-
محو
دوشنبه 23 مردادماه سال 1402 13:08
امروز هم مراسم ختم بودم چهارمین مراسم ختم درپانزده روز اخیر چهار نفر از صحنه ی نمایش زندگی من حذف شدند چون زنجیری که حلقه هایش از هم می گسلد با مرگ هر کدام روابط فامیلی کمرنگتر میشود آدم ها از هم دور تر چون حلقه ی میانی از دست رفته است جوان بود تصادف کرد و به ابدیت پیوست شماره ام را داشت گهگاهی زنگ میزد چه راحت محو...
-
دلتنگی
دوشنبه 23 مردادماه سال 1402 12:53
دلم برای خود پارسالم تنگ شده یک آسیه ی دل شکسته ی بر سر دو راهی تمام فکر و ذکرم این بود که بروم یا نروم به من اگر بود نمیرفتم ولی خدا خودش من را برد همه ی کارها جوری ردیف شد که خودم در آن نقشی نداشتم از پارسال تا امسال سقوط کردم چون امسال اصلا هوای رفتن ندارم
-
زینب
یکشنبه 22 مردادماه سال 1402 10:04
برادر او هم رفت اسمش زینب است، او را می گویم. جوان بود حالش خوب، زندگی اش در جریان. نمی دانست به آخر خط نزدیک شده است نزدیک و نزدیک و نزدیک تر و تمام به آخر خط رسید. اشک ها سرازیر و آه ها برخاسته آهی که از نهاد زینب برمیخیزد سوز جانسوزی دارد خانه خراب کن یغماگر نگاهش جان از تنت میرباید سیلاب درد هجوم می آورد و چنگ...
-
اجل
یکشنبه 22 مردادماه سال 1402 09:38
منتظرم بیاید در را باز کنم آماده نیستم اما چاره ای نیست باید رفت رفت و عذاب هیچ بودن را چشید در خود فرو رفته اند در خود فرو رفته ام غم با آدم چه می کند؟ جان را برای چه باید خرج کرد؟ جانی که ماندنی نیست روح در جا میزند او رفت زندگی ما هم تعطیل شد کارمان شده است مرور و مرور و مرور چه شد اجل پیشش کرد
-
غم
شنبه 21 مردادماه سال 1402 16:09
سلسله پیام های خبری مرگ ادامه دارد تازه از مراسم ختم جوان ناکام برگشته بودیم که خبر مرگ جوان ناکام دیگر ی از راه رسید چوب خط من پر شده است تا کنون در مراسم ختم جوانی شرکت کرده اید؟ آن هم به سبک ایرانی سراسر جیغ و شیون و از حال رفتن آه امان از دل زینب من تازه فهمیدم که ما علیرغم این همه روضه های باز و صریح هنوز...
-
آفتاب داغ
جمعه 20 مردادماه سال 1402 13:27
امروز هم به تشییع جنازه گذشت زیر آفتاب داغ مرداد ماه
-
مرگ
چهارشنبه 18 مردادماه سال 1402 22:45
مادر او هم رخت بربست و برفت راهی آن دنیا شد رفت تا ادامه اش را در جایی دیگر زیست کند ازشر بدن مادی اش خلاص شد سبک شد و حالا به شر اعمالش درمانده است حتما البته آدم مهربان و دلسوزی بود ولی در هرحال ما معصوم زاده نیستیم و سیاهی هایی دامن فطرتمان را آلوده کرده است. فشارها باید دید تا آن سیاهی ها پاک شود.
-
همین
دوشنبه 16 مردادماه سال 1402 15:10
حرف دارم حوصله حرف زدن ندارم
-
اسپلیت ما
یکشنبه 15 مردادماه سال 1402 16:35
این روزها خسته ترین عضو خانواده اسپلیت طفلکی است که تمام وقت میتازد تا ما سردمان شود برویم زیر پتو راحت بخوابیم چه خوب است که خسته نمی شود زبان برای گله و شکایت ندارد چه خوب است که رئیس جمهور قبلی نیست تا اسپلیتمان استرس قطعی برق داشته باشد طفلکی با همه ی بی زبانی اش از این بابت خوشحال است این را میشود از تلالو نور...
-
آی سی یو
شنبه 7 مردادماه سال 1402 23:29
پدر آنها جان داد مادر اینها هم در حال مرگ است انگار آی سی یو برابر است با آخرین گامهای محکوم به مرگ دو هفته است درگی. خبرهای آی سی یو هستم آن یکی که تمام شد این یکی هم بزودی با مرگ تمام میشود چقدر خسته ام انگار من هم قرار است بمیرم
-
همسایه
شنبه 24 تیرماه سال 1402 22:33
همسایه در سکوتی مشکوک غرق شده است نه رفتی نه آمدی نه جیک و پوکی هیچی سکوت و دیگر هیچ البته همسایه ی پشتی هنوز هست با همه ی سروصداهای تا نیمه شبشان کاش این سکوت دراززشود پهن شود همه جا را بگیرد از غرب تا شرق دنیا را
-
اسطوره ریا
جمعه 16 تیرماه سال 1402 16:40
خیلی برام جالبه بین بانوان پیرامونش تبعیض میزاره مثلا سوگلی جونش که بنظرش زن طراز هست را بشدت تشویق میکنه به ادامه تحصیل نوبت ب که شد از ارزش های خانه داری و بچه داری آنقدر گفت که نزاشت ب بره سر کار یا ادامه تحصیل بده با ج هم همین کارو کرد، می تونست تشویقش کنه که کاری که شروع کرده بود و خوب پیش رفته بود رو ادامه بده...
-
دندان
یکشنبه 11 تیرماه سال 1402 22:57
با زبان میزنه به دندان کوچولویی که تازه یکم ش از لثه زده بیرون میگه مامان! عادت کردم اینجا خالی باشه این دندون مزاحم هست چه جوری تحملش کنم؟؟؟ اوووووف من بخورم تو رو نمکدون
-
بی فایده
جمعه 2 تیرماه سال 1402 21:37
فراموش کردن حوادث ناخوشایند چه فایده ای دارد وقتی احتمال تکرار همان حادثه یا بدتر از آن وجود دارد؟ و وقتی تکرار می شود حادثه اول را هم با خود به صحنه ی ظهور می کشاند
-
آنها
دوشنبه 22 خردادماه سال 1402 21:20
دور خانواده هایشان را خط کشیدند و به قول خودشان فنچ وار زندگی عاشقانه ی ایده آلشان را دنبال می کنن دور از همه در کنج دنج خودشان در غربت حالا زندگی ایده آلشان چیست؟ کار کار کار تفریح آخر هفته کار کار کار تفریح آخرهفته کار کار کار سفر کار کار کار رفتن به رستوران لاکچری یعنی خلاصه اش میشود کسب پول و خرج کردن آن
-
همسایه
دوشنبه 15 خردادماه سال 1402 11:45
دیروز همسایه برخلاف همیشه صبح زود بیدار بود از ساعت پنج تا هشت که راه افتادند و رفتند سفر و ما را از شر سرو صداهایشان راحت گذاشتند خدایا شکرت خانه در سکوتی عمیق فرو رفته است آفتاب باحرارت میتابد انشاءالله همسایه چندروز بیشتر در سفر بماند
-
آدم ها
پنجشنبه 4 خردادماه سال 1402 19:15
بعضی از شخصیتهای کتاب آدمهای احمد غلامی می روند و دیگر بر نمی گردند میروند برای خودشان گم می شوند از آشنایان و محله و سنگفرش خیابانی که می شناختند می گریزند می روند در سایه ی ناشناسی مخفی می شوند غافل از اینکه چه کسی آشناتر از خود آدمیزاد؟
-
دل
پنجشنبه 4 خردادماه سال 1402 19:07
ای دل نروی خار شوی برگردی دیپورت بشی از آنجا رانده از اینجا مانده از شیر شنبه و دوغ جمعه بیفتی آره نرفت تا خار نشود حالا نرفتنش خارشده تو گلوی خودش ای کاش میرفتم شده قبله ی آمالش دست بردارم نیست نخور غم گذشته گذشته ها گذشته با غصه خوردن تو گذشته برنگشته
-
ابله داستایوسکی
دوشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1402 15:56
آیا این کتاب را خوانده اید؟ خواندن آن وقت زیادی میطلبد. کاش نویسنده موقع ترجمه اسمهای روسی را به اسمهای کمتر گیج کننده تبدیل می کرد. اگرچه انسانامروزی طالب سرعت است و همه دنبال انتقال مفهوم در کوتاهترین زمان ممکن هستند ولی انگار زمان داستایوسکی اینگونه نبوده است توضیح دقیقه دقیقه ی زندگی شخصیتهای داستان با آن توصیفهای...
-
دل پیچه
چهارشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1402 14:37
دلم پیچ میخورد و مرا تاب می دهد دل پیچه نمی دانم فاز روده چیست که پیچ می دهد آدم را عطر بادمجان سرخ شده همه جا پیچیده است صدای برخورد قاشق و چنگال به بشقابهای چینی آن همسایه هم می آید صدای زنگ خوردن موبایل همسایه هم می آید شوهر همسایه بسلامتی از سفر برگشته چون صدای او را هم میشنوم همسایه با خواهرزاده ه اش خوش و بش...
-
احمد غلامی و آدمهایش هایش
سهشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1402 21:19
اول که کتاب را گرفتم گفتم از آنهاست که آدم را بیچاره می کند از همه کار می اندازد و به پای خودش مینشاند یک نفس خواندم تا خسرو خرگوش سرم گیج گرفت از آدمهایش این همه آدم؟ مگر آدم در هر چنددقیقه توان هضم چند آدم را دارد؟ کتاب خوبی است میتوانید بخوانید و عین همان را برای آدمهای اطرافتان که نه برای هررهگذری که از کنارتان...
-
روز معلم۱۴۰۲
سهشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1402 18:53
از اول هفته درگیر ماجرای روز معلم شدم چقدر سختش کردن فلان قدر برای هدیه فلان قدر برای پذیرایی بزار به بچه ها خوش بگذره مادرا می افتن به جون کلاس و تزئینات و ... کارهای بیهوده ما دانش آموز،بودیم که برای معلممون جشن میگرفتیم خودمون بدون دخالت مامانها بچه های امروزی بچه آن قرار نیست هیچوقت بزرگ بشن همش مامانا دنبال این...
-
مرزداران باغیرت
دوشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1402 11:10
"فارسی حرف بزن اینجا خلیج فارس" کاش هرکسی ی مرزبان باغیرت تو وجودش داشت که بلند و با قدرت تذکر بده از خط قرمزها رد شدی برگرد برگرد از فطرتت دور نشو #خلیج_فارس
-
قربانی
جمعه 8 اردیبهشتماه سال 1402 16:22
هوا ابریست نه گرم و نه سرد پنجره ها باز است همینطور پنجره های همسایه خسته شدم از درگیری زن همسایه با پسرش اصلا اهل مراعات نیستند برای ده هزارمین بار مثل خروس جنگی به جان هم افتاده اند داد در مقابل داد توهین بی احترامی اوقاتم تلخ شده است انگار خودم دعوا گرفته ام همان خانه قبلی را می خواهم کوچک بود قدیمی بود سوسک داشت...
-
تف نامه
چهارشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1402 23:18
امان از این روابط بی سر و ته مردای بی خاصیت زنای بوگندو شخصیتهای شهوت زده لعنت به بی غیرتهای روزگار و ناموس های نجس
-
دندانپزشکی
جمعه 1 اردیبهشتماه سال 1402 10:39
عصب کشی دندان با روکش هفت و نیم میلیون تومان خود خانم دکتر گفت!!! یعنی معادل پانصدکیلو گندم الف ماهی پانزده میلیون تومان حقوق میگیرد، شوهرشم درآمد داره، خونه از خودشونه و ماشین هم دارن، با این حال گفت نمیرم. دنبال جای ارزونتر میگردم. پس بقیه چی بگن؟ یک آقای دندونپزشکی میگفت مواد و تجهیزاتی که میخریم خیلی فرق می کنه...
-
سفر اربعین چی ببرم
پنجشنبه 31 فروردینماه سال 1402 17:30
لیست وسایلی که سفر اربعین برده بودمو خیلی وقت بود که میخواستم اینجا بنویسم الان انگار وقتش شد: دمپایی سبک کف دمپایی یکم قطور باشه جوراب ضخیم سه جفت دستمال کاغذی لباس نخی جیب دار سبک دو دست( مانتو شلوار روسری ) آفتاب گیر و عینک آفتابی کوله نخی سبک جادار نخ و سوزن خوراکی سبک بطری آب تکنفره اکساب لیمو ترش خاکشیر تخم...
-
زن در ترازوی ثروت
پنجشنبه 31 فروردینماه سال 1402 10:32
دیشب ی آقای دست ی بچه ی تازه راه افتاده رو گرفته بود و گدایی می کرد میگفت مادر نداره، کمکش کنین. خوب خیلی ها مثل من حتما تو دلشون گفتن : پدر که داره.نکنه قرار بوده مادرش خرجشو بده؟ بعد بعد و اما بعد به مکتب فکری رایج امروزه دقیق شدم: زن پولدار خیلی بهتر از زن بی پوله از اولویتهای انتخاب همسر درآمد داشتن زن یا بابای...
-
از ماست
پنجشنبه 31 فروردینماه سال 1402 10:16
از ماست که برماست پس تا اتفاقی روی میدهد که بر ماست دنبال از ماست میگردم از ماستهای بسیاری را باید بیابم ولی کو حافظه؟ کو قدرت کشف حقایق علی و معلولی جهان؟ پس قبل از انجام کوچکترین تحرکی از گفتار رفتار نگاه شنیدن خوردن خوابیدن و... باید بدانیم که برماست آیا می پسندیمش؟ اینگونه دنیا جای تنگی می شود برای زیستن ولی چه...
-
اسمارتیز
یکشنبه 27 فروردینماه سال 1402 22:20
ظرف تلقی بی رنگ قلب شکل پر از دانه های رنگی اسمارت بینز یا همان اسمارتیز خودمان روی مبل کنار خوراکیهای دیگر نشسته است دختر برای خودش فروشگاه بازی راه انداخته است همه ی خوراکیهایی که از فروشگاه خریداری کرده را کنار هم ردیف کرده است به تک تک آنها نگاه میکنم هرکدام از این خوراکیها برای بچگیهای زمان ما دنیایی شاهانه...