چند وقت پیش بر سر اختلافات و وقایع روزگار
با یکی از دوستان شکر ها را آب کرده و بر سر رفاقتمان ریختیم
طبق معمول فقط و فقط چون من بزرگترم
محکوم به منت کشی هم بودم
سه تا پیامک زدم
دو تا آف گذاشتم
یه بارم که هردومون آن بودیم
پی ام دادم
ملکه الیزابت جواب نفرمودن
ما هم دیگر یقین حاصل کردیم که تکلیف شرعی از گردنمان ساقط شده و
با کلی تقلا خودمان را زدیم به در بی خیالی
آخه تو این سن و سال و قهر؟ مگه بچه شدی!
به قول کلام گهر بار خودشون
دوست بودن که زورکی نیست
تا چند شب پیش که آن بودو منم آن شدم
پی ام دادن: به به سلام چه عجب؟
خیلی بدی...منو فراموش کردی...کلی گله و گزارش دیگه
جل الخالق!روتو برم...البته چون میشناسمش و به پیچ و خم رفتاراش خوب آشنام
انتظار یه هم چین روزی رو داشتم...هنوز خیلی کوچولوی
نتیجه اخلاقی اینکه: دست پیشو بگیر که پس نیفتی
شدیدن با جملت موافقم
دست پیشو بگیر که پس نیفتی
وبت جالبه
موفق باشی دوست من
مرسی نگار جان
شما هم موفق باشید