تحصیل می کند در رقابتی نا برابر در یک ترازو سنجیده شوند.فکر کردن مملکت ما همه جایش گل و بلبل است و همه ی مدارسش نظیر علامه حلی و فرهنگ!اصلا می دانید در مدارس شهرستان چه خبر است؟از معلمی که همیشه به کمی حقوقش اعتراض داشته انتظار دارید مثل معلم های با حقوق بالای مدارس میلیونی پایتخت تدریس کند؟ 

خیلی هم معلم هایشان توجیه شده و هماهنگ هستند که همه چیز را یکسان درس بدهند همیشه سر امتحانات نهایی یا استانی من تازه چند تا مطلب جدید می دیدم. 

سه سال ما امتحان نهایی داشتیم همیشه به نمراتم معترض بودم هیچ وقت آن نمره ها را باور نکردم چرا؟چون به تعداد برگه ی صحیح شده پول پرداخت می شود پس هر که بیشتر تصحیح کرد پول بیشتری می گیرد نه آنکه با دقت تصحیح کند. 

چه تضمینی هست که سر جلسه ی امتحان خود معلم یا کارکنان مدرسه جواب برخی سوالات را به دانش آموزان ندهند؟یا از تقلب های متوالی چشم پوشی نکنند؟ 

شما  ازپس حراست همین ی کنکورش بر نمی یان اونقوت می خواین هر سالی دوبار قرنطینه بازار در بیارین که یه وقت سوالای امتحان نهایی هایتان لو نرود؟اصلا چنین امکانی وجود دارد؟همین جوریش هر سال کوس لو رفتن سوالها شما را بی آبرو می کند خود را بی آبروتر نکنید بی زحمت. 

حالا می رسیم به تامین حراست و حفاظت از برابری افراد در نحوه ی برگه تصحیح کردن.هزاران فرد یکی درمیان سخت گیر آسان گیر سخت گیر متوسط نشستن برگه تصحیح می کنند.اخه بیچاره ها ماشین برگه های کنکور را تصحیح می کند و هر سال چندین نفر معترض هستند وای به روزی که آدمیزاد سراپا تقصیر این کار را کند. 

تنها قشری که کمتر در معرض رشوه و پارتی بازی بود همین معلم ها بودن که از این به بعد راه را برایشان باز کردین و از این پس شاهد کمیته ی رسیدگی به تخلفات افراد تصحیح کننده ی برگه ها و شورای حل اختلاف معلم و دانش آموز و....خواهیم بود. 

اگه آمریکا عراق را تخلیه کرد شما هم می تونین طرح تان را اجرا کنید.

سوغاتی

اگه یه روزی دایی جانتان از فرنگ(آمریکا)باز گردد و برای شما یک عدد شامپو بدن ی دلاری ساخت چبن بیاره چکار می کنید؟یا اگه کاری نمی کنید چه حسی خواهید داشت؟البته به همراه عناصر دیگر مانند آدامس متری؟ 

آخه دایی جان گرامی درست است که ما را جهان سوم خطاب می کنند امادیگه حداقل ساخت آمریکاشو می آوردی !انقدرم بد بوی که... 

آخه آدم باید چه جوری فکر کنه که برداره از اون سر دنیا به این سر دنیا شامپو بدن حمل و نقل کنه؟این دیگه از اون کاراست که پت و مت انجام میدن. 

بابا جان اگه بر فرض شامپو بدن نباشه اینجا صابون که بود اون موقع که رفتی هنوزم هست. 

آخه لا مذهب از نظر تاریخی هم ایرانی ها زودتر از بقیه حمام داشتن.فکر کردی چراغیر ایرانی ها اتکلن را ساختند؟ بس که بوی گند می دادن حموم که نداشتن برن اصلا نمی دونستن چیه!

آخه من دیگه چی بگم.یکی یه چیزی بگه...

آب

آب در فرات موج می زد و  

اشقیا آب را بر حسین(ع) بستند. 

آنوقت  

کشور ما کشوری کم آب است. 

منابع غنی آب در سرزمین کفار. 

گرمایش جهانی و خشکسالی و قحطی فراگیر درانتظار، 

ایرانیان بی مهابا در اصراف، 

چه آید بر سر ما آن روزگار؟ 

نه من دانم نه شما.

درست مصرف کردن را از همین الان یاد بگیرید و  

با سماجت تمام اجرا کنید. 

آب اگه تموم بشه دیگه نیست ها. 

از ما گفتن بود.

غزه

 در روزگاران قدیم آن زمان که هنوزترکیب شیطانی شکاف هسته ای و هم جوشی هسته ای کشف نشده بود.دانشجویی قصد جان پادشاهی را کرد.قصد داشت یک نفر را راهی دیار باقی کند.نمی دانست که نه تنها پادشاه بلکه هزاران نفر را روانه ی گور می کند.با این اقدامش آتشی به خرمن نمی دانم که؟زد که جنگی برخاست خانمان سوز.جهانیان لشکرکشی کرده و کشتند و کشته شدند فقط در سبب ندانم کاری یک دانشجو(دانشجویان محترم ملاحظه بفرمایید چه آتیش هایی از گور شماها بر می خیزد و البته به قدرت خود ایمان بیاورید) 

اکنون پس از سال هاگرگ های دست آموز آمریکایی که البته دانشجو هم نیستند قصد جان صد ها انسان بی گناه را کرده اند که نمی دانند حتی جرمشان چیست؟پادشاه هم نیستند که بتوان گمانه زنی کرد که شاید روزی ستمی روا داشته اند.ولی انگار در جهان پر هیاهوی انسان ها . انسان بودن رنگ باخته است.همه به تعطیلات سال نو رفته اند برای همیشه وسکوت سکوت سکوت تنها کاری که از دستشان بر می آید و اندک آزادگان جهان نیز فقط شعار می دهند . 

نتیجه اینکه : 

دانشجویان گرامی لطفا پادشاهی.ملکه ای؛ شهزاده ای؛کسی که خون سلطنتی در رگ هایش جریان دارد را پیدا کرده و ترور کنید شاید به جهانیان کره ی خاکی برخورد و دوباره لشکرکشی کردند و از این جریان گشایشی به حال ساکنان غزه حاصل شود. 

در سازمان ملل را هم تخته کنید.سازمانی با این همه دبدبه کبکبه که قادر به انجام وظایف خویش نیست(طبق منشور سازمان ملل >این سازمان موظف به حفظ و ایجاد صلح پایدار در جهان می باشد)به چه درد میخورد؟هرچند که از نظر سازمان آمریکایی با سکوت در برابر کشتار انسان های غزه صلح حفظ میشود.

 

آقای حکایتی!(اندر احوالات همراه اول)

 آقای حکایتی اسم قصه گوی ماست    زیر گنبد کبود شهر خوب قصه هاست 

آقای حکایتی :و اما بزرگترها شرح ماجرا بدین قرار است که:

(روباه مکاردر افکار خود:پینوکیو!تنها است الان دوباره گولش میزنم.  )

روباه مکار:سلام بر پینوکیو خوبی عزیزم.میتونم گوشی موبایل طلاکاری شده ی مارکدار خارجیتو ببینم قربانت شوم من؟ 

پینوکیو:وقتت را بیهوده نگذران من آدم شده ام و فریب نخواهم خورد.  

(روباه مکاردر افکار خود:بسی خیال باطل) 

روباه مکار:وای با عرض معذرت آدم شدنت یادم رفته بود.دیدم تنهایی با خود اندیشه کردم که فریبت دهم.

 پینوکیو:گمان مبر که من تنهایم.از وقتی پدرجان ژپتو برام سیم کارت همراه اول  خریده نه تنها من بلکه هیچکس تنها نیست! 

روباه مکار در حالی که از خنده پخش زمین شده است: وای دماغشو رسید به کره ماه.تو آدم بشو نیستی؟نه؟باز دروغ گفتی؟ 

پینوکیوی گریان از تعجب شاخ درآورده:بیا ببین این گوشیم.Nokia فنلاندی اصل است مارکدار اصل خارجی.  

(بیچاره پینوکیو.بیچاره همه ی کسانی که تنهانیستند)

روباه مکار با یک دستگاه تلفن همراه گرانبها خوشحال و شاد و خندان به سمت جمهوری روان گشت تا پولی برای نهارش قراهم کند. 

آقای حکایتی :پس دلیل درازشدن دماغ پینوکیو چه بود؟بزرگان و اندیشمندان اندیشه کنند. 

جواب:چو دانی و پرسی سوالت خطاست.

تفاوت را احساس کنید.

به یاد دارم زمانی را که در جوانی در سر کلاس درس دانشگاه استاد گفت:اگر روزی خدای ناکرده پایتان به دیار کفر رسید و کسی به گوش تان یا به صورتتان ضربه ای نواخت دم برنیاورده و آن طرف دیگر را هم بیاورید تا بزند سپس دستش را هم بوسیده و بروید.آخر آنجا وطن اوست همه از او طرفداری می کنند. 

امـــــــــــــااینک در خوابگاه ما دانشجویان خارجی نیز وجود دارند: 

·        آنها 2 یا 3 نفره هستند ما در هر اتاقی 4 یا5نفره هستیم.بگذریم که به بومیان استان تهران خوابگاه تعلق نمی گیرد.حال یک دختر دانشجوی دماوندی که ساعت8 صبح کلاس دارد صبح چه ساعتی باید از منزل خارج شود؟به ما چه ما که شکر خدا دماوندی نیستیم و نیز بگذریم خوابگاه موقوفه است برای دانشجوی ایرانی.

·        آنها بر روی قالی می زیند ما برروی موکت های عهد عتیق.این میراث فرهنگی چه می کند پس!این همه زیرانداز باستانی حیف است زیر پای بچه شهرستانی ها! 

·        ما چون اوشین در کنار جوی آب و با چنگ رخت را میشوییم ماشین لباسشویی زحمت رخت های آنان را متحمل می شود مبادا پوست لطیف غیر ایرانی آسیب ببیند. 

·        ما با جارورشتی جارو می زنیم آنها با جارو برقی. (چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام)  

·        ما فارسی حرف می زنیم آنها نیز مثل بلبل فارسی حرف می زنند.

·        آنها در اتاق هایشان تلویزیون دارند ما هر بلوکمان یک تلویزیون همیشه خراب در یک اتاق تنگ و تاریک دو نفره. 

  • آنها اردو های ویژه ی ایران گردی دارند ما را فقط هر هفته می برند مهدیه تهران.
  • آنها جلسات ویژه ی منظم با سران بلندپایه دانشگاه دارند ما از ترس مان جرات نزدیک شدن به ساختمان مرکزی(مقر سران)را نداریم.نه که ترسو باشیم ها نه ولی خوب دیگه نمیشه!
  • در برخی مناسبت ها به آنان هدیه های خوشگل زیبا می دهند به اقلی از ما روز دانشجو یک گل گلایول برگشته از بهشت زهرا!
  • وزارت علوم نماینده می فرستد در خوابگاه تا مشکلات آنها را از نزدیک لمس کند ما ول به امان خدا. 
  • آنها با صدای بلند همه چیز گوش می دهند ما نباید جیک بزنیم. 
  • ما تبعه ی ایران هستیم و حق مشارکت سیاسی داریم گه گاه اعتراضی به وضع امکانات می کنیم آنها خارجی هستند و به ایران و ایرانی هزاران بدوبیراه می گویندو ماگوش می کنیم.فقط. 
  • گرچه آنها خارجی هستند اما بیشتر آنها با خانواده و اقوام در ایران زندگی می کنند. 
  • ما ... و آنها گل سر سبد 

حال برای چه ؟سیاست مسالمت آمیز و صلح آمیز روابط خارجی لابدا.هر چند دانشجویان خارجی مدعی هستند این امکانات را سفارتخانه های ما تامین می کنند.اگر هم این گونه باشد خوب است کمی مسولان ایرانی یاد بگیرند.

اکسیژن کجایی که یادت بخیر!

قدیم تر ها وقتی صحبت از خبر می شد همگان منتظر شنیدن یک مطلب تازه و دست اول بودیم.ولی حالا چی: آلودگی تهران از حد استاندارد گذشت! اینم شد خبر! 

کدام استاندارد؟استاندارد جهانی؟یا استاندارد ساخت وطن؟ 

خوب دقیقا کی از خط قرمز رد شد؟کاش یه جایی با سند و مدرک ثبتش کنندشاید گینس رو راضی کردیم بالاخره اسم ایران هم بره تو کتاب رکوردها. 

خسته نشدین هی خبر تکراری می دین به خورد ملت؟۷۰ میلیون نفر بشنوند تهران آلوده است که آخه چی بشه؟ها؟ 

نیان تهران؟آخه مجبورند برا هزار تا درد بی درمان بیان تهران مداوا بشن و برگردن. 

بچه ها شونو نفرستن تهران دانشگاه؟اونم که به لطف مصوبه ی بومی گزینی(در حقیقت استعداد کشی حرفه ای به سبک ایرانی)درش تخته شد. 

می خواین از مهاجرت به تهران پیشگیری کنین؟این یکی رو کور خوندین.انقدر بعضی چیزها مخصوص تهرانی ها شده و بعضی چیزای دیگه فقط تو تهران قابلیت رویت و دیده شدن داره مثلا سر در دانشگاه تهران که این یکی هم شد مخصوص ماهی دودی های پای تخت .هر کی وسعش برسه میاد تهران.چشم همتون درآد.  

در آخر شایسته است یادآوری شود با حلوا حلوا کردن دهان شیرین نمی شود.با گفتن خبر تکراری آلودگی هوا از جاش تکان نمی خورد.مطمئن باشید. 

به عمل کار براید به سخن دانی نیست! 

ادامه دارد

 

 

از رنجی که می بریم(یوزارسیف)

حیف که در این مملکت عدلیه ی درست و حسابی نداریم وگرنه عریضه ای نگاشته و عرض حال پر دردو رنج ایرانیان در هر شب جمعه  رابه گوش دادستانی می رساندیم تا حق ما را از تهیه کنندگان یوزارسیف بستانند. 

 بازیگر را نیز به لیست مواد کمیاب اضافه کنید.کودکی خپل تر و پخمه تر از ان طفل نبود؟که حتی درست راه نمی رفت؟ 

 بگذریم از زیبا نبودن یوزارسیف حکیم.همه بازیگران دیگر را زشت کردن سبب جلوه نمایی  ادمی معمولی نمی شود.   

که چه شکوه و جلال کمی دارد این بارگاه و دربار سلطنت خدایگان امن هوتپ و چه نفله ای این نقش را به تصویر می کشد. 

به عوامل دست اندرکار  این نامه ی پر غصه توصیه می شود  به فیلم سلطان و شبان خودمان نظری بیفکنند تا کمی بفهمند زندان یعنی چه.   

آه که چقدر همه ی مردمان در آن عصر روشنفکر بوده و براحتی به خدای یگانه ایمان آوردند! 

اگر یوزارسیف کمر خم نکرده و دولا نمی شود پس چرا سرش را خم می کند؟ها؟تعظیمُ تعظیم است چه با سر چه با کمر. 

آخر آن چه فرشته ی وحیی است که از پیش خود او را به شکل آدم دو پا درآورده اید؟چه سندی دارید که اثبات کند فرشته ی وحی بر یوزازسیف در قالب هیبت آدمی اجلال نزول می کرده است؟آن هم چه کسی؟اردلان چهار خانه!تنها چیزی که تداعی نمی شود فرشته بودن اوست با آن حرکات مسخره و بی معنی دستانش.  

بدبخت آن قاتل آمن هوتپ نه از زندگی شانس آورد نه از زن و بچه.عجب بچه های خیره چشم سنگدلی داشت پدرشان را بر دار کردند خون همچون شیر فشاری از پای پدرشان به بیرون نشط می کرد و کلاغ ها بر سرش تفریح می کردند مادرشان گریه می نمود و آنها فقط تماشا می کردند.خدا هم چین فرزندانی نصیب گرگ بیابان هم نکند بسی سنگدل. 

نمی دانم تاریخ اختراع چرخ به چه دوره ای بازمی گردد؟آیا به زمان یوزارسیف می رسد یا نه؟

  

از عدم تطابق های  داستانی فیلم با متن قران و اسناد دینی دیگر چشم پوشی کرده آن را به شیوخ می سپاریم.پا در کفش حوزویان نمی کنیم که بهرحال آنها نیز باید حق پولی که از بیت المال می ستانند ادا کنند. 

موضوع نابی را سوزانده و دست دوم کردید بدون اینکه حق آن را به درستی ادا کرده باشید.  


 

واقعا حالم بد شد.خیلی بد !می خواستم جامه به تن بدرم وقتی عکس های فیلم یوسف پیامبر محصول۱۹۹۵ آمریکا را دیدم.شرم بر شما سازندگان کپی بردار!   

- یوسف پیامبر خدابودوبه همه ی صفات کمال آراسته,دور از شان اوست که در اولین خطابه ی خود در جمع مردم چون کودکان عقده ای انتقام جو,در آغاز سخنش بگوید :کاریما مامامرا گوسفندچران می خواند!ودیگر هیچ. 

ما نفهمیدیم این جناب مدرس شلوارکی در این سریال آب بندی با آن آهنگ حال بهم زن پس زمینه ای که در سرتاسر فیلم پخش می شود چه کاره است؟ساقی دربار؟یا مامورسازمان جاسوسی مصر(زبرا)؟کی و چگونه و توسط چه کسی انگورها شراب می شدندخدا داند.نمی دانم شاید پسر از سرگذشت پدر عبرت گرفته و شراب نمی نوشد! 

آخه یکی نیست بگه چرا چهار هزار سال پیش همه اهرام از بزرگ تا کوچیک ساخته شدن و از همه مهمتر اینکه با کمترین تحقیق مشخصه که اهرام دارای روکش سفیدی بودند که تا حدود هزار سال پیش باقی بود و اونها رو به شکل الماش هایی درخشان در میاورد و بعد مردمی که در کنار این هرم ها زندگی می کردن اون روکش برای ساخت خونه هاشون بردن و هنوز هم در نوک هرم خوئپوس مقداری باقیه و تندیس بزرک هم انگار از همون اول دماغش شیکسته است! این یکیش خیلی ستمه به خدا من از هیچ کدوم از مشکلاش به اندازه این حرص نخوردم !!!!(نظر)  

برارداران یوسف را ببینید چه موجودات زار و نزاری هستند. من نمی دانم که این ها رو می خواهد چشم بزند که پدرشان گفت از یک دروازه داخل نشوند. این ها که ارزش نیم نگاهی را هم ندارند چه برسد به چشم زخم.

ادامه دارد...