از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

سرود مرگ(۴)

آیا راست است ؟ .. آیا ممکن است ؟ آنقدر جوان، آنجا در شاه عبدالعظیم ما بین هزاران مردة دیگر ، میان خاک سرد نمناک خوابیده کفن به تنش چسبیده ! دیگر نه اول بهار را می بیند و نه آخر پائیز را و نه روزهای خفة غمگین مانند امروز را آیا روشنائی چشم او و آهنگ صدایش به کلی خاموش شد ! او که آنقدر خندان بود و حرف های بامزه میزد.(صادق هدایت) "

نظرات 1 + ارسال نظر
اسطوره شنبه 20 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 08:15 ب.ظ

مرگ همه جا هست.
مثل روح انسان به کالبد او چسبیده.
با ما می نشیند.
با ما قدم می زند.
و وقتی خفته ایم...
بر بالای جسم نیمه مرده ی ما می ایستد.
و می نگرد
به این موجود ضعیف
به این انسان (ظلوما جهولا)
و می داند از فردایی که ما نمی دانیم
که ایا خواهیم بود یا نه ...
(از خودم بودا!!!)

فوق العاده بود...ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد