اگردوست دارین
با دولت تدبیر و امید همکاری صمیمانه در مبارزه با فساد و مفسدین فی الارض یا مفسدین فی الارز داشته باشین
میتونین تلفنو بردارینو آدرس خونه ما رو بدین به تعزیرات حکومتی
چون از وقتی دلار پروازی شده
ما در چندین عملیات فوق سری دست به احتکار مواد ضروری و غیرضروری اعم از خوراکی و غیر خوراکی و صد البته پوشاک زدیم
البته رقم درشت آن ماجرای دیگری دارد
بدین ترتیب که
قبل از گران شدن دلار
پس اندازهای قطره ای ما به اندازه ی یک اسپلیت شد و
خدا را هزاران مرتبه شکر که کار امروز به فردا نینداخته و سریع یک دستگاه اسپلیت خریدیم و
آوردیم گذاشتیم توی اتاق خواب تا نصاب بیاید
از انجا که هوا گرم و گرم و گرمتر میشد
نصابها وقت نداشتند و هی ما را سرگرداندند تا
دلار گران شد و
ما دیگر دلمان نمی اید اسپلیت هفت میلیونی را بزنیم تن دیوار
اصلا اگر نصبش کنیم میرویم زیر سوال امت حزب الله
هرکی ببیند برایش علامت تعجب و ایضا سوال پیش می اید که
اینا از کجا آوردن اسپلیت به این گرونی خریدن؟!!
چطو ی شبه پولدار شدن؟
اختلس یختلس اختلاس
یا
السارق و السارقه
ما که نمیتوانیم اطلاعیه چاپ کرده بگوییم ما قبل از گرونی خریده بودیم ولی نصبش نکردیم!!
بنظر شما کسی باورش میشود که در این هوای گرم ما اسپلیت داشتیم اما نصبش نکردیم و
در این گرما هی خودمان را با بادبزن باد زدیم؟ بعد یهو بعد گرون شدن دلار اسپلیت دار شدیم؟
نه هیچکی باورش نمیشود
اصلا قابل باور نیست
پس بدینترتیب برای حفظ پاکدستی و حذف اماره هایی مبنی بر کج دستی
ما ناچارا اسپلیت را گذاشتیم همان گوشه اتاق خواب درست زیر پنجره خاک بخورد
بعد در یک عملیات فوق سری و محرمانه
تمام اعضای خانواده بسیج شده و به همه فروشگاههایی که احتمالا کالاهای خرید قدیم با اندکی انصاف داشتند سر زده و کلیه کالاهای خرید قدیم را خریدیم
و همه را دقیقا گذاشتیم توی همان اتاق خواب کنار اسپلیت و ما الان یک اتاق خواب کمتر داریم
درعوض یک انبار مملو از کالاهای ضروری و غیر ضروری داریم
مثلا چندین جعبه پوشک تولید سال 96 داریم که
باید امیدوار باشیم اعضای فامیل بچه دار شوند و ما برایشان پوشک هدیه ببریم البته با نرخ جدید حساب میکنیم
شاید هم مجبور شویم خودمان بچه دار شویم تا پوشکها حلال شوند
البته میتوان با قیمتی پایینتر از نرخ روزفروختشان
خلاصه اینکه راههای زیادی برای بهره بردن از این پوشکها هست
هرچه نباشد از پول که بهتر است
چون پول هردقیقه بی ارزشتر میشود اما پوشک اینچنین نیست
دستمال کاغذی توالت که تمام شد
متوجه شدیم چهارهزارو پانصدتومان گرانتر شده و
برای ما که ریال به ریال درآمدمان برنامه ریزی شده است و نمیتوانیم ناگهانی این میزان افزایش را جبران کنیم
در عملیات پیچیده دور شهر راه افتادیمو
دستمال کاغذی توالت خرید قدیم یافتیم و خریدیم در همین راستا آن چند جعبه پوشک را هم دیدیم وخریدیم
برنج و روغن و عسل هم هست و
البته ماکارانی بتعداد لازم و البته بیشتر از کافی
خلاصه بیشتر از این نمیتوان اسرار درون خانوادگی را افشا کرد
هو هو هو هو
ظهر جمعه هست
اعضای خانواده صبح زود بیدار شدن
و الان خوابیدن
ناهار نخوردیم
سکوت صوتی رو نمیشه شکست
حوصله ندارم
الکی امدم اینجا
هویجوری
دیشب خنداننده شو دیدم
خوب بود
به ابوطالب رای میدم
همین
امروز امروز
نشه یهویی دیروز
امسال امسال
نشه یباره پارسال
ای دوغ ای دوغ
بیا کنار خیار
حالا ابدوغ شدی و نونی نداریم
ای جان ای جان
امان از دوران ما
جواب کنکور که امد
اعضای فامیل درگیر کفن و دفن
یکی از اعضای فامیل بودند
مامان من هم قاطی اعضای فعال بود
اصلا بفکر انتخاب رشته من نبود
گفت برو پر کن دیگه!!!
من هم پرکردم پاک کردم
چروک شده بود کثیف شده بود
زدم زیر گریه
مامانم گفت برو تحویل بده
حالا ی چیزی قبول میشی دیگه
پاشو ابغوره نگیر
روز کنکور هم
خانواده بهمراه همسایگان
مشغول کفن و دفن دوتن دیگر از همسایگان بودند
وقتی از جلسه کنکور برگشتم
تازه بابام از من پرسید
تو کجا رفته بودی؟!!!
اوووووه
من مجبورم این خاطرات تلخو
هرسال یادم بیارم و مرور کنم
زمان ما تو شهر ما مشاور انتخاب رشته نبود
الان طرف رتبش شد بیست هزار
میره پیش مشاور که ی وقت زحمتش حیف نشه
ادم میماند چه کند؟
داشتم در تلگرام طلایی غور میخوردم
که چشمم افتاد به عروسهای طلاقی فامیل
نه اینکه چون فامیل شوهر هستم ها
نه
بعنوان فرد منصف بیطرف میگویم
اگرچه در ابتدا همسران خوبی بودند
اما
ناگهان
تغییر روش داده و تبدیل به اژدها شدند
البته نه در روابطشان با من یا افراد فامیل
بلکه در مهمترین و مبنایی ترین رابطه
یعنی
رابطه ی همسری
همسرانشان را تبدیل به همسنگری
در راستای خواسته هایشان نمودند و
وقتی این همسنگر از پا درامد
از رویش با تانک رد شدند و رفتند
بی محابا
بدون درنگ
و نمیدانستند این همسنگر له شده
میماند انطرف پلهایی که پشت سرشان خراب میشود
و
دیگر دست یافتنی نیست
عشق جز جاذبه و کشش بین دو جنس نیست
یعنی
زیاد قابل اعتماد نیست
محکم نیست
همین طلاقی دوم
که اینک در کشاکش دادگستری رفتن است
شوهری مجنون داشت
که بخاطر رسیدن بهمین طلاقی
کارها کرد فرهاد افکن
و بعد از ازدواج چقدر خوش بودند و
چه سختیهایی را باصبوری تحمل کردند
تا زندگی دو نفره شان جان گرفت
شکوفا شد
من هنوزم در بهت و ناباوری
به این کشاکش تلخ مینگرم
ادم از این جهت میماند که نمیداند با این طلاقیها
رابطه داشته باشد یا نداشته باشد
اگر بخواهی نداشته باشی که معقول نیست
چون با شوهرش مشکل داره نه با من
اما
من هم فامیل همان شوهر هستم
که
فعلا بد است
رابطه داشتن بدتر از نداشتن است
چون
..
چونش را نمیتوانم در قالب کلمات دربیاورم
فقط باید بود و دید و چشید
نه اینکه تو جامعه کار نباشه
کار هست
خیلی هم زیاد هست
فقط
افراد واجد شرایط کارکم هستن
مثلا ی شرکتی ابدارچی میخواست
ی کار راحت و کلیدی
چک ضمانت حسن انجام کار میخواد
پانصد میلیون تومان
اره
حسن انجام کار؟؟؟!
طرف برجام امضا کرد
ی تخمه تلخ گرو نگرفت برا انجام تعهد
چه برسه به حسن انجامش
حالا شما برا دو تا لیوان چایی ضمانت حسن انجام میخواین؟؟
عجیبه ها
اونم برا چایی
که هرکسی ی سلیقه ای داره توش
اون چایی که من بهش میگم کمرنگ
بابام بهش میگه غلیظ
اونی که من میگم خنک یخ
داداشم میگه
داغ هنوز
اصلا تاحالا توجه کردین به این همه سلیقه ی مختلف
اونم تو ی استکان چای
میگه ی مدت چایی بریزی
سلیقه همه دستت میاد
چهارتا کارمند که بیشتر نداریم
حالا چجوری حسن انجام کار ثابت میشه؟
میگه گروه راستی آزمایی داریم
تو ابدارخانه هم دوربین مداربسته نصبه
گروه بازرسی سازمان ملل هم هست
رفته بودیم سفر
یا همون مسافرت
جز غم و غصه چیزی نداشت
جز دیدن باغهای درخال خشکیدن از بی ابی
نهرهای خالی از اب
و چاههای درحال خشک شدن
اینکه چشمه خشکیدو
سر اب دعوا شد و هست و ...
اگر دوساعت سهمیه قطعی برق روزانه رو
با فحش دادن و بادبزن زیر سبیلی ردش میکنیم بره
اما
بی ابی رو هیچ جور نمیشه ردش کرد
نمیشه
با این مدیران دلخسته ی مرفه
احتمالا
مردم از تشنگی بمیرن
دوش روزانه ی اقایون و اقازاده ها پابرجا
چون ژن خوبن
خدایا
در این گرمای سوزان
که از همه جااتش میبارد
از زمین و زمان
اب را هم بر ما بباران
چندوقتی است
یادی از مرگ نکردم
چون حالتهایی برای ادمی پیش می اید
که
از مردن بدتر است
حالا نه اینکه فکر کنید مردن بد هست ها
نه
دست خالی مردن بد است
انهم با این وضع دلار
بعد فامیل مجبور میشوند بقول خودشان
برای حفظ ابرو
گلریزان راه بیندازند برای برگزاری مراسم ختم!!!
من واقعا متعجبم
تاوقتی طرف زنده بود
بیخیالش بودن
حالا که مرده ...
یکی دیگر هم همین دیروز مرد
اینو دوم نوشتم چون خبر مرگش دومتر امد
با چند لحظه تاخیر
حالا شاید زودتر مرده باشد
اری هیچ بعیددددد. نیست
چون دوماه پیش دکترها جوابش کرده بودند
اون اولی دوروز پیشتر جواب شده بود
این دومی خیلی حساس بود خیلی زیاد
اصلا حوصله سروصدای بچه رو نداشت
اگه بعدا وقت کنم توضیحات تکمیلی مینویسم
و خلاصه
اینچنین بود که در یک روز
دوتن از افراد فامیل برحمت خدا رفتند
کاشکی مناسبات و مراسمات ختم متوفی در ایران تغییر کند
من میتوانم برای تغییرش
وصیت کنم برای من مراسمات بعد از فوت را مثل ژاپنیها برگزار کنند
فقط افراد درجه یک خانواده
دفن کنند و غذایی بخورند و برن دنبال کاراشون
هیچکس لازم نیست بیاد عرض تسلیت
هیچکی
بعدا نوشت اینکه مراسم ختم مرحوم گلریزانی تمام شد در کمال ابرومندی چقدر هم ذوق میکنند که این مراسم را برگزار کردند و مقداری رایس و دجاجة بهمراه اشر به و اکمله ریختند توی شکم مردم و مردم فهمیدن این بنده خدا چهارتا فامیلم داشته و الان بشدت بخود مفتخر هستند فکر میکنند پنالتی کریسو گرفتند
من نمیتونم باهاشون همراه بشم بهمون دلیلی که قبلا گفتم
این بنده خدا عاشق بود
اما هیچکس براش پا پیش نزاشت
هیچ بزرگتری برای این یتیم بی پدر و مادر، بزرگی نکرد
ولش کن حوصله ندارم
غصه زندگی متوفی زیاده خیلی زیاد
شاید بعدا بنویسم
البته شاید
خوب
2018 هم تمام شد
اگرچه اثبات اینکه چه کسی بهتر میتواند توپ را وارد دروازه کند
انهم با این همه دبدبه و کبکبه
با این همه سرو صدا
از نظر عقلی کاری است عبث
اما
انسان مدرن ظاهرا دل در گرو این بیهوده گریها دارد
و هزاران توجیه برای خوب بودنش
کار به اینها ندارم
خلاصه هیاهو تمام شد
اما هیچکس نفهمید پادشاه واقعا لباس ندارد
باز همه چی برمیگردد به خندوانه
از ان روزی که رامبد کلید برنامه اش را زد و
فکر نمیکرد تا 2018 پیش بیاید
اما آمد و فوتبالیستها مهمان برنامه اش شدند
همه چیز داشت خوب پیش میرفت
که
بیرانوند گفت یکی از ارزوهای اقای کی روش این هست که
تیم ملی تو جام جهانی از گروه خودش صعود کنه
و اینجا بود
که
جهان تیره و تار شد برای من
داریم اینهمه پول خرج میکنیم
که از گروه صعود کنیم!!!
کی روش جان نمیشه سقف ارزوهاتو بلندتر کنی
میگن به مرگ بگیر که به تب راضی بشه
شما ارزوی قهرمانی جام جهانی رو بکن
تا ایران از گروه خودش صعود کنه
تا وقتی به این چشم به تیم نگاه کنی که فقط از گروه بره بالا
معلومه که هیچوقت صعود نمیکنیم
از افسوس و حسرت خوابم نبرد
تازه من نه از فوتبال خوشم میاد نه از جام جهانی
نمیدونم کی روش چجوری ادعا میکنه که خوب و خوش خوابیده
در هرحال صعود نکردیم دیگه
میلیاردی از بیت المال خرج کردیم براش
عاقبت شدیم سیزیف
نمیدونم کی روش چرا انقدر خوشحال بود تو مصاحبه زنده امروز که از شبکه سه پخش شد
هرچی فکر میکنم باز بن بست
اگه ببازیم طبق معمول چیزی از ارزشهای تیم کم نمیشه
فقط نمیدونم این ارزشها چی هستن
چطور زیاد و کم میشن
با این وضع نیمه اول و عربی بازیهای بروبچ
ی ارماندو دیه گو مارادونا لازم داریم
تا توپو از جلو دروازه ایران بگیره
دریبل کنه تا دروازه اسپانیا
خوبه حالا باختیم
زحمت صادق زیبا کلام و هم قطارانش کم شد
اخه چشم ندارن خوشحالی مردم ایرانو ببینند
آسوده بخوابید و بمیرید
تعز من تشا و تذل من تشا
بعضیها چرا اینجورین
هر اتفاقی برای ایران بیفتد
سیاه نمایی میکنند و ضدحال
حالا تیری به تخته خورد و ایران بالاخره برنده شد
با گل بخودی یا گل بیخودی
مردم هم خوشحالن
اییییییییییییی
چهارشنبه 23 خرداد
برنامه ماه عسل
ویژه اعلام برندگان قهرمان من
علیخانی سیاهترین شویی که میتونست اجرا کن رو
روی انتن برد
حرمت انسانها رو با پول زیرو رو کرد
مزرعه انسانیتو شخم زد
از اول میگفتی دو تا سوم داریم
بعد میزاشتی هیجان نفر اول شدن
بمونه بین نفر اول و دوم
بعدشم هی اویزون برنده ها نمیشدی که
با این پول میخوای چکار کنی؟
بعد هی مهمانای برنانه رو بطرق مختلف زیر سوال ببری
شما که گرفتاری زیاد داری
شما که خونه نداری
شما پول نداری اصلا ادم نیستی
برنامه من چقدر خوبه که ی راهی برا پولدار شدن شما گذاشت
من خودم چقدر خوبم با این شلوار تنگم
علیخانی بزرگ شو
انقدر ادمارو نزار تو ترازوی پول
ماه رمضان تمام شد
بدون اینکه چیزی بفهمم
عید فطر هم تمام شد
باز نفهمیدم
عید فطر به نمازش
که اونم نرفتم
نور ایمانم خاموش شده
خلاص
بهشت از دست رفت
چه موجی انداخته این اقا ناظم
انگار یهو همه نگران تجاوز شدن
انگار همه یهو قراره رازهایی که قرار بوده بعدا بچه ها بفهمند
یکهو و بادستپاچگی افشا کنند
بیچاره بچه های این دوره زمونه که از بچگی باید باخودشون راجع به یک حس نشکفته کلنجار برن
اقای ناظم ی جورایی بنفع بیست سی عمل کرد
الان همه میگن پس به بچه ها یاد بدیم
ترس
ترس
همه ترسیدن
تو این سریال پشت پرده های کاخ سفید اسمش یا دم رفته توصیه میکردن با ترس حکومت کن
ترسو بکار تو دل مردم
وزیر کشور محترم و ریاست جمهور محترمتر از ایشان
سرتان را بزیر انداخته و این اقا را عزل کنید
حالا ملت ایران بدهکار صاحب هتلی شدند که بطور غیرقانونی و برخلاف مقررات مجوز قانونی ساختوساز گرفته در منطقه ممنوعه!!!
متوجه شدید چون مجوز قانونی از مجرای غیر قانونی صادر شده پس ما یعنی بیت المال که جیب ملت ایران به صاحب هتل مدیون هستیم؟؟؟؟؟
نخیر اقا
اون اشخاصی که مسیول اجرای قانون بودن و بی قانونی کردن اونها مسیول هستن
میگه هتل شده جزو برنامه های گردشگری شمیرانات
جل الخالق
اصلا فلسفه ساخت هتل برای گردشگر هست دیگه
توش حیوون که نگه نمیدارن که حالا شما گذاشته باشینش جزو برنامه های گردشگریتون تا رفع ایراد بشه
عجیب واقعا
قورباغه ابوعطا میخونه
واقعا برام عجیب بود
ی جوری شدم
قراره از کی فرمول واکسن بخرن؟
اروپا یا آمریکا؟
اینایی که نمیخوان سر به تن ما باشه
بنظرتون فرمول درست به ما میفروشن؟
اصلا ذات دشمن صفتیشون طبیعتا مانع از این میشه که بخوان ی چیز سالم به ما بفروشن
واقعا ادمایی که از هرچی بدی و شر در حق ما کوتاهی نمیکنند
میان ی کار خیر در حق ما کنند
اروپا و امریکا جیب ما رو نزنن به ما خوبی نمیکنند
فکر کنید واکسن میشه اسب تراوای دشمن
همه چیز از انجایی شروع شد که رامبد جوان تصمیم گرفت در ادامه فعالیت حرفه ای و هنری خودش برنامه ای بسازد به اسم خندوانه و تلاش کند تا مردم را پای یک دورهمی شاد، شاد نگهدارد و
شاید خودش هم انتظار نداشت که تا فصل پنجم پیش برود و
علیرضا شجاع نوری بیایدو
کتاب فوق الاشاره را معرفی کند و
انوقت وسوسه خواندن این کتاب بیفتد در وجود من ، انهم در ماه مبارک رمضان که میشود قران خواند و امتیاز جمع کرد برای کوه حق الناسهایی که دانسته و ندانسته قرار است روز قیامت خفتت کنند و از بهشت برین دور، بنشینم و سرگذشت الن باری به هرجهت را بخوانم انهم با این همه ضیق وقتی که من دارم و
در ماه مبارک دوچندان تنگتر شده است اگرچه تا لنگ ظهر میخوابم اما از لحظه بیداری در تکاپو هستم تا دوازده شب که سر بر بالین نگذاشته خموش میشوم.
به هر حال من از کتاب فوق الاشاره انقدر لذت نبردم که خواندن ان را به کسی توصیه کنم.
متن بسیار روان است جملات قصار که بشود اموخت و بکار برد کم دارد و همه اش انگار عبارت الاخری این بیت شاعر است که زندگی سخت میگیرد بر مردمان سخت کوش و صد البته لوک خوش شانس
حالا چند جمله از کتاب:
کاش دوستانش سر هرچیز کوچکی انقدر نگران نشوند.
بعضی وقتها دهان ادم انگار راه خود را میرود درحالی که مغز بی حرکت ایستاده است.
اگر خوشبینی مان را حفظ کنیم مطمینا راه حلی پیدا خواهیم کرد(جمله اصلی کتاب همینست).
انتقام انگیزه حقیری برای زندگی است.
بیگناهی ممکن است معانی متفاوت بخود بگیرد بستگیبه این دارد که چه زاویه ای برای نگاه کردن اتخاذ کنید.
الان دوروز از نوشتن متن فوق و اتمام کتاب گذشته هراز چندگاهی کاملا خودبخودی و بدور از هرگونه اختیاری نام قهرمان کتاب تو ذهنم تداعی میشه و ی لبخند کمرنگ میاد تو ذهنم
واقعا چجور این همه ادم پیدا شدن درسرتاسرجهان که از این کتاب خوششان امده؟
من هم بروم کتاب بنویسم
هرکی سوالی راجع به کتاب داره بپرسه
اصلا امسال حوصله احسان علیخانی رو ندارم
دیگه تکراری شدی علیخانی
حتی دکور برنامتونو حاضر نیستین عوض کنین
هر سال همون دکور پارسال با کمی تغییر قیافه که همون دکور قبلی رو تداعی میکنه
واقعا ی فکر نو لازم داره
حداقل ی شلوار کمتر تنگ که علیخانی بتونه راحت بشینه رو مبل
علیخانی از سرنوشت زیدان درس عبرت بگیرا
اون زیدان بود تو علیخانی هستی
اگه شلوار ساپورتیت جلو لنز دوربین پاره بشه
انوقت باید بزاری بری
با لهجه جناب خان خوانده شود
لطفا
بعدا نوشت:مهموناش جالب نیستن
انقدر جذابیت ندارن که هی علیخانی اصرار میکنه ببینین
جایی نرین
با ما باشین
بازیگراش درحد قابل قبول بودن بخصوص مادر بیژن و البته بغیر از: آیناز که واقعا افتضاح بود، بعد محمد علی بعدش آفرین
تیتراژ اولشم قشنگ بود
فیلمنامه که نقص زیاد داشت
یکی از ایرادات عمده فیلم این بود که ماجرا در بستر خانواده های پولدار و پولدارتر اتفاق می افتاد
جوری که بیننده باخودش فکر میکرد : خوب این مشکل خانواده های پولدار به من چه؟
حالا آرزو قراره از دیگ روغن بیفته تو بشکه ی روغن به من چه؟ یا اصلاچه بهتر!اینکه فیلم ساختن نداره
یکی از نکات قوت فیلم این بود که انتقام خصوصی رو تبلیغ کرد
اونجا که نوید پامنقلیاشو دستگیر کردو انجا که برزو کبیرو کشت
واقعا از قوه قضاییه هیچ ابی گرم نمیشه
و اینکه مارال همش بفکر شوهر مرده و ازدواج اولش بود همش لحظاتی که با اون خدا بیامرز داشت بیاد میاورد درحالیکه اخرش به سهند گفت دوستت داشتم و دروغم نگفتم اما هیچ خاطره خوشی با سهند نداشت که دم مرگی یادش بیاد
شخصیت خودساخته ی زحمتکشی مثل مارال که تونسته خودشو بالا بکشه و دو سال صبرکرده و دخترشو از دور دیده و حرف نزده بایدسخت کار کرده باشه و فرازو نشیبهای بسیاری رو پشت سر گذاشته باشه اونوقت دم مرگ فوکوس میکنه رو شوهرخدابیامرزشو اخموتخم تحویل سهندی میده که دوستش داره و زنده هست؟!!
نویسنده فیلمنامه سطحی نگر بوده انگار ی بیست ساله ی مجرده
درمجموع نمره ده میگیره
(با لحن راوی روایت فتح بخوانید لطفا)
اندوهی بسیار و غمی جانکاه
بر پیکره ی وجودم میدود
خانه میکند
میماند
وقتی میشنوم
برای آسایش خود پسرشان را داماد کرده اند
یعنی
جانوری بدنیا خلق کرده اند که نفسشان را بریده
تنها راه خلاصی این است که زنش بدهند
بندازنش به سرو جان دختر مردم
دختر میشود سیبل
خدا تماشا میکند و
شیخ و شیوخی که داعیه ی پوشیدن لباس رسول خدا را دارند
خطابه میخوانند که هرزنی دربرابر اخلاق بد شوهر صبر کند جهاد فی سبیل الله کرده است
جهاد با دست خالی و بدون پشتوانه
با دهن بسته
و راضی به قضا و قدر الهی
میشودجنگ یکطرفه و جهاد بی نتیجه
یک عمر شنیدن ناسزا و تحمل یک اخلاق بد و
عمر بی فایده
تازه اگر خیلی محکم باشد و نشکند یا له نشود
بعد سر شصت سالگی که شوهر میمیرد و زن یرود تا یک نفس راحت بکشد
میبیند پسرش شده سیبی به دو نصف بابای خدابیامرزش
زنه هم میره زنش میده تا خودش سر پیری راحت باشه
و این چرخه ادامه دارد
تا حالا چندبار تصمیم گرفتم
پشت سر این چندنفر دیگه حرف نزنم
اما نمیشه
بس که اصطحکاک من و اونا زیاده و
هی سر راه هم هستیم
واقعا تعریف کردن ماجرایی که خود ادم توش هست
غیبت بقیه ادمهایی میشه که تو ماجرا بودن؟؟؟
کلا و اصولا دامنه ی شمول غیبت مبهم برا من
مثلا من به ایکس گفتم که ایگرگ اصلا نماز نمیخونه
حالا این ایگرگ اصلا نماز نمیخونه مگر در مواردی که توی جمعی باشه که حس کنه باید نماز خواندنش دیده بشه
در اصل خانواده ایگرگ همشون همینطورن
حالا اگه بفهمه من گفتم بینماز ناراحت میشه؟
بعله چون ریاکارانه تلاششو میکنه که بینمازیش افشا نشه
مبارزه با نفاق جزو تکالیف ما هست یا نیست؟
امسال ماه رجب در همهمه ی عید گم شد
شد مثل اخرتمون که تو دنیا گم شده
یادم رفت که درهای رحمت خدا تو ماه رجب بازن و
شیطانها در غل و زنجیر
یادم رفت یا من ارجوه...
از یادم رفت
از یادم ...
دیگه هیچ انگیزه ای برای دنبال کار رفتن
یا
شرکت در ازمون استخدامی برام باقی نمونده
اگر گیروگور دانشی هم نداشته باشی
یا از گزینش ردت میکنند
یا میگن تست روان پویا نمره نیاوردین
بعد اقازاده ها و ننه زاده های سفارشی رو استخدام میکنند
و صدالبته این وسط
تک و توک افراد عادی رو هم برای مثال نقض قبول میکنند
از درس خواندن متنفرم
چی بگم
مشکی است که عطرش درامده و نیازی به گفتن عطار نیست
خدا قوت به اعضای گروه فیلمسازی و به امید کارهای بهتر و بهتر
تقدیر و تشکر باز هم از اعضای گروه فیلمسازی پایتخت
و اینکه
الان بچه های ما دارن پایتخت بازی میکنند
یکی هما میشه یکی فهیمه دو تا عروسک جای سارا و نیکا و یکی هم نقی
میشینند رو بالش مثلا تو بالن سوارن و
میرن میرسن به دواعشو بدو اینور بدو انور
پشت مبل قایم میشن
تفنگ میگیرن شلیک میکنن
تازه خارجی هم حرف میزنند مثلا الیزابت
منم براشون باباپنجعلی میشم
شبها هم از ترس آرگان خوابشون نمیبره
یعنی انقدری که از ارکان (کاپتان بالن)ترسیدن
از دواعش نمیترسن
طراح گریم و طراح لباسشو دوست نداشتم اصلا
بعضی شخصیتها حرف جدیدی برا گفتن نداشتن
مثل مهناز و بهرام و ارمان و کیان
لوکیشنشو دوست نداشتم
بازی میترا حجار و علی قربانزاده واقعا عالی بود
ی مقداری هم پلاناش تکراری شده بود
یعنی ادم با خودش میگفت انگار اینو قبلا دیدم
مثل عروسی اتوسا که شبیه عقد پوران جون بود
و عقد پوران جون خیلی دلچسبتر بود
تازگی داشت
شاید علت خوب درامدن دیوار به دیوار 1همین بود که سکانساش تازگی داشت برا بیننده
اما
این تازگی تو سری دوم دیگه وجود نداشت و
جاشو به تکرار و دلزدگی داده بود
البته بعضی از صحنه هاشم جالب بود
مثل اونجا که مهری جون نشسته بود از مشکلاتش میگفت که شوهرم همه جا گیر میکنه و....
خیلی مسخره هست که ما اطلاعیه استخدام ارگانهای دولتی رو نمیبینیم
اما
در اشنایان دوستان و فامیل وابسته
تک توک و موردی میبینیم که
در ارگانهای دولتی استخدام شدن
مثلا همین چند روز پیش شنیدم
ی نفر با لیسانس فلسفه
تو پزشکی قانونی قراره بره سرکار
حالا میخواد منشی بشه
یا
چاقو بگیره دستش جنازه های مردم لت و پار کنه
خدا میدانه
تعطیلات نوروز 97هم به پایان رسید
بدون موبایل
بدون تلویزیون
خیلی خوب بود
الان دیگه انگیزه ای برای ورود به تلگرام ندارم
چه زود تمام شد
مثل همیشه
خیلی خنک و خشک و خالی بود
اصلا حس روز مادرای سالای قبلو نداشت
و این وسط ی عده هم باز رفتن تو راسته کار
دشمنی و
از وضعیت بسیار بد زن در جامعه ایران مینالند
و غیرمستقیم حس حقارتو الغا میکنند
خدایا شر این دشمنان نقاب بر چهره را از سر ما کم کن
وضعیت معیشتی مردم انقدر خرابه که
باد میخورن
کف میرینن
دولت تدبیرو امید مجبوره گه وارد کنه
کوروش اسوده بخواب
دلمون خوش که چهارتا پتو و لباس اضافه رو فرستادیم برا زلزله زدگان
یا
ی پولی دادیم
هنوز اما برخی از هموطنانمان بی مسکن هستند
کاشکی دلشو داشتم
خونمو میفروختم
میشدم مستاجر
پولشو میدادم برا هم میهنانم
اونوقت مطمین میشدم که فهمیدم
بنی ادم اعضای یک پیکرند
اما دلشو ندارم
حضرت فاطمه که نیستم
خودم گرسنگی بکشم
غذامو بدم به نیازمند
سانچی جلوی چشم همه تو اتش بالای درجه
شعله وربود
گاز سمی هم همه جا منتشر شده بود
اونوقت هی میگفتن
خدمه کشتی زنده اند میریم نجاتشون میدیم
بعدا گفتن دیگه دیر شد
این هواپیما از اول که گم شد
گفتن همه مردن
ای بابا !!!
جالب تو سوانح هوایی مورد هست که یکی دوتا زنده موندن
حالا اینا از کجا انقدر متقن و مطمین از اول اصرار داشتن که همه مردن خدا میدانه
حاج حسن چی میزنی؟
بچه ی خودتم بود
دست خالی میفرستادیش جلو اراذل و اوباش قمه بدست
خودت با بادیگارد در جمع مردم عادی ظاهر میشی
اونوقت پز میدی که ما مدارا میکنیم
بی غیرت ترسو
راست میگی بدون محافظ بیا بیرون
به چه ذلتی افتادیم که روحانی شده ساربان قافله
سرشار از خشمممممممممم
ظاهرا قرار نیست سرتیتر مرگهای دسته جمعی
از اخبار کشور بار بندد
همین جا تشریف دارن
هنوز کابوس سانچی تمام نشد
این هواپیما زد به کوه
و اخرش معلوم میشه خلبان مقصربود
من گفته باشم
با عشق و علاقه ای وصف ناشدنی
میشینند پای این فیلمای مستهجن هالیوودی
که میافتن به جان همو
به هیچ جای هم رحم نمیکنند و
به.چف به چفی راه میندازن که
سگ اونجوری استخون لیس نمیزنه
هیچی نمیگن و لذت میبرررررررررن شدید
صداشونم درنمیاد که هیچ
اون بلا زده ها رو الگو قرار میدن برا نصف شبای خودشون
حالا این کارشناس یزدی میگه پا بشورین
به همشون برمیخوره !!!
پا شستن بدتر یا...
نوشتنم سخت شده
دیگه پای لپ تاپ نمیشینم
هم کارای رایانه ایم کم شده
هم بیشتر با موبایل کارامو انجام میدم
موبایلم حس نوشتن بهم نمیده که هیچ
بازدارنده هم هست
باز پناه بردم به کاغذ و قلم
باصدای نازک یک زن
درپیچوخم جاده
ترانه محبوب رانندگان بود و
شایدهنوز هم باشد
در هر رفت و امدی
اجبارا به فیض شنیدن این اهنگ نایل امدم
و هیچ لذتی نبردم
و زیبایی ای نجستم
اصل مطلب یادم رفت
سان چی یعنی چی؟
سان یعنی خورشید پس چیش چی میشه؟
سان یعنی سه باز چیش چی میشه؟
معدنچی و اتش نشان و دریانورد
زمستان یورت شرقی
پلاسکو
سانچی
اینها شغلهایی هستن که خطر تو ذاتشون
چون معمولا اقازاده ها و ژن خوبها و ای کیو بالاها
نمیرن سراغ این شغلا
داشتن این مشاغل خطرناکتر هم میشه
اما این وسط معدنچیها از همه مظلومتر بودن
چون پس از حادثه
حتی جنجال روزنامه ای هم نشد
نه اینکه نبود بود
اما اندازه سانچی و پلاسکو نبود
ی جورایی برا همه عادیی بود که معدنچی زیر اوار معدن پر پر بزنه
اما شهدای منا از همه دردناکتر بود
هی میگن نیرو دریایی امریکا رفته بود کمک
اما اتش زیاد بود نتونست کاری کنه
آخی طفلکی امریکا
بعد همینا دوباره میگن چین وایستاد تماشا کرد فقط
دیگه ببخشید اگه اتش برا امریکا داغ پس برا چین هم داغ
اون امریکا هم جون ما رونگیره لازم نکرده جون ما رو نجات بده
این امریکا روزی هزارتا فتنه برا ما درست میکنه
نمیبینن
اونوقت نیروی دریایی امریکا که مثل نقل و نبات همه جا کشتی داره و همه جا هست رو میگن رفته برا کمک
بدبخت بیچاره اونا رفته بودن ببینن چه خبره
ما هم ادم هستیم
منتها ورژن پیشرفته اش
به او گفته شد به این درخت نزدیک نشو
نزدیک شدو از بهشت رانده شد
حالا به ما گفته شده است
به هزاران درخت نزدیک نشوید
وگرنه از بهشت خبری نیست که نیست
و ما خیلی راحت و بی پروا
هرلحظه قید بهشت را میزنیم
اوه
اره
یادم نبود
قبلا دیده بودمش
خیلی خیلی زیاد
هرروز از جلوی مغازش رد میشدم
میرفتم مدرسه
اره اره
حالا یادم امد
راست میگی؟
جدا؟
اونکه جوون بود
شب خوابید و صبح بیدار نشد!!!
اووووه طفلکی
چه مرگ نابهنگام زودهنگامی
اره
فقط همین
طفلکی
طبق معمول
ما از مرگ فاصله ی خیلی خیلی زیادی داریم
انقدر زیاد که انگار نامیرا هستیم
الان که شارژ گوشیم تمام بشه
هی چراغ قرمز میده
کاش عمر ادمم اینجوری بود
نزدیک اخراش که بود
ی الارمی میداد
گل بنفشه ای گل بنفشه
گل بنفشه
از میون ما کی در شه
زمستون کله گنده
اووو اگه برگردیم به زمان جمشید
میبینیم اونموقع زمستان از آبان شروع میشده
و اینک ای جمشید بزرگ
ای عادل دادگر
آسوده بخواب که بهار از آذر شروع شده است
و تخم مرغ گران
در این دنیای وحشی وحشی
که اگرچه نسل پلنگو یوزپلنگ درحال انقراض است و
دایناسورها بسیار پیشتر از این منقرض شده اند
نسل خطرناکتری از وحوش ظهور کرده اند
ابو غریبها و داعشیها و صهیونیستها
که اهل جنایتندو
عده ای دیگر که منافقند و ریاکارانه با پنبه سر ها بریده اند
در این معرکه
ما کجا ایستاده ایم؟
داشتم به مادربزرگ فکر میکردم
همان که اژانهای رضاخان هفت چادر از سرش کشیده اند
و مادرش با ملحفه ها برایش چادر دوخته بود
نوه ی این ادم چگونه باید باشد؟
و اینکه چه چیزهایی خواهد دید؟
پدرسرکار است
دخترخواب است
مادر مشغول تماشای دخترش
به لطافت و ظرافت افرینشش مینگرد
و نازی خوابی که در ان غرق است
و شیرینی لبخندی که هرروز وقتی بیدار میشود تقدیم میکند
و لپهای اویزانش که اب رفته است
می اندیشد
به یک مدافع حرم
که چگونه از این همه لذتهای وابسته کننده میگذرد و میرود
و به یک داعشی
یک سرباز امریکایی
که از انطرف اقیانوس می اید تا همه ی این لذتهارا برباید
نفس را از پدر بچه
خواب ارام را از چشم بچه
ارامش را از مادربچه
حتما اینها نه پدر هستند نه برادر و نه پسر و
نه هیچ کس هیچ کسی
اینها بی کس و کارند
محبت ندیده اند و از کنار کسی بودن لذت نبرده اند
فکر مرگ رهایم نمیکند
هفته ای که گذشت هرر روز تشییع جنازه بود
ان هم در دو سانس صبح و بعداز ظهر
یکی از مزایای نزدیک مسجد بودن هم همین است دیگر
البته در شهرما که انقدر بزرگ نشده هنوز
که میت را از اینور بشورندو
سرد سرد
تازه تازه بگذارند توی قبرو
رویش را با سیمان پتو کنند
اینجا هنوز مرده ها برای خودشان داستانی دارند
تا برسند به خانه اخر
بعدش هم خانواده مرحو م داستانی دارند
تا از دست جماعت تسلیت گو راحت شوند
همه چیز خیلی وقتگیر و هزینه برو حوصله بر است
همه چیز هست جز درس عبرت
درس عبرت هم باشد برای مرده بعدی
م هم از جمع ما رفت
رفت و یکدانه دخترش تنها ماند
دختری که پف میزد تا راه برود
حالا صدتا رییس پیدا میکند و
همه به نفس کشیدنش هم کار دارند
چقدر مبارزه کرد با پدرش برای مستقل شدن
و مستقل شد
اما حالا
بخاطر حفظ ارامش روانی مادرش
باید تاحدی از ان را فراموش کند
هوم
سرانجام پس از یکماه بستری در ای سی یو
جام مرگ را نوشید و دست در دست اضراییل نهاد
اگر این تخت ای سب یو نبود
یکماه پیش رفته بود و
الان دیگر بقول خودمان جاسامان شده بود
اما حالا تازه باید برود ببیند چه خبر است و
جایش کجاستو چه باید کرد
مرحومه تا حد زیادی پسر پرست بود
کل ارثیه هنگفت پدری اش را
خرج عیاشی و تفریح پسرجانش و عروس جانش کرد
انوقت رسید به جایی که
دست نگاه کن داماد شد
ای قوم بدنبال پسر رفته بیایید
درس عبرت بگیرید بگیرید