از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

دکتری

هر طرف که می چرخم 

می خورم به در دکتری! 

برخی انتظار دارند که بنشینم و  

بدتر از پشت کنکوری ها 

کرم کتاب بشومو  

بخوانمو بخوانم 

تا در آزمون دکتری قبول شومو 

اگرچه پزشک نشده ام  

خانم دکتری بشوم برای خودم ( مثل سید. مثل آویرا .مثل زی زی و مثل ...)

و اصلا برایشان قابل درک نیست 

که من نمی خواهم و 

نمی توانم بار دیگر 

خودم را در چارچوب  نظام استبدادیه سرکوبگر استاد و دانشجو 

و بدتر از آن 

 محیط سلطنت مآب تحقیرگرای دانشگاه قرار دهم 

جایی که اساتیدش هنوز نمی دانند

علم بدون اخلاق یکی از مظاهر فساد است 

درک و فهم دانشجو را در حد پت و مت انگاره می کنند و 

و به هیچ وجه خود را ملزم نمی دانند که در ارتباط با دانشجو ادب و نزاکت را رعایت کنند

دیگر نمی توانم ده ساعت بنشینم تا استاد بیاید و بگوید باشد وقتی دیگر

یا من را حواله دهد به دیگری

دیگر نمی خواهم با بغض سرم را بیندازم پایین و زیر لب بگویم: استاد یادتان نیست خودتان گفتید.

هیچ کس نمی داند

دانشگاه فوبیا زمین گیرم کرده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد