از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

بدبختی

فقط کافیه یه روز بری تو دادگاه ...

اونوقته که مستقیم باید بری تیمارستان خودتو معرفی کنی...

سرم در حال ترکیدن...

یه روزی بالاخره صدای ترکیدنشو می شنوید...

خودمم خسته شدم دیگه...انگار هیچی دیگه نیست که بهش فکر کنم...

جز بدبختی اینو اون...

هر کسی یه جوری درگیره...

چه مشکلاتی هم ....اکثرا  ساخته دست انسان...

انسان جان یکم استراحت کن...

خسته نشدی از این همه ساخت و ساز؟

نظرات 3 + ارسال نظر
سینا دوشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:29 ب.ظ

اول بگو دادگاه چیکار میکردی؟
من اولین بار که دادگاه رفتم می خواستم عکس شناسنامه امو تایید کنم. به جرم اینکه وسیله ام رو بیرون بد جا پارک کردم دستگیرم کردن!!!

به هر حال آدما یه وقتایی پاشون به دادگاه پاسگاه باز میشه(چشمک}
ولی خودتون یه حدس آکادمیک بزنید...
البته من فعلا با داسرا سروکار ندارم شعبه حقوقی هستم...
یه روزی هم باید برم اونجاها یه سرکی بکشم ببینم چه خبره...
اونجا برم که دیگه حتما داغون میشم...

اریا دوشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:08 ب.ظ

نه دیگه خسته نمیشه.مدام داره با تمام قدرت سعی میکنه سنگای چند تنی رو شوت کنه.بعد که سنگه تکون نمیخوره و پاشم درد میگیره میندازه گردن خدا که چرا کمکم نکردی و تقدیر و این حرفا

روزگار مقصر همیشگیه و تقدیر تسلی بخش آدما...

شایلان یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:15 ب.ظ http://www.girl1994-1372.blogfa.com

سلام اسیه جون دل پری داری اینقد از بدی و بدبختی صحبت نکن چون بهت نزدیکتر میشه افکار مثبتو بیار تو ذهنت چون افکار مثبت سریع تر جذب میشه سعی کن شاد باشی حتی اگه لبخند تصنعی بیاری روی لبت کم کم عادت میکنی و این عادت به یه چیز واقعی تبدیل میشه به یه شادی که متعلق به خودته!

اینم یه نصیحت!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد