خداوند رزاق هست
ولی اسکناس و دلار چاپ نمی کند
شمش طلا هم تولید نمی کند
تورم راه ارسال رزق و روزی را هم بسته است
خدا که معجزه نمی کند
از راههای طبیعی به بندگانش کمک می کند.
با وجود این بازار لجام گسیخته
که سگ صاحبش را نمی شناسد
خداوند هم باید دنبال سرنخ بگردد تا روزی ها را بفرستد
هرلحظه روزی های جدید را تعیین می کند
ولی در گذر از گردنه های تورم راه به جایی نمی برند
مثلا بیست و سی گزارشی در مورد رشادتهای شهید مهدوی تهیه کرده بود
ولی یک کلمه در مورد شکنجه ی شدید و فجیع این شهید توسط آمریکایی های سنگدل نگفت.
پایکوبی تا صبح
عکس پاییزی
و دم به دقیقه آتلیه
سورپرایزهای عشق زده
و ده مَن آرایش
و سر برهنه
و پوشاک مد روز
و خلاصه این تریپ کارها
هیچ یک عشقشان را جاودانه نکرد
و اکنون
از جدایی راضی و سرخوش هستند
09960246826
هر اکانتی با این شماره کلاهبردار هست.
جالبش اینجاست که ظاهرا مالک پس از گم شدن سیمکارت ان را سوزانده
ولی چون سارق قبل از سوزاندن اکانت درست کرده
نمیشه کاری کرد
و همچنان کلاهبرداری می کند.
بخصوص واتس آپ و تلگرام که تو ایران سرور ندارن
ما گول خوردیم
شما مراقب باشید
شازده کوچولو پرسید:
آیا مرده ها با گریه زنده می شوند؟
روباه گفت:
نه، هیچ مرده ای زنده نمی شود.
شازده کوچولو پرسید:
پس چرا آدم ها انقدر برای مرده گریه می کنند و اعصاب و روان خودشان را بهم می ریزند؟
روباه:
همه ی آدم ها این کار را نمی کنند. به جاهای دیگر هم سفر کن تا ببینی.
اما گریه از حسرت بر می خیزد. حسرت جای خالی آدمی که اهلی بوده است یا دیگران را اهلی کرده است.
گریه یعنی درد نبودن
شازده کوچولو هنوز ساکت است.
سن که بالا می رود درست مثل
توده مه متراکم بالا رونده که می تواند یک خلبان کارکشته را فیتیله پیچ کند و بالگرد را سرنگون
انسان را بدجوری میپیچاند
چرخ چرخ می دهد
زیروبالایش می کند
تا پشت بالگرد زندگیش به زمین برسد
هرجا را که نگاه می کنم
جای خالی آدمی حس می شود
ردپایی از مرده ای می بینم
انها رفته اند
ولی یادشان در کوچه پس کوچه های ذهن من پرسه میزند
اینجا این درحیاط
هر روز باز میشد
ماشینش را می آورد بیرون و ما را به مدرسه میبرد
این در
این در را هر روز ماه محرم و صفر باز میکرد و می رفت روضه
چه روزهایی که به او سلام کردم
او که از تنهایی می آمد لای در حیاط را باز میگذاشت و همانجا پشت در مینشست
و
او
و او
واویی دیگر
و اوهای بسیار
که دلم راتنگ میفشارد
سخت می کند
اشک را جاری
خوابگاه که بودیم
زلزله آمد
هیچ کس مجروح نشد و نمرد
غیر از اونی که از ترس
خودشو از طبقه دوم پرت کرده بود تو حیاط
پاش شکسته بود
حالا
این اسنپ بک هم شده حکایت همون زلزله
رسانه ها تلاش می کنن
آدمها خودشونو از طبقه دوم پرت کنن پایین
خوب طبق آنچه که از قبل مشخص بود
آمریکا دست گذاشته رو موشکها
که دفعه بعد اسراییل با خیال راحت
ایرانو شخم بزنه
برا موشک ها برد مشخص کرده
چقدر؟
پانصد کیلومتر
چقدر خندیدم
پانصد کیلومتر یعنی چی؟
یعنی ایران اگر از مرکز خودش شلیک کنه موشک می افته تو خاک خودش
پس به کارش نمیاد
پس باید سامانه های موشکی بره نزدیکای مرز
که جاهاش برای آمریکا مشخص باشه
ویعنی این سامانه های موشکی که الان داریم یک مقداریش
بیخاصیت میشن
میشن وسیله ی خودزنی
حالا صبر کنید
بعدش چی میشه؟
بعدش میگن ایران موشک پانصدکیلومتر برد داره که فقط بدرد زدن همسایگانش میخوره
بعد میگن پس چقدر ایران خطرناکه
ایرانی ها که میگفتن صلح منطقه براشون مهمه
ایرانی هایی که با همسایه هاتون مشکل ندارید
با همه دوست و برادر هستین
حتی آذربایجان
پس برای چی موشک دارین؟
واضح بود؟
مثل اینکه من یک مگس کش تو دستم دارم
ولی با مگس مشکلی ندارم
خوب عقلایی هست که بزارمش زمین دیگه
بعد ایرانو مجبور می کنن که هیچ موشکی نداشته باشه
پدرسوختگی تا کجا؟
تا بینهایت
چشمانم به آلوچه های خشک توی دست دخترک است
باورم نمیشود
گرمایی را پشت سر گذاردیم
که آلو را درسته خشک کرده و به آلوچه تبدیل ساخته
و ما را تولید کننده کرده است
تولید آلوچه در منزل
آنقدر ذهنم شلوغ و ریخت و پاش است
که نمی توانم جمعش کنم
نمی دانم از کجا باید شروع کنم
آغاز که می کنم دلشوره میریزد توی دلم
میترسم
از اینکه از زیر ریخت و پاش ها چه چیزی درخواهد آمد
ترجیح می دهم درش را ببندم
بروم جای دیگری
ریخت و پاش ها امانم را بریده اند
تمام وقت به فکر انها هستم
چقدر سنگین اند
مرا له کرده اند
رابطه ها را هک کرده اند
از خدا بریده ام
نمی دانم
چه برسرم آمده است
قدرت ارتباط گیری ندارم
راه درونم سد شده است
پس به کجا پناه ببرم؟
فضای مجازی
به هر ننه قمری اجازه میدهد
تا دوره فروشی کند
و هیچ چهارچوبی هم وجود ندارد که این دوره ها را از نظر کیفیت سطح بندی کند
اینکه بقیه راضی هستن
دلیل نمیشه که بدرد شما هم بخوره
یا اینکه هزینه دوره زیاد باشه
دلیل نمیشه که حتما مفید باشه
بیشتر دوره های فضای مجازی فقط حرف هستند
بخصوص اونایی که جلسه اول رایگان دارن
این مطلبو قبلا هم نوشتم
ولی باز هم نوشتم
برای یادآوری به خودم
ک فریب نخورم
یک دوره من شرکت کردم
استاد دوره یک جلسه رو تو فرودگاه برگزار کرد
درحال خستگی و گرسنگی
و سی دقیقه کلاس یکساعته را تمام کرد
و فقط چرت و پرت گفت
وقتی بچه ها تو گروه اعتراض کردن
نظردهی را بستن
یک دوره دیگه بود
استاد سرخوش بود
در سفر
در حال رانندگی
کلاس برگزار می کرد
اینها همه مصادیق آکل مال بالباطل هست
فضا که مجازی شد
زن همه چیز تمام میشود متین ستوده
عاشق وفادار میشود کامران تفتی
حالا انشاءالله که به پای هم پیر بشوند
ولی انتشار لحظه های عاشقانه ی خصوصی بهمراه حواشی و اضافاتش چه دلیل داشت؟
آدم همه چیز تمام
دنبال دیده شدن نیست
خواب در چشمان من غش کرده است
و من از بی خوابی در حال غش هستم
ولی اینجا نشستم پای وبلاگم
نمی خوابم
معلق بودن
در شدیدترین درجه
آزارم می دهد
نمی دانم وضع من بدتر است
یا او که منتظر جواب نمونه برداری است
خدایا
گلی به گوشه ی جمالت
حال را دریاب
آتیش به پا می کنن
کشتی گیرای سرافراز ایران
چه خبره
خداییش حالمون جا اومد
هرچند یک طرف دلمون لجن بسته
از این برجام بی پایان ذلت
وسط فیلم یک جمع شش نفره نوجوان مکان را ترک کردن
حوصلشون سر رفته بود
پویانماییش ی جوری بود
هی پرش به گذشته داشت
من خودم ی جاهایی سردرنیاوردم
چی به چی شد
کی به کی بود
سناتور خودش آمریکایی نبود؟
ایران
قهرمان
کشتی آزاد جهان شد.
پس از دوازده سال
تبریک به همه دلاور مردان ایران زمین
شیر مادر نان پدر گوارای وجودتان
و تشکر ویژه از علیرضا دبیر
به کوری چشم دشمن
که دیدن پیروزی ملت ایران را ندارن
همچنین روزنامه
اعتماد
سازندگی
هم میهن
و همه ی طرفدارانشان
شازده کوچولو گفت:
برق کجا می رود؟
روباه گفت راهش را عوض می کند و میرود به خانه ی بقیه
شازده کوچولو گفت:
برق را اهلی کن تا بماند
روباه گفت:
در هرصورت می رود. رام شدنی نیست.
تو می توانی ناترازی انرژی را حل کنی؟
تو از یک سیاره دیگر امدی حتما می توانی
شازده کوچولو گفت:
چی گفت؟
گفت: یعنی می خواهی من رئیس جمهور شما شوم؟
روباه گفت:
نه
رئیس جمهور وظیفه ی دیگری دارد.
شازده کوچولو پرسید چه وظیفه ای؟
روباه گفت:
آیه ی یاءس خواندن.
شازده کوچولو دیگر چیزی نگفت و در افق ناپدید شد.
دوباره برگشت و گفت:
صرفه جویی کنید
وقتی راه حل دیگری نیست
از خودتان شروع کنید
مثل آلمانی ها شب زود بخوابید
طلاق بیشتر است
یا مرگ؟
کدام ناخوشایندتر است؟
و تلخی کدام بیشتر ؟
کدام راحت تر فراموش می شود؟
کدام قابل پیشگیری است؟
موتور اگزوز پارهای از خیابان می گذرد
دقایقی سکوت حاکم می شود
و بعد صدای پمپ اب همسایه سکوت را خفه می کند
از مسجد صدای خواندن نماز میت بلند است
گنجشکی بر سر شاخه ی نازک درخت آلو بی صدا نشسته است
بوی پاییز می آید
کاشکی خودش هم بیاید
نشود دوباره پاییزی به گرمی تابستان
من و همه ی درختهای شهرمان خود پاییز را می خواهیم
یک پاییز اصیل
پاییزهزار رنگ
نه پاییز برگهای سوخته از گرما
و درختانی خاک آلود
و زمین تشنه
او هم رفت
بی صدا و سریع
مثل رفتن برق
مثل شخصیت خودش
آرام و نجیب و سر به زیر
و دیگر باز نمی گردد
شاید چهل سالگی برای مردن زود باشد
ولی برای او خواستنی بود
دیگر طاقت درد و زنده بودن درجا را نداشت
زنده در رختخواب
بدون حرکت
در انتظار پیوند
انتظاری تلخ که با مرگ دیگری گره خورده است
و گشایش کار او با مرگ خودش رقم خورد
از درد رها شد
از دنیای کی برق می رود
رفت به اعماق نور و روشنایی
اثر مهری ماهوتی
احکام و تکالیف شرعی واجب را با زبان ساده و در قالب قصه بیان می کند
یک هدیه خوب برای دختران نه سال
از قدیم گفتن
هرچه کنی به خود کنی
گر همه نیک و بد کنی
والا دیگه جواب نمیده
باید چیز دیگه ای جایگزین بشه
ما هرچی خوبی می کنیم
بدی میبینیم
نمی دانم بچه مورچه ها هم مدرسه می روند
یا
دانه کشی و همکاری و هماهنگی را فطرتا بلدند
هرچه که هست
مدرسه مورچه ها دو سه روز است که باز شده است
و آرامش را از ما گرفته اند
هوای گرم را زیر زمین گذراندند
و حالا آمده اند روی زمین
پر تعداد و پرسرعت و شبانه روزی
رفته بودم کانون پرورش
چشمم افتاد به کتاب راز آشباریا
عکس روی جلد جالب بود ولی
نشانگر خاکستری گوشه کتاب جذابتر بود اونقدر که امانت گرفتمش و شروع کردم به خوندن
یکم جلد کتاب منو به یاد انتشارات هوپا(که دوستش ندارم) انداخت بعد دقیق نگاه کردم دیدم ی انتشارات نا آشنا هست، قندیش!!!
خوندم و رفتم جلو و به خودم گفتم این کتاب سواد رسانه هست.
و دنبال اسم نویسنده گشتم دیدم ایرانی است
تعجب کردم
چون اصلا فکر نمی کردم تو ایران از این نویسنده ها پیدا بشه!!!
بعد رفتم تو سایت دیدم به به دست اصفهانی ها در کار است
حالا دوست دارم باقی کتابها ی انتشارات قندیل را بخوانم
با خواندن این کتاب یاد می گیریم
همه جانبه فکر کنیم و
بعد تصمیم بگیریم
و ممکن است تصمیم ما آثاری غیر قابل پیش بینی داشته باشد
که برای این آثار هم باید آمادگی و برنامه داشته باشیم
حتی یاد می گیریم در انتخاب کلمات هم باید دقت کرد
تا درست آنچه در ذهن ما است منتقل شود
تا یکوقت طرف مقابل برداشت اشتباه نکند
یا با بازی با لغات آنچه که خود می خواهد را بر کرسی بنشاند
کاش ظریف قبل از امضا برجام این کتاب را می خواند
بعضی چیزها من را یاد بعضی ادم ها می اندازد
می خندم
یا اخم می کنم
و بعضی مواقع لب به خواندن فاتحه می گشایم
دلم تنگ می شود
برای ان روزها
چقدر خوب که گذشته ی خوبی داشتم
که دلم برایشان تنگ می شود
کاش این روزها هم خوب بگذرند
آه از آن روزی که می دانی کتابی را داشتی
ولی پیدایش نمی کنی
چون کسی برده است و پس نیاورده و نمی دانی او کیست.
و آه
از ان روزی که کتابی را می خری
و بعد با یک نسخه از ان در کتابخانه ات روبرو می شوی
هر دو دردناک است
آن هم در این زمانه
که تورم بر گلوی بودجه چنگ انداخته است
و باید از آب کره بگیری تا پولی برای کتابی جمع شود
آنگاه
با این فجایع روبرو شوی
خیلی ناراااااااحتم
آه
داشتم فکر می کردم
خدا را چند هزار بار باید شکر کنم
برای اینکه کارمند اداره برق نیستم
بخصوص آنجایی که باید با زدن یک دکمه برق ها را پراند
هربار که برق می رود
هربار که برق می اید
لعن و نفرین است که راهی آسمان می شود
و از آنجا که روی زمین راهی نیست برای به ثمر رسیدن آه
راه آسمان تنها راه است
که اگر به ثمر بنشیند
هیچ کس را یارای پایداری نیست
عنوان یک کتاب هست
من لذت بردم
خیلی-قشنگ بود
هم متن
هم تصویر
بنظرم برای چهار تا ده سال خوبه
برای بچه هایی که نگران هستند
و همش فکر می کنن قراره اتفاق بدی بیفته
برای بزرگترها هم خوبه
انتشارات نارنگی
امروز و
همین امروز
مباحثی پیش آمد
که نطفه اش در چندین ماه قبل بسته شده بود
و هرچه فکر می کنم
غیر از شیطان چه کسی اینچنین
منظم برنامه میریزد
تا کوه به کوه برسد
و آدمیزاد را به قهقرا ببرد
کس دیگری را نمی یابم
و من مجبور شدم
خدا خودش می داند
مجبور شدم برای شفاف سازی
وارد غیبت بشوم
البته الان شک کردم
شاید غیبت لازم نبود
نمی دانم
ما که دیپلمات یا سیاستمدار نیستیم
تا بتوانیم سخن را گلچین کنیم
و در لفافه حرف بزنیم
یا فرانچسکو بازی دربیاوریم
و مدال و سکه هم بگیریم
ما انسان هستیم
باید پاسخگوی اعمال خود باشیم
کاشکی سیاستمداران هم انسان بودند
کار کردند
پابه پای هم
سخت و طاقت فرسا
تا سینه از خاک بلند کردند
اما تا رفتند روی خوشی و آسایش را ببینند
عروس بدجنس خراج
راه رفت و خرج کرد و خرج کرد
آنها مجبور شدند یکی یکی اموالشان را بفروشند تا بدهی پسر بزرگشان را بدهند
پدر که به دو پسر دیگر خود احساس دین می کرد
برای پسر دوم دو درب مغازه خرید
و به پسر سوم خانه داد
زمین راهم بین پسران خود تقسیم کرد
تا پس از مرگش
زنش دست نگاه کن این و آن شود
و دخترکانش تا ابد حس حقارت را با خود بدوش کشند
و اینچنین خاله قزی هایی تولید شدند
که سرخاب سفیداب کرده
در کوی و برزن بدنبال شوهری مهربان بگردند که نردبانی از طلا داشته باشد
برداشت آزاد از کتاب خاله سوسکه
انتشارات طوطی
خوشحال نشدم
چون نتیجه ی این المپیادها چیه؟
گل چین کردن برای ارسال به خارج
شیطونه میگه باشن تو ایران چی میشن؟
یا هیچی
یا
دانشمند شهید
یکی از اون ته ذهنم گفت:
طهرانی مقدم نخبه بود
ماند تو ایران
از صفر شروع کرد و
موشک ساخت.
می رفت خارج چی می شد؟
خوب آقای معاون
شما یک نگاه سرانگشتی به شبکه های تلویزیون بی اندازید.
چقدر فیلم با محدودیت سنی پخش میشود؟
خیلی زیاد
صحنه ها روز بروز خشن تر می شود
چرا؟؟؟
پس ما تی وی نبینیم بهتر است
امروز قصد داشتم هماهنگ با دشمن علیه نظام جمهوری اسلامی و
هماهنگ با شیطان بر علیه نسل آدمی عمل کرده و
زندگی را تعطیل نموده و تا لنگ ظهر بخوابم
و بخوابم
و بخوابم
اما
از آنجا که انسان در گستره ی هستی یک پیچ کوچک است
یک بچه گربه ی بی احتیاط جایی همین نزدیکی ها گیر افتاد و
از پنج و نیم صبح میو میو میو میو کرد
تا دسیسه ی دشمن و شیطان بهم ریخته و من را بیدار کند
آه
این هم از تحرکات ضد نظام ما!!!
چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد
غم مخور
خداوند در جایجای این عالم مامورانی دارد که ناگهان سر می رسند و به صورت یک حادثه ظاهر می شوند.
قبل از جنگ یکی از پیشگوهای اقتصادی مملکت
گفت طلاهاروبفروشین ملک بخرین
حالا وزیر نیرو:
ساخت و ساز در تهران دو سال متوقف بشه چون آب نداریم!!!
فکر کنم دیگه لازم نباشه توضیح بدم
چرا نباید آب داشته باشیم.
مخاطب کم تلویزیون بخاطر مشکلات اقتصادی است.
می گن اینو معاون صدا و سیما گفته!!!
خوب
آره راست می گه
نه غلط می گه
مردم غرق مشکلات اقتصادی هستند
بعد شما راه به راه تبلیغ تغییر دکوراسیون منزل می کنی؟
تبلیغ مبلمان با فرشم ست( هماهنگ) نیست می کنی؟
خوب ما حالمون بد میشه
بچه های ما نباید سفره رنگین دوغ زالی رو ببینند حاج اقا
بیا تبلیغ کن یک خانمی غصه داره
چون براثر نوسانات برق یخچالش سوخته
بیا نشون بده مردم از گرما خفه شدن
برق ندارن
اشتها ندارن
پدر خانواده
میره دوغ زالی میخره اب دوغ خیار نی خورن
بیا نشون بده
ی کچلی
از مو نداشتنش خوشحاله
چون آب نداریم
بعد همه تلویزیون میبینن
حتی اگه رو خاک نشسته باشن
چون تلویزیون با خودشون یکی هست
شنبه هم تعطیل شد!
طفلی معتادانی که می خواستند از شنبه ترک کنند
طفلکی من که می خواستم از شنبه شروع کنم
با این همه تعطیلی
پس از تعطیلی
میشود جایی را اباد کرد؟
آلمانی ها و ژاپنی ها پس از جنگ روزی چند ساعت کاری می کردند؟
و چند کالری مصرف می کردند؟
حالا ما پس از جنگ
میخوریم
می خوابیم
می تعطیلیم
و زندگی بی مکث جریان داره
البته به لطف قطعی برق و آب و تلویزیون
و بعضا آنتن تلفن همراه
زندگی با مکث جریان داره
باید از اصلاح طلبان پرسید اگر غنی سازی و هرچه که آمریکا میخواهد را هم دادیم رفت و
دو دستی تسلیم شدیم و
باز هم آمریکا و اسرائیل تحریم و حمله کردند، چه؟!
اون دفعه که امضای جان کری تضمین بود، شد آن فاجعه برجام!
حالا امضای کی تضمینه؟
روبیو؟ کاتس؟
یا کی؟
جواد آقایی
اگر چه جامانده ام
ولی
چندین بار از مرز مهران گذشته ام
از باشماق و خسروی
از-شلمچه
با ده ها تن در مشایه قدم زده ام
و با دیدن گنبد اقاجانمان
سلام داده ام
به لطف فضای مجازی
در فهرست ویژگی های زن همه چیز تمامی که به خورد دختران جامعه می دهیم
مادر بودن هیچ جایگاهی ندارد
شوهر الف با رفقا
زدن به دل جاده و رهسپار سفر اربعین شده اند
و اما بعد
به قول خودشان
نرم نرمک و خوش خوشک وار
جوری که مشهد هم مشمول اهداف سفرشان قرار گرفته است
درحالیکه اصلا سر راهشان نیست
این یعنی
خیلی دارد خوش میگذرد
و از وقتی الف این مجموعه از مزایای مرد بودن را به من منتقل کرده است
سلولهای مغزم داغ کرده اند
تصور می کنم
خودم را
که به محض خروج از منزل
برای پاسخگویی به زنگهای مکرر اهالی خانه نیازمند منشی تلفنی می شوم
هل یمکن الچنین سفری؟
Never
و اینچنین است
زن بودن
یعنی درکشاکش دهر
لذت های مردانه را دیدن
و در خانه نشستن
و بچه داری کردن
و باعث می شود شیطان بیاید در گوشم
زمزمه کند
خاکبرسرت
اگر دستت توی جیب خودت بود
تو هم میرفتی
بدون منت.
سلطه ی اقتصادی مردان!
و من هم با پشت دست می زنم توی دهنش
چون دلیلش با منطق جور نبود
حرف اقتصاد را بیخودی کشید وسط تا اب را گل آلود کند
دوم بهشت را به بها دهند نه به بهانه.
من با درخانه ماندن راه بهشت را برای خود هموار می کنم
مردها جور دیگر
مهم این است که از راه درست به هدف درست برسم
هرچند این ها همه ژست روشنفکری بود
هنوز هم سلول ها می سوزند
شیطان جان ببخشید
بیا
تاباهم حرف بزنیم
من از زن بودن خود شکایت کنم
بیا
حالا این هم قهر کرد
پیغام می فرستد
خودت کافی هستی!!!
نقش من را هم بازی کن.
اوووووووف
بچه که بودیم
هرسال تو مدرسه به عناوین مختلف نامه میدادن که باید مبلغی پرداخت بشه
مقدار هم مشخص بود
برای هر دانش آموز هم مبلغ فرق می کرد
یعنی مدیر مدرسه برای خودش ارزیابی می کرد که هر دانش آموز چقدر باید بده
ما چندتا بچه بودیم
که همه یک مدرسه میرفتیم
هرسال بابت ساخت نمازخانه مدرسه و ساخت زایرسرای دانش آموزی در مشهد
از ما پول می گرفتن
ما نه اون نمازخونه رو دیدیم
نه اون زایرسرا رو
شد آش نخورده و دهن سوخته
حالا شده حکایت روزگار ما
سختی ها رو ما بکشیم
بعد امام زمان بیاد بقیه حالشو ببرن
این آخه انصافه؟
یک پزشک
یک روانپزشک
یک وکیل دادگستری
میشناسم
هرسه بشدت ناراضی هستند
از شغلشان
بیشتر بخاطر اینکه با روحیات انها جور در نمی آید
حالا که به اعلام نتایج کنکور نزدیک می شویم
از همه داوطلبان قبول شده
و مشاوران محترم انتخاب رشته
می خواهم
به روحیات فرد توجه کنید
این نکته ای بدیهی است
ولی اغلب نادیده گرفته می شود
بخصوص توسط موسسات کنکور
خانواده
و خود فرد
چون بیشتر بفکر پز دادن هستن
و رشته قبولی را نوعی سربلندی می دانند
در هر حرفه صرف نظر از کاری که انجام می شود
محیط کاری :
همکاران
سلسله ی مراتب
ارباب رجوع
ساعت کاری
میزان استقلال در کار
تاثیر مداخله ی دیگران درگرفتن نتیجه
تاثیر اوضاع اقتصادی و بحرانها در حرفه انتخابی
و....
دارد که باید مورد توجه قرار گیرد
چرا فقط بعضی از آدمها
از بچگی می دونن که عاشق کار خاصی هستند؟
و با انگیزه ای در حد لالیگا
میرن دنبالش
و
میشن اسطوره
یا
یک حرفه ای که از انجام ان کار لذت میبره
بدون وقفه
بدون خستگی
بقیه میشن
سیاهی لشکر
بی خاصیت
خوردن و خوابیدن
درحقیقت چریدن