هر طرف که می چرخم
می خورم به در دکتری!
برخی انتظار دارند که بنشینم و
بدتر از پشت کنکوری ها
کرم کتاب بشومو
بخوانمو بخوانم
تا در آزمون دکتری قبول شومو
اگرچه پزشک نشده ام
خانم دکتری بشوم برای خودم ( مثل سید. مثل آویرا .مثل زی زی و مثل ...)
و اصلا برایشان قابل درک نیست
که من نمی خواهم و
نمی توانم بار دیگر
خودم را در چارچوب نظام استبدادیه سرکوبگر استاد و دانشجو
و بدتر از آن
محیط سلطنت مآب تحقیرگرای دانشگاه قرار دهم
جایی که اساتیدش هنوز نمی دانند
علم بدون اخلاق یکی از مظاهر فساد است
درک و فهم دانشجو را در حد پت و مت انگاره می کنند و
و به هیچ وجه خود را ملزم نمی دانند که در ارتباط با دانشجو ادب و نزاکت را رعایت کنند
دیگر نمی توانم ده ساعت بنشینم تا استاد بیاید و بگوید باشد وقتی دیگر
یا من را حواله دهد به دیگری
دیگر نمی خواهم با بغض سرم را بیندازم پایین و زیر لب بگویم: استاد یادتان نیست خودتان گفتید.
هیچ کس نمی داند
دانشگاه فوبیا زمین گیرم کرده است.