از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

دلتنگی

کمی دلم برایش تنگ شده است
دلتنگی برای چه؟
آن هم برای کسی که حتی از هم صحبتی با او حوصله ام سر می رفت و دلم می گرفت
او برای خودش حرف می زد
من برای خودم فکر می کردم
و هر از چندی لبخندی تحویلش می دادم
که شک نبرد به خیالش که من غرق خیالم
و سکوت می کردم
و شاکی بود از سکوت من
و من هم بهانه ها داشتم در آستین
که مرا چه که در محضر استاد لب به سخن گشایم
می شنویمو فیض میبریم!
شوق شنیدن داشت
اما شنیدن نمی دانست
شاید دلم تنگ است برای جنس حرفهایش
حرفهایی برآمده از نیاز و تقلید صرف
و سخت خام
با طعم گس
که شنیدنش کفاره گناهان است
شخصیت سرکوب شده
مطیع بود و گوش به امر
از این دسته از آدم ها که نمی توانند انیس کسی باشند
پس کی می خواهد برای خودش خودی دست و پا کند؟
خودی بدور از منطق باطل ذهن خرابش
دلتنگیم آنقدر کمرنگ است که زود می رود
سخنان کسالتبارش که بیادم می آید
دهن بینی های بی شمارش را که میشمرم
غرور کاذبش و جلوه گری هایش
و هزاران هزار عیب رسوایش
از دلتنگی پشیمانم می کنند

نظرات 1 + ارسال نظر
مهرداد جمعه 9 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:00 ق.ظ http://mehrdadpad.blogsky.com/

دلتنگی، اونم برای کسی که هیچ چیزی نمی فهمه؟!
چیزی جز پشیمانی نداره.

نه حالا اونقدرم دیگه نفهم نیست .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد