مسخره تر از مسخره
وضع اکنون من است
ظرفهای صبحانه بی صدا و آرام در سینک نشسته اند
درست مثل برنج شسته شده ی در انتظار پخت
فایلهای ضبط شده همه مخدوش هستند
دوباره باید ضبط شوند
برنامه الف را حذف کردم که به برنامه ب برسم
خیلی شیک و مجلسی این یکی هم بهم خورد
آه
شیطان نشسته است در گوشم
آواز یأس می سراید
بی حوصلگی تزریق میکند
و نا امیدی را پیشکش
اماها و اگرها و ای کاش هارا هل می دهد توی ذهنم
روز را مفتضح می خواند
و مرا غمگین می سازد
من اینجا چمباتمه زده ام روی گوشی
اوه ساعت یازده شد
باید به ج زنگ بزنم
بروم دنبال این یکی
بعد ناهار بپزم
کاش یکی بیاید ظرفها را بشوید
زن،زندگی ،خانه داری