یک آدم ظاهرالصلاحیه
که بیا و ببین
ولی
آتش حسد تو وجودش
آنچنان زبانه می کشد
که یک روز خوش هم نه برا خودش
نه برا اطرافیانش باقی نزاشته است
البته حس برتری جوییش به اینجا رسوندتش
بطرز دیوانه واری علاقه داره که همیشه از همه از همه لحاظ جلوتر باشه
فقط کافیه ببینه یکی از یک جهتی که شاید اصلا به اون هم هیچ ارتباطی نداشته باشه ترقی کرده و مورد تحسینه
هرکاری از دستش بر بیاد می کنه تا طرف خراب بشه
همیشه دوست داره همه ازش عقب تر باشن
مثلا حتی دوست نداره که برادر کوچکترش زودتر از اون گواهینامه رانندگی بگیره
و این کارو نوعی بی احترامی به خودش تلقی می کنه!
کافیه ی حرف بهش بزنی
با سیر داغ و پیاز داغ فراوان حرفو سیر می ده به هر سمتو سویی که خودش می خواد
این آدم خیلی خطرناکه
حتی به حرف های شما بو هم اضافه می کنه
مثلا میگه سلامت بوی بی احترامی می داد
و سلام شما هم چنان بوی بی احترامی خواهد داشت
تا وقتی که خاطرش جمع بشه که دیگه از اون برتر نیستید
اون وقت سلامتون بوی حسادت می گیره
مجدانه تلاش می کنه که کسی ازش جلو نیفته
حتی شده مراسم خواستگاری رو بهم میزنه
که دوستش ازدواج بهتری نسبت به ازدواج اون نداشته باشه
باید برای همیشه خاطرش جمع باشه که همسرش از همه بهتره
کاملا توانایی داره که از کاه نبوده کوه بسازه
نفوذ و قدرت کلامش هم درحد المپیک
حق به جانب بودنش در حد بن لاست
خیلی خوشحال میشه که ببینه ی آدمی که اون بهش حسادت می کنه داره می افته تو چاه
تشویقش می کنه که به راهت ادامه بده
بعد وقتی افتاد تو چاه پیروزمندانه میشینه لب چاه و می گه
این عاقبت حسادت هایی بود که به من کردی
فکر می کنه مرکز جهان
یعنی اگه زمین داره می چرخه بخاطر اونه
اگه شب میشه بخاطر اون
مدام در حال حسادت کردن و خیال بافی راجع به خراب کردن این و اون
تا جایی که حتی وقتی یک جفت کفش نو می خره
فکر می کنه چشم همه درومده و هیچ کی چشم نداره که ببینه اون کفش نو خریده
همه رو به جون هم میندازه
تا فقط خودش این وسط با همه خوب باشه
من آنقدر از دست این آدم زمین خوردمو به مصائبی غیرقابل جبران گرفتار شدم
تا تونستم بشناسمش
خدا بهم صبر بده که ناراستی های دنباله دار این آدمو تحمل کنم
کی این حس برتری جوییش ارضاع میشه
تا دست از سر بقیه برداره خدا می دونه
کدوم دوستته؟ من که نیستم ؟؟؟
وای نه عزیزم
از اون بچه بدای خوابگاه بود که تو اصلا ندیدیش خداروشکر