نمی دونم
واقعا حرف زدن
یا بلاگ نوشتن
چه خاصیتی داره؟
جز یک مقدار تخلیه ی انرژی منفی؟
منتظر یک دعوتنامه هستم
چقدر دارم اذیت میشم
که نمی دونم کی قراره برسه بدستم
و اصلا نمی دونم برای کی هست؟
همش ذهنم درگیره
هرجا می خوام قرار بزارم
یک تبصره هم ذکر می کنم
که این قرار قطعی نیست
و لی من در اولین فرصت که بتونم اطلاع میدم که قطعی هست یا نیست.
مدام تو ذهنم مرور می کنم
اگر دعوت شدم رفتم چی بگم چکار کنم چی بپوشم و...
حالا
مثلا منتظر صاحب الزمان هم هستیم
منتظر منجی
ولی هیچ اثری در زندگی روتین ما
یا طرز فکرمون
نمیزاره
منتظر دعوت نامه کجا هستی؟
جای خاصی نیست
یک تقاضا برای کار دادم
آیا قبول شود
آیا نشود