از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

خستگی

من خسته شدم دیگه...حالم بهم می خوره پامو از خونه بزارم بیرون...

تو خیابون که راه میری...باید چار چشمی به پایی که یه وقت به اقایی نخوری...آخه برا آقایون که مهم نیست به شما بخورن...

در برخی مواقع هم باید جا خالی بدی چون بعضی ها ظاهرا نیروی جاذبه و صد البته علاقه شدید دارن که به جنس مخالف برخورد داشته باشند...نمی دونم شاید آهن ربایی... چیزی... تو تنشونه که اینجوری هستن...

تو تاکسی که نمی شه اصلا نشست...آخرش درومدم به آقاهه گفتم: بفرمایید تو بغل من بشینید...اون جوری سختتونه...چندین بارم که نرسیده به مقصد پیاده شدم...به آدم اشعه ماوراء بنفش خورشید اصابت کنه سرطان بگیره بمیره بهتر از این که بشینه و یکی روش مرض بریزه و صداشم در نیاد...اه

بعضی هام که ماشالا نمی دونم خشکی چشم نمی گیرن....اونجوری زل میزنن به آدم...

بعضی هام که چایی نخورده پسر خاله شدن ...ادب داشته باش آقا...داری با یه خانوم حرف میزنی... نه با برو بچ رفقا...

این بعضی ها رو که دیگه واقعا شهرداری باید بیاد جزء زباله های شهری جمعشون کنه ببره....آخه انقدر علافن که راه می افتن دنبال آدم!!! بعد هر از چند گاهی میان خودشون بهت می زننو.... ی پوسخند نگم چی میزننو باز از سر....

بعضی هام که انگار خدا بهشون زبون داده که هی حرف بار خانوما کنند...من نمی دونم تا دیروز به سرو وضع و قیافه آدم کار داشتن....حالا...آخه بچه پررو با طرز راه رفتن من چی کار داری؟؟...اصلا دوست دارم تو خیابون پشتک بزنم....به شما چه ارتباطی می تونه داشته باشه؟ها؟مگه رو سر شما راه میرم یا خیابون ارث بابات؟...خودتون که هر غلطی بخواین تو خیابون می کنید...از....تا....

اینم شد وضع...

آدم آرامش روانی نداشته باشه...همش استرس که الان یه چیزی میشه و باید از خودت دفاع کنی...مدام باید گارد بگیری...

مامان می گه اینا همه از سر بیکاریه...اگه یه کاری داشته باشن که نمی یان مردم آزاری...نه مامان جان اینا زن آزارن با مرم آزارا تفاوت عمده دارن...

اینا فقط یه کوچولو از تجاوز به حریم خانوماست که هر روز اتفاق می افته...گشت ارشاد گذاشتنم فایده نداره که...فرهنگ جامعه باید درست شه...خیلی وقتا خانوما هیچی نمی گن...چون اغلب آدما می گن دختره خودش خراب... آخه درخت از خودش کرم میزاره...ولی باور کنید تاریخ مصرف این ضرب المثل تموم شده...الان جامعه به هر مردی مجوز داده که هر بلایی که خواست سر هر زنی در بیاره... نه جدا باید برم یه سگ محافظ برا خودم دست و پا کنم...ولی آخه سگم در بعضی موارد کاربرد نداره...

نظرات 3 + ارسال نظر
منم من دوشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:43 ب.ظ http://zoomback.blogsky.com

سلام . تنها چیزی که می تونم بگم اینه که تمام آقایون اینجوری نیستن . برعکس من خیلی خانمها رو دیدم که اینجورین . اگه امکان داره یه تغییر کوچولو تو طرز فکرتون بدین .
در ضمن خوشحال میشم به وبلاگ من سر بزنید .

اسطوره دوشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:40 ب.ظ

مثل اینکه دل پر خونی داری شما
اولا خواهش می کنم که همه ی آقایون رو با یک چوب نزنید هرجند که تعداد خوباش کم باشه
اما از اینا گذشته حق با شماست
اکثر این چیزا به ضعف فرهنگی ما ایرانیا بر میگرده.وقتی که شعور برخورد با غیر همجنس و حتی همجنس خودمون رو نداریم.وقتی فکر و ذکر جوونای علاف ما همین چیزاست .اتفاقای بیجایی نیافتاده
تا کی هم قراره اینجوری باشیم خدا میدونه

بله خدا میدونه...

اریا دوشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:01 ق.ظ

سلام
ما برعکسش رو هم دیدیم.البته کمتره اما هست.خودم یه بار دیدم یه اقا داشت می رفت بعد دو تا دختر بیست وخورده ای سال شروع کردند بهشبرف پرت کردن و هرهر خندیدن.البته اقاهه اصلا محلشون نذاشت.
اما خوب مرض در اقایون اصولا بیشتره.

آره؟
آره؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد