از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

بانو

وباز این صدای اشنا

در کوچه پس کوچه ها طنین انداز شد

و این بار باصدایی بلندتر و بلندتر از همیشه

میبردند او را بسوی خانه ی اخر

خانه او نورانی است

گرم است

روشن است

مثل اخلاقش

مثل صفای درونش

و دیگر او رٱی نمیدهد

نظرات 1 + ارسال نظر
alireza شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1396 ساعت 04:00 ب.ظ http://malikhulia.blogsky.com/

اشکم ولی به پای عزیزان چکیده ام
خارم ولی به سایه گل ارمیده ام
با یاد رنگ و بوی تو ای نو بهار عشق
همچون بنفشه سر به گریبان کشیده ام
چون خاک در هوای تو از پا فتاده ام
چون اشک در قفای تو با سر دویده ام

من جلوه شباب ندیدم به عمر خویش
از دیگران حدیث جوانی شنیده ام
از جام عافیت می نابی نخورده ام
وز شاخ ارزو گل عیشی نچیده ام

موی سپید را فلکم رایگان نداد
این رشته را به نقد جوانی خریده ام
ای سرو پای بسته به ازادگی مناز
ازاده منم که از همه عالم بریده ام

گر می گریزم از نظر مردمان رهی
عیبم مکن که اهوی مردم ندیده ام


رهی معیری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد