آیا راست است ؟ .. آیا ممکن است ؟ آنقدر جوان، آنجا در شاه عبدالعظیم ما بین هزاران مردة دیگر ، میان خاک سرد نمناک خوابیده … کفن به تنش چسبیده ! دیگر نه اول بهار را می بیند و نه آخر پائیز را و نه روزهای خفة غمگین مانند امروز را … آیا روشنائی چشم او و آهنگ صدایش به کلی خاموش شد ! او که آنقدر خندان بود و حرف های بامزه میزد.(صادق هدایت) "
مرگ همه جا هست.
مثل روح انسان به کالبد او چسبیده.
با ما می نشیند.
با ما قدم می زند.
و وقتی خفته ایم...
بر بالای جسم نیمه مرده ی ما می ایستد.
و می نگرد
به این موجود ضعیف
به این انسان (ظلوما جهولا)
و می داند از فردایی که ما نمی دانیم
که ایا خواهیم بود یا نه ...
(از خودم بودا!!!)
فوق العاده بود...ممنون