کاروان عزا
آهسته و آرام به پیش میرفت
بدون هیچ شتابی
مرده شورها میشستندو
گورکنها حفر میکردندو
مصیبت زده ها میگریستند
همه اش تکراری است میدانم
تکراری تر از هر تکراری
واقعیتر از هر واقعیتی
امــــــــــــــــــــــــــــــــا
خیلی شیک و آرام چشمهایمان را برویش میبندیم