خوبه ما هم به شما بگیم چرا تا حالا عاشق نشدی ؟
میدونی این حرف مثل اینکه به یه یتیم بگی برو باباتو بیار
شما حق نداری این حرفو به من بزنی
نه اینکه چون منم
چون یه زنم
نمیدونستی زنان حق ندارن عاشق شن
برا حقی هم که ندارن نباید توبیخ شن
زلیخا رو دیدی چه عزیز بود چه ذلیل شد
زلیخا تو قرآن فقط یکیه فقط یکی
یعنی همون یکی به اندازه کافی بسه
برا اینکه خیلی چیزا رو بفهمی
از هر جهت
به ایات مربوط به زلیخا که میرسم
گریم میگیره
به خودم میگم
ببین چه بلایی سرش اومد...
دلتو سفت بچسب که مثل زلیخا بیچاره نشی ...
انقدر مستاصل...
یعنی لازم بود انقدر سختی بکشه تا به خدا برسه؟
جزای آدمی که به زور بخواد صاحب حقی باشه که اصالتا نداردش میشه این
میشه زلیخا...
من برعکس مهرداد فکر می کنم!
خداوند بزرگی و رفاه و نعمت رو برای انسان دوست داره. روز اول آفرینش هم منو پدرم رو در بزرگترین مراتب وجود قرار داد و به همه مخلوقات برتری داد و بهترین جا رو برای ما در نظر گرفت. در واقع ما رو در نقطه تکامل آفرینش و ارزش قرار داد ولی این ما بودیم که ارزش خودمون رو حفظ نکردیم...
خداوند در قرآن میگه اگر خوبی به شما می رسه از منه و اگر بدی به شما میرسه از خودتونه...
من همیشه به لطف خداوندی که دوست داره انسان به ارزش واقعیش برگرده امیدوارم و هر بدی که به من می رسه رو از جانب خودم می دونم... نه تمایل پروردگار به ناله های من چرا که پروردگارم بسیار مهربان و گسترده مهره.
راستی اصلاح می کنم نقطه متناظر زلیخا فرهاده.
فکر نکنم عاشق شدن به زن و یا مرد بودن ربط داشته باشه. شاید بشه گفت عشق یعنی رنج کشیدن. از زلیخا گفتی. تو تفسیر سوره یوسف از زید طوسی می گه. آدم را پرسیدند که «از روزگار عمرت کدام وقت خوشتر بود؟» گفت: «ان دویست سال که بر سنگی برهنه نشسته بودم، و در فرقت بهشت نوحه وگریه می کردم.»
گفتند: «چرا؟» گفت: «زیرا که هر روز بامداد جبرئیل آمدی گفتی ملک تعالی می گوید: ای آدم، بنال، که من آفریدگارم تاله و نوحه ی تو دوست می دارم.»
شاید همه چیز همین جمله آخر باشه : «ای آدم، بنال، که من آفریدگارم تاله و نوحه ی تو دوست می دارم»
به خاطر تلاش برای کسب این حق شاید قرنها صبر...
شاید...
بخاطر نداشتن این حق یک دقیقه سکوت...
یه دقیقه!
سلام
تو این مورد خیلی هم یک طرفه نمیشه قضاوت کرد!
خیلی از مردها هم در طول تاریخ به خاطر عشق ذلیل شدن. شاید به لحاظ ژنتیکی این ذلیل شدن مردها امری عادی باشه و به خاطر عادی بودنش زیاد مورد نکوهش قرار نگیره ولی در مردها خیلی بیشتر از خانوم ها وجود داره.
البته آدم ها اینقدر خودخواه شدن که حتی مردها هم حاضر نیستن عاشق باشن!
عشق ماهیتش ایثار و فنا شدنه. آدم ها حق دارن که از عشق بترسن.
گفتن اینکه آدم عاشق نمیشه چون این حق رو نداره یا اگر عاشق شد ممکنه با مخ زمین بخوره موجب نمیشه که گناه رو گردن کسی انداخت. ماهیت عشق به همراهش این عوارض و خطرات رو هم داره چه مرد و چه زن از این قاعده جدا نیستن. نقطه متناظر زلیخا مجنون قرار داره...
من به شخصه عشق (نه محبت) به یک انسان رو درست نمی
دونم. شاید به خاطر اینکه از عشق آدم به آدم چیزی نمی فهمم یا تجربه اش رو ندارم یا شاید به خاطر اینکه درگیر یک عشق بزرگتر شده باشم که عشق آدم به آدم رو در نظرم کوچیک کرده نمی دونم!
جزای آدمی که به زور بخواد صاحب حقی باشه که اصالتا نداردش میشه این
میشه زلیخا...
مسیر و راه هم به اندازه هدف مهمه... مسیری که زلیخا انتخاب کرده بود رو هم درنظر داشته باش.
سپاسگزارم.