-
تشکر از یک نویسنده
یکشنبه 27 فروردینماه سال 1402 14:25
((وای تستر تو هشتادهزار و خورده ای پوند بردی و طفلک پسر شیطون تو باختی)) داستان قهرمان اسب چوبی از دی اچ لارنس متوفی در ۱۹۳۰ داستان بسیار جالبی هست و تاثیر رفتار مادر را در زندگی بچه ها نشون میده به زنها هشدار میده مر اقب باشید در عوض پول هرچقدر زیاد هم که باشه بچه هاتونو از دست ندین انگار میخواد بگه زنها دارن...
-
احوال
شنبه 26 فروردینماه سال 1402 20:47
و تو چه می دانی حال باغبان را پس از وزش بادهای شدید؟؟؟ او نگران میوه های سر درخت است که با باد بر خاک غلتیده اند فقط می تواند تماشا کند ایستاده یا نشسته یا خوابیده کاری از دست کسی بر نمی آید باد می آید و طومار زندگی میوه های سردرخت را در هم می پیچد و تو چه می دانی حال کشاورز را وقتی گندم های تشنه اش را می بیند آسمان...
-
دهنک
سهشنبه 22 فروردینماه سال 1402 13:49
"دهنک زد و خلاص" می دانید عبارت بالا یعنی چه؟ دهنک زدن به نفسی گفته میشود که بازدم ندارد معمولا به نفس آخر انسان اشاره دارد احتمال دارد در طول عمرتان آخرین نفس بدون بازدم را از نزدیک مشاهده کنید و یا مشاهده کرده باشید چون در هر حال در میان جمع انسانها زندگی می کنید انسان هایی که مرگ هر لحظه رصدشان می کند تا...
-
آن زن
سهشنبه 8 فروردینماه سال 1402 22:11
تمام توجه شان را گذاشتند روی بی توجهی خودشان را زدند به کوچه ی علی چپ و فراموش کردند که دکترها جوابشان کرده اند خانه را تکاندند هرچند مختصر هرچند سطحی. جامه نو کردند. سیب در کاسه ی گل قرمز مادربزرگ تاب می خورد و ماهی در تنگ بلور. سبزه نارنج در کنار سنبل و سکه ها در کنارسنجد بی قرار بودند چند ساعتی به نو شدن سال مانده...
-
نوروز۱۴۰۲
شنبه 5 فروردینماه سال 1402 11:42
سبز روشن چشم نواز همه جا حضور دارد در گلها علفهای هرز چهره ی خندان آدمها کوه دشت جنگل حتی آسمان و همچنین در آرامگاه مردگان و تو را می خواند هیت لک هیت لک
-
بانک
دوشنبه 29 اسفندماه سال 1401 16:41
دیروز صبح زود روانه بانک شدم وقتی رسیدم چهارده نفر در صف انتظار بودند چهار صندوق دار مشغول خدمات رسانی سه مرد و یک زن آن سه مرد با سماجت و سرعت کار می کردند اما آن زن جا دارد که اخراج شود در کمال خونسردی و به آهستگی هرچه تمام تر مشغول بود بیشتر تمرکزش روی وقت گذرانی بود تا راه انداختن کار مشتری
-
درد
شنبه 20 اسفندماه سال 1401 08:20
سرم درد می کند خیلی وقت است که این درد با من همراه است من به او بی توجهم تحملش می کنم و صدایم در نمی آید بدین ترتیب یک آب خوش از گلویم پایین نمی رود انگار استخوان لای گلویم مانده است زندگی نمی کنم درد امانم را می برد به اوج می رسد سرم را به دیوار میکوبم شاید ساکت شود فایده ای ندارد با مشت میزنم بدتر می شود وسعت می...
-
گرما
پنجشنبه 18 اسفندماه سال 1401 14:04
شکوفه های آلو تمام شدن فکر کنم اگر با همین فرمان جلو برویم چند سال بعد آلوگوجه یا همون گوجه سبز سین هشتم هفت سین باشد چه آب و هوای بهم ریخته ای قبلا انقدر هوا سرد بود که سیزدهم فروردین تازه درخت آلو شکوفه می داد ما امسال غیر از اون هفته که کل کشور سرد شده بود زمستونی ندیدیم که باشد لحظه ی چشم انتظاری برای بهار
-
پول خون
شنبه 13 اسفندماه سال 1401 15:00
دخترش تصادف کرد و مرد راننده مقصر نه گواهینامه داشت نه بیمه!!! یعنی دیه رو باید از جیب خودش بده و چون نداره صندوق میده بعد از این آقا میگیره شکایت درحال رسیدگی هست نمیدونم چرا انقدر طول کشیده بیشتر از یکسال حالا شاکی که مادر متوفی هست میگه رضایت دادم پول خونی رو نمی خوام!!! باور کردنش برام سخته خیلی سخته از یکطرف مادر...
-
ضعف ها
شنبه 6 اسفندماه سال 1401 17:36
آیا از اینکه دیگران به نقطه ضعف شما بخندند لذت می برید؟ آیا از اینکه به نقطه ضعف دیگران بخندید لذت می برید؟ آیا از اینکه دیگران را با نقطه ضعف شخص خاصی بخندانید لذت میبرید؟ آیا شده است تاکنون وقت بگذارید و برای نقطه ضعف خودتان جوک بسازید و آن را در فضای مجازی و رسانه های عمومی منتشر کنید؟ در مورد نقطه ضعف دیگری چطور؟...
-
شیطان و سعید
سهشنبه 25 بهمنماه سال 1401 21:54
نمازش تمام شد اذکار بعد از نماز را باتوجه و دقت میگفت ندایی آمد :(( عجب نمازی خواندی)) بعد از تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها آیت الکرسی را شروع کرد ندای شیطان بود،ادامه داد (( خوشبحال سعید، نشسته است پای قلیانش و تو برای او پاداش جمع می کنی)) جواب شنید:(( خوشبحال حضرت ابراهیم که سنگ دم دستش بود و به طرفت پرتاب کرد....
-
پز دادن
جمعه 21 بهمنماه سال 1401 20:33
هستند پدر و مادرهایی که اهل تبعیض هستند تعدادشان هم خیلی کم نیست تبعیض خیلی بد است بالاخص در توجه دادن علاقه ی خاصی دارند که تمام پولشان و دارایی شان را برای سوگلی شان خرج کنند بسلامتی مبارک باشد مال خودشان است هرجور دوست دارند خرجش کنند ولی چرا بر سر بقیه منت می گذارند؟ جلوی همه، دامادش را میکوبد بخاطر ماشین قراضه اش...
-
تکلیف
چهارشنبه 19 بهمنماه سال 1401 13:37
آدمیزاد یکوقتهایی عوض میشود به همه کارهای کرده ی خودش می خندد الان دوست دارم با یک رفیق حرف بزنم دور سینی چای چقدر لهیده شدم مچاله ی مچاله به حال گوجه حسرت میخورم محصول له شدن گوجه رب است ولی له شدن من ثمری نداشت به آ فکر میکنم همه اش مریض است از این دکتر به آن دکتر ازمایشگاه و سونو رادیولوژی و جراحی های کوچک و بزرگ...
-
دو همسفر
یکشنبه 16 بهمنماه سال 1401 14:49
خورشید به آسمان ها پر کشید درست مثل حاج اسماعیل. اقوام مشترک زیادی داشتند میشد هر دو را با هم تشییع کرد ولی این امر میسر نشد. خانه هایشان از هم دور بود و هر مرده ای ظاهرا دوست دارد برای بار آخر از خانه خود وداع کند بافاصله تشییع شدند تا اقوام مشترک بتوانند در هر دو پدیده حضور یابند اول حاج اسماعیل را بدرقه کردند بعد...
-
شب آرزوها۱۴۰۱
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1401 18:14
نمی دانم به توان چند خسته هستم از اذان صبح بیدارم موقع راه رفتن کمرم را کمی به جلو خم می کنم اینجوری انگار دردش کمی ساکت میشود دلم خواب میخواهد اما می دانم فرصت خواب را ندارم باید برویم مهمانی آنهم در این شب عزیز آدم دوست دارد برود یک گوشه در درون خودش غرق شود شاید یکهو با یک فرشته رودرروشود می دانید که خود آدم کش می...
-
نویسندگی
دوشنبه 3 بهمنماه سال 1401 13:49
می دانید چه شده است؟ رفتم و خود را اسیر کلاس نویسندگی کردم فکر میکردم خیلی نویسنده هستم نه اینکه بی هوا و در خیالات ها! نه تستهای روانشناسی قدرت نویسندگی را در من نهفته دیدند و من هم فریب خوردم گفتم: بعله من که وبلاگ مینویسم پس حتمامیتوانم نویسنده خوبی باشم. ولی الان در جلسه چهارم گیر افتاده ام شب باید تکلیفم را تحویل...
-
هوای سرد
یکشنبه 25 دیماه سال 1401 20:58
در این چند روز که هوا بسی سرد گشته فهمیدم علت اینکه تعداد بیماران در جامعه بالاست همین هست که هوا درست و حسابی سرد نمیشود روزهای اول شبیه گوریل انگوری بودم از بس لباس تنم بود اما الان با سرما کنار آمده ام پذیرفتمش
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 18 دیماه سال 1401 21:58
نوشتنم نمیاد چون فکرم در ارتباط مستقیم با موضوع خاصی نمی باشد جز خوردن خوابیدن رفتن و آمدن
-
یک روز
پنجشنبه 8 دیماه سال 1401 11:04
مسخره تر از مسخره وضع اکنون من است ظرفهای صبحانه بی صدا و آرام در سینک نشسته اند درست مثل برنج شسته شده ی در انتظار پخت فایلهای ضبط شده همه مخدوش هستند دوباره باید ضبط شوند برنامه الف را حذف کردم که به برنامه ب برسم خیلی شیک و مجلسی این یکی هم بهم خورد آه شیطان نشسته است در گوشم آواز یأس می سراید بی حوصلگی تزریق میکند...
-
پول
چهارشنبه 7 دیماه سال 1401 19:14
اینجا نشسته ام کنار بخاری جایم گرم است شکمم سیر اما فکرم مشغول است دوست داشتم یک لپ تاپ جدید بخرم اما حیف خواسته را تقلیل دادم به یک رایانه اما انگار باز هم حیف یعنی من بعد باید بروم در کافی نت کار انجام بدهم؟؟؟ شاید هم باید بروم سر کار دنبال پول آه کجایی پول ای چرک کف دست
-
بی پولی
شنبه 26 آذرماه سال 1401 19:19
ازآن قسمت بی پولی میترسم که نتوانم کتاب مورد علاقه ام را بخرم من خوره ی خرید کتاب دارم خواندنش اما نه
-
بعد از چند سال
دوشنبه 21 آذرماه سال 1401 12:57
در کشاکش شستن ظرفهای مهمانی ظرفها و حرفهایی که از آن دست به این دست میشدند حقایق برنامه ی چهارده سال قبل افشا شد میدانید چقدر سخت است و چقدر تلخ تمام پنداشته های مرا درهم فروریخت حقیقت تلخ آن ماجرا و تمام سختی هایی که تحمل کردم برای هیچ همه بر سرم خراب شد خستگی اش بر تنم نشست گویی از پشت خنجرخورده ام آن هم بس...
-
عبور
دوشنبه 14 آذرماه سال 1401 13:55
ای کاروان آهسته رو کین عمر گران میگذرد
-
ایران_ آمریکا
سهشنبه 8 آذرماه سال 1401 22:21
آه از این حجم هیجان محبوس شده در سینه ها و اگر ایران ببرد چه شود خدایا چشم امیدمان به آسمان است بعد از بازی: ایران فدای اشک و خنده ی تو دل پر و رمنده ی تو و باز هم هیچی از ارزشهای تیم ملی کم نمیشه و ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم. #ایران_آمریکا#جام_جهانی_قطر
-
برای رزا
سهشنبه 8 آذرماه سال 1401 13:24
رزا لوگزامبورگ من او را از ورقها میشناسم از آنچه حک شده است نوشته شده است از رزا راجع به رزا من مقهور شخصیت او شده ام زنی مبارز معتقد به آرمانش بدون توقف بدون دلسردی همه چیز را پای آرمانش خرج کرد قربانی کرد زن بودنش را جانش را و من اینک در ورای زمان او در جایی از تاریخ او را می خوانم دوست دارم با او دوست باشم باز هم...
-
گوشی
سهشنبه 8 آذرماه سال 1401 11:24
دستم را کردم توی جیب پالتو تا کلید را دربیاورم همراه کلید گوشی هوشمند طفلکی من هم به بیرون رانده شد درحالیکه حواسم به ان نبود و افتاد. من ماندم و صفحه ی سیاه گوشی که روشن نشد که نشد. اولش اصلا ناراحت نشدم چون این گوشی بادمجان بم بود که آفت نداشت این بار اولش نبود که می افتاد ضربه های شدیدتر دیده بود و آخ نگفته بود اما...
-
ایران-ولز
جمعه 4 آذرماه سال 1401 18:20
فریاد زدیم از اعماق جانمان بارها و بارها و بارها تا عاقبت گلی در کنج دروازه نشست با شوتی سوباسایی از راه دور توپی که همه را پشت سر گذاشت و از زیر دستان دروازه بان در بهت و حیرت ولزی ها به تور دروازه چسبید. و گل بعدش که مهر پیروزی را شادی را در دلهایمان اوج بخشید بچه ها مچکریم ایران قهرمان ایران جاودان ایرااااااااان...
-
مرد گاری چی
جمعه 4 آذرماه سال 1401 10:19
مرد گاری چی گاری زندگی اش را هل داد آخرین هل آخرین روز آخرین روزی و تحویل داد بار جانش را برگاری تن. گاری چی هستیم همه مان جانمان را خدا تحویل داد روزی که برسانیم به مقصد مقصد خداست بی خیال مقصدیم، چقدر!!! بی توجهیم، چرا؟ دور هوسهای میرقصیم، بی پروا!!! چاله ها را نمیبینیم که هیچ لجاجت خرج میکنیم، برای هیچ. ویل میخوریم...
-
برای تیم ملی
جمعه 4 آذرماه سال 1401 08:28
ما هنوز دلگرم هستیم و امیدوار به اینکه امسال تیمی که به انگلستان دو گل زده است قهرمان بشود مردم خود را قهرمان جام میبینند تا جایی که زمان شکست را برخ نکشیده مردم جام را در خانه میبینند تا وقتی که تیمی آن را به خانه نبرده است مردم منتظرند و هوادار با قلبهایی تپنده و امیدوار ما ایرانی هستیم و پشت هم می مانیم یاد بازی...
-
مادر کیان
جمعه 27 آبانماه سال 1401 20:50
اتل متل توتوله مادر کیان بدونه اگه شعری که میخونه راست و حقیقت باشه الان باید تو زندان باشه یا پیش کیان باشه توهین و تمسخر از ابزار آلات شیطان و جبهه ی کفر است #مادر_کیان