گذر نامه قنبر علی هم صادر شد و
بردندش به دیار باقی
در آن دیار غریب
بی بار و بنه
یا
با باروبنه
خدا به فریادش برسد
قنبر علی از آن عاشق های دود چراغ خورده بود
که به پای عشقش نشست و زن نگرفت
مجرد ماند اما نه بی دغدغه
دل داد ه بود و دلدار در خانه نداشت
هی امان امان امان
فلک داد و فلک داد و فلک داد
آسیه خسته است
باقیش باشه برا بعد
شب همگی پر رؤیا و بی خطر
از دیگران:
«قربانت شوم
انشاء الله
منزل میمنت آئین
محل مسرت قرین
مسکن عشرت تسکین
همواره چون فردوس برین
با سور و سرور عجین
و با عیش و نشاط تزیین
همیشه اوقات حالات بهجت
علامات در حفظ قاضی الحاجات خالی از کسالات در سماوات بوده
و مذاق مبارک از شهر مراد شیرین
و از شربت مقصد نوشین»
هزاران حرف و جمله سرگردان
در ذهن این ور و آن ور می رفتند
و وقتی برای نگارش نبود
حالا که وقت هست
دلی برای نوشتن نیست
نوشتن دل می خواهد
سر فرصت باید نوشت
اما دلم درد می کند
دردی مبهم با کش و غوث اضافی
ظاهرا خیلی چیزها دوای دل درد هستند
اولیش که همه می دانند
آب جوش نبات
عرق نعنا
کیسه آب جوش
جهش
پرش
اما این درد با این چیزها خوب نمی شود
عمیق تر از آنی است که دارو مؤثر افتد
روزگار ابری تر از آن است که بشود درد را رصد کرد
ودل را درمان
درد بی پولی است که مثل موریانه افتاده به جانمو حالا هم رسیده به دلم
و اگر عرضه پول درآوردن هم نداشته باشم
باید بروم خودم را بکشم
این نسخه را توی یک سریال پدری برای پسر بی پولش پیچید
نمی دانم نسخه مؤثری هست یا نه
آذرخش که خودش را کشت
قبلش هم خاطره خودش را کشته بود
آن یکی با غذا نخوردن
این یکی با قرص خوردن
ولی من به اندازه دوستانم شجاع نیستم
کشتن و مردن که کار هرکسی نیست
گاو نر می خواهد و مرد کهن
روزی جایی شنیدم که بی پولها را می گیرند و می برند
آن روز ریز ریز خندیدم
اما امروز دنبال راهی برای تخفیف مجازاتش هستم
که اگر مرا هم گرفتند به اشد مجازات محکوم نشوم
بخصوص این روزها که ادله اثبات جرم وضوح بیشتری یافته اند
و سهل الاثبات تر از آنی هستند که به منع پیگرد دلخوش باشم
این روزها همه توی بازار در حال خریدن هستند
آن هم با شادی زایدالوصفی که زیرپوستی می آید کنج دل موریانه زده ات لانه می کند
اما من فقط از توی خیابان و از لابه لای مردم خرید به دست شاد منتظر سال تحویل رد می شوم
آن هم با عجله
که کسی بوی بی پولی ام به مشامش نخورد و
فردا روزی بیاید شهادت دهد که بعله ایشان هم بی پولن
آخ..
آخ دلم
فکر کنم موریانه به استخوان رسیده است
بی پولی دارد بیخ پیدا می کند
این کتاب
کلا معرفی ختم و ادعیه و اذکار مفید برای زندگی
هم دنیا هم آخرت
با موضوعات مختلف مثل
دیدن امام زمان
رفع سر درد
چشم درد
شفای مریض
رفع فقر
افزایش درآمد
ذکر برای خوابیدن و بیدار شدن
برای همسر خوبی داشتن
برای محبوب شدن
برای روا شدن حاجت
برآورده شدن دعا
دوستی خداوند
علاقه مندی به دین
خروج از خانه
ایمنی در سفر
ایمنی از بلایا
و....
یکی از مباحث جالبش معرفی اسامی خداوند
و اثر ختم هر یک از این اسامی
علاقه داشتید بروید بخوانید
برای هر کاری یک ذکری هست
که هم به یاد خدا باشیم
هم به خدا توکل کنیم
ولی ما هیچ کدومو بلد نیستیم
خیلی بد
انواع ختم صلوات و ختم بسم الله الرحمن الرحیم هم توش هست
وقت کنم چند تا از ختم هاشو اینجا می نویسم
بخصوص ختم های مخصوص برآورده شدن حاجت
البته توصیه اکید شده که باید حتما با قلبی خالص
و توجه به خدا و امیدی برخواسته از یقین
به این اذکار و ختم ها عمل بشه
مرتبا گفتند و شنیدیم که
خانم ها همه جا سفره ی دلشان را پهن می کنند و چنین است و چنان
و فقط منع کردن از ارتکاب چنین و چنان
یکبار نگفتند و نپرسیدند که چرا چنین است و چنان
نفهمیدند که چقدر این قشر از جامعه آسیب پذیر و آسیب دیده است
که به ریشه ی هر خس و خاشاکی چنگ می زند
تا زیربار دل تنگی سقط نشود.
ایستاد وسط خیابان
دستش را بلند کرد
به نشانه ایست
تاکسی متوقف شد
اتوبوس پیش تاخت و پیچید و رفت
ناگهان نگرانی در دلم دوید و
آیت الکرسی را بدرقه راهشان کردم
آخر در این جاده های ناامن
راه درازی در پیش داشتند
من هم قبلا این راه را رفته ام
راه طولانی اردوی جنوب
یا همان راهیان نور
چه دل بزرگی داشتند آنها که روزی عزیزانشان را راهی این سفر کردند
آن روزها که این سفر نه تنها فقط بخاطر دوری راه
بلکه بخاطر مقصد پر خطرش
بسیار نا امن بود
دوکوهه میقات است و
آغاز طواف دل و
رمی خودخواهی ها و نفسانیات و
سعیی برای پیداکردن خود حقیقی و
وقوف در قربانگاهی که اسماعیل هایش با رویی گشاده خود به قربانگاه رفته اند و
تقصیر می کنی با اشک چشم گناهانت را
اردوی جنوب به اندازه سفرحج معنویت داره
البته اگه اهلش باشی
ردپای خدا همه جا هست
یه جاهایی واقعا می شه در آغوش نور بودنو حس کرد
اینکه چقدر خدا بهت نزدیکه رو می شه دید
همه جا این آسمون که اومده پایینو زمینی شده
راحت می شه خودتو بسپاری دست باد و بشی یه آدم خوب
ولی باید خیلی شجاع باشی که وقتی برگشتی تو دنیای آدما دوباره نشی همون آدم قبل
خموده و خمیده
نشسته و خواب آلوده
پس از نماز صبح
مشغول به اذکار همی بودم
ناگاه صدای آواز دلنشین پرنده ای به گوش رسید
خندیدم و بساط برچیدم
در بازار داغ چنین بندگی کردنی
کالای تو را به مفت هم نمی خرند
حروف ابجد اعم از کبیر و صغیر
ظاهرا بدرد خیلی کارها میخورد
مثلا براساس همین حروف و اعداد تعلق گرفته به هر حرفی
آدم ها به چهار دسته تقسیم می شوند
آبی
بادی
خاکی
آتش
یعنی همان چهار عنصر طبیعت
بعد هریک از آدم ها در هریک از برج های زیر قرار می گیرند
که هر برجی خواص خودش را دارد
این جوری نیست که در هر ماهی که دنیا آمدی
طالع همون ماه برا شما باشه
براساس اعداد هست که تعیین میشه شما به کدام برج تعلق دارید
و از نظر جنسیت هم تفکیک شده
حمل
ثور
جوزا
سرطان
اسد
سنبله
میزان
عقرب
قوس
جدی
دلو
حوت
از این حروف و اعداد برای پیش بینی ازدواج هم استفاده می شود
مثلا می گن این دو تا آدم ستاره ها شون با هم جور در میاد یا نه
و کاربردهای دیگه ای هم داره
نکته قابل توجه این است که عدد اسم مادر هم مهم است
برا من که خیلی جالب
اسم آدم با ریاضیات گره میخوره
ریاضی هم که زبان طبیعت
تو اسلام هم که چقدر در تعیین اسم نیکو برای فرزندان تاکید شده
و اینکه از بچگی به ما تاکید کردن که اسم هرکسی درست ادا بشه
و این رو هم شنیدم که می گن خصایص آدم ها تا حدودی تحت تاثیر اسم شون قرار می گیره
اسم آدم و ریاضیات
درحقیقت می گن که براساس این آمار ظاهری(اسم) شما در این قسمت طبیعت قرار می گیرید
شنیدم بعضی ها صاحب علم "جفر "یا علم اعداد هستند
که با این علم قابلیت های خاصی برا شون ایجاد می شه
البته این علم به هر کسی آموزش داده نمی شود
قرار بود پنج شنبه
جشن تاج گذاری دختر دایی باشد
اما از آنجا که پسرخاله داماد در حادثه ای غیرمترقبه و ایضا ناگهانی
از حالت عمودی به حالت افقی تغییر وضعیت داده است و
اطبا جوابش کرده اند و
مردمی که از یک دقیقه دیگر خود هم بی خبر اند و
خود را رو به حیات می دانند
او را رو به موت می پندارند
هرچند که می دانند
اجل برگشته می میرد نه بیمار سخت
و کسی هم از اجل هیچ کس خبر ندارد
ولی با این حال چون ضریب احتمال زیرخاکی شدن پسرخاله بالا رفته است
درحالیکه ضریب احتمال زیرخاکی شدن دیگران هم چنان در حاله ای از ابهام است
و برای اینکه دست پیش را بگیرند که پس نیفتند
فی الفورطبق موازین واکنش غیرعامل
جشن تاجگذاری مفصل در تالار
تغییر وضعیت داده است به جشن مختصری در منزل عروس خانم در فردا
که فقط بزرگان دعوت هستند و
آسیه هم بدلیل صغر سن از لیست دعوت شدگان حذف شد
و این چنین شد که
سرنوشت پسرخاله داماد در سرنوشت دخترعمه عروس تاثیر افکن شد
و حالا ما فردا باید دوری مادرجان را به جان بخریم
و برای پنج شنبه هم برنامه ای دیگر دست و پا کنیم
در کشکول شیخ بهایی نوشته شده است که:
اگر می خواهی در شهر یا قریه ای بمانی و منزل نمایی
ولی نمی دانی ماندن در آنجا خوب است یا نه
اسم خود و مادر خودو اسم آن شهر یا قریه و اسم مکه را به حساب ابجد کبیر
چهارتا چهارتا کنار بگذار
اگر یکی ماند نشانه رنج و تعب است
اگر دو تا ماند متوسط است
اگر سه تا ماند روزی اندک به او می رسد
و اگر چهارتا ماند سعادت پیدا می کند و به دولت می رسد.
حروف ابجد کبیر
الف 1
ب 2
ج 3
د 4
ه 5
و 6
ز7
ح 8
ط 9
ی 10
ک 20
ل 30
م40
ن 50
س 60
ع 70
ف 80
ص 90
ق 100
ر 200
ش 300
ت 400
ث 500
خ 600
ذ 700
ض 800
ظ 900
غ 1000
از دور که آدم را می بیند
آنقدر با نگاهش نگاهت را تعقیب می کند
تا در فرصتی مناسب
برق شیطنت چشم هایش نگاهت را خیره کند و
با آن خنده شیطانی اش
بگوید سلام همسایه
علاقه خاصی به سلام کردن دارد
جواب سلام که واجب است
همان طور که نمی شود خنده اش را بی پاسخ گذاشت و
برویش لبخند نزد
عاشق این همسایه گفتن هایش هستم
با آن لحن کودکانه ی قلدر مابانه اش
آخر رییس برادر کوچکترش هم هست
او فرمانده و برادرش سرباز
تگرگ که بارید
می گفت فضایی ها حمله کرده اند
و هر وقت هلی کوپتری می بیند
با شوق داد می زند هواپیما هواپیما
صدایش خاطره ها را زنده می کند
من هم می دوم
می روم به کودکی خودم
داد می زنم
هواپیما هواپیما
هلی کوپترخیلی زود می رود
با رفتنش
کودکی من هم تمام شده است
احمد رشیدی مطلق مرد
تیتر کوچکی از روزنامه بود
فکر کردم بازیگر ی یا هنرمندی نا آشنا است
وقتی خواندمو فهمیدم کیست
متعجب ماندم
که چرا فراموش کرده ام
این بازیگر صحنه تاریخ را
شنیده ام مختار دوره افتاده است و
یزیدیان را گردن می زند
ما که پلیدی ای به خرج نداده ایم که
در شمار یزیدیان باشیم
اما محض احتیاط هم که شده
سوراخ موشی برای خودمان جسته ایم
شما هم اگر خواستید برایتان پیدا کنیم!
یکی از دوستان میل زدن که:
در کنار خطوط سیم پیام
خارج از ده دو کاج روئیدند
سالیان دراز رهگذران
آن دو را چون دو دوست میدیدند
یکی از روز های سرد پاییزی
زیر رگبار و تازیانه باد
یکی از کاج ها به خود لرزید
خم شدو روی دیگری افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا
خوب درحال من تامل کن
ریشه هایم زخاک بیرون است
چند روزی مرا تحمل کن
کاج همسایه گفت با تندی
مردم آزار از تو بیزارم
دور شو دست از سرم بردار
من کجا طاقت تورا دارم
بینوا راسپس تکانی داد
یار بی رحم و بی مروت او
سیمها پاره گشت و کاج افتاد
برزمین نقش بست قامت او
مرکز ارتباط دید آن روز
انتقال پیام ممکن نیست
گشت عازم گروه پی جویی
تا ببیند که عیب کار از چیست
سیمبانان پس از مرمت سیم
راه تکرار بر خطر بستند
یعنی آن کاج سنگدل را نیز
با تبر تکه تکه بشکستند
و حال نسخه جدید این شعر زیبا دو کاج نسخه جدید
در کنار خطوط سیم پیام
خارج از ده دو کاج روئیدند
سالیان دراز رهگذران
آن دو را چون دو دوست میدیدند
روزی از روزهای پائیزی
زیر رگبار و تازیانه باد
یکی از کاج ها به خود لرزید
خم شد و روی دیگری افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا
خوب در حال من تأمل کن
ریشههایم ز خاک بیرون است
چند روزی مرا تحمل کن
کاج همسایه گفت با نرمی
دوستی را نمی برم از یاد
شاید این اتفاق هم روزی
ناگهان از برای من افتاد
مهربانی بگوش باد رسید
باد آرام شد، ملایم شد
کاج آسیب دیده ی ما هم
کم کمک پا گرفت و سالم شد
میوه ی کاج ها فرو می ریخت
دانه ها ریشه می زدند آسان
ابر باران رساند و چندی بعد
ده ما نام یافت کاجستان
شاعر: محمد جواد محبت، همان شاعر دوکاج
هی
آقای محبت
نمی شد زودتر این شعر دومو می گفتیو
اون شعر خشونت بار اولی تو کتاب ما چاپ نمی شد
نمی دونم چرا این همه خواب جنگ می بینم
کشت و کشتار و بمب و آتش و تجاوز
البته دهه شصتی هستیم دیگه
دوران جنینی و طفولیتمان در جنگ سپری شده
جنگ جنگ تا پیروزی
آینه را گل مالی کرده است
آینه ای که دروغ بگوید
به هیچ کار نمی آید
دیم به مهندس عزیزم
در ارتباط با بیچاره ها
اسم شاعر و نمی دونم
شب عید است و گرفتار زن خویشتنم
داد از دست زنم
اوست جفت منو من جفت حلال و محنم
داد از دست زنم
هم کرب ژرژه ز من خواهد و هم چادر وال
مد و فرم امسال
خود نه شلوار بپایم نه لباسی به تنم
داد از دست زنم
پای من مانده چو خر در گل و دل گشته پریش
او بفکر قر خویش
گویدم عطر بخر تا که به زلفم بزنم
داد از دست زنم
گفت بهر سر طاسم تو کله گیس بخر
مد پاریس بخر
گفتمش از همه کس لات تر امروز منم
داد از دست زنم
گفت گر پول نداری زچه هستی زنده
من شدم شرمنده
گفتمش زنده ار آنم که نباشد کفنم
داد از دست زنم
با توجه با تغییرات صورت گرفته و پیام های خطای مکررا ارسال شده
و اتفاقات غجیب و غریب مشاهده شده
به شدت معتقدم لپ تاپم مورد حمله قرار گرفته
ویروس هستی یا هکری که یواشکی افتادی به جون لبی من
الهی نابود بشی
هرچند شاعر گفته
به عمل کار برآید /به سخن دانی نیست
این روزها هر وقت با خودم چشم در چشم می شوم
این موی سپیدی که درست در خط مقدم موها روییده
و مرا تک شاخ کرده است و آزارم می دهد
مجبورم می کند که زمزمه کنم:
پیری آن نیست که بر سر بزند موی سپید
هر جوانی که بدل عشق ندارد پیر است
این شعر را می خوانم برای دلخوشی و
رو کم کنی این روزگار و
آن عمر چرخنده ی رهنده و
آن کفن سپید در انتظار و
این روی سیاه خودمو
آن دو چشم ظاهر بین
آخر
بیشتر سپیدی موی و رستن آن بر سر آزارم می دهد
تا اینکه ببینم دل دارم و عشقی دارم یا نه!
«طلاق وسیله مجازات نیست ریسمان رهایی است ...
هنگامی که امساک زن به معروف امکان ندارد، چاره ای جز آزاد کردن او به احسان باقی نمی ماند...»
قابل توجه کسانی که معتقدند شک مقدمه یقین است:
تشکیک مبتدی آمیخته با وسوسه است
اما
تشکیک مجرب گشایشی برای فهمیدن
افسانه آه
»افسانه آه«
اسم یک فیلم است که چندین سال پیش از تلویزیون دیدم
ماجرای فیلم از این قراره که ی خانوم نویسنده با توجه به مشکلاتی که توی زندگیش هست آه می کشه و می گه کاش من جای ب بودم
بنظرش ب آدم خوشبختی بود
ولی خبر نداشت که ب هم دوست داره جای ج باشه
و ج هم دوست داشت جای د باشه
هر کسی دوست داشت جای یکی دیگه باشه
تا اینکه نفرآخر که فرض کنید ش باشه
دوست داشت جای همون خانوم نویسنده اول باشه
اما آه یک افسانه دیگه هم داره
که خودش صدها افسانه دیگه درست می کنه
که از توش می شه یک سریال بلند همیشگی ساخت
مراقب باشیم که کاری نکنیم که
آه مظلومی پشت سرمون باشه
این آه کور گره طناب زندگی
که سال ها برا بافتنش زحمت می کشیم
و اون موقع که وقتش می رسه که از طناب استفاده کنیم
می بینیدم طناب کوتاه شده
و غیرقابل استفاده است
این مطلبو قبلا نوشتم
یادم نیست شاید هم تکراری باشه
می گن مصرف بنزین جهانی از کی تا حالا دو برابر شده
درحالیکه
تو همین دوره زمانی مصرف بنزین ایران ده برابر شده
با ی لحنی هم می گن مصرف ده برابر شده که انگار
همه اش را کردیم تو این ماشینایی که چند نفر جوان علاف ریختن توشو خیابون متر می کنند
یا اینکه انگار مردم نون و بنزین می خورن
نه بابا اینجوریام نیست
با این وضع مملکت ما که همه ی راهها به تهران ختم می شود
تا مرض آدم از روی جلد می رسه به زیر جلد برای مداوا باید منتقل بشه به تهران یا به ی شهر بزرگ تر n فرسخ دورتر
تو ایرانی که وسیله نقلیه عمومی به اون معنی وجود نداره
تو ایرانی که تو شهرهای غیر کلان وسیله نقلیه عمومی خلاصه می شه تو تاکسی هایی که تا ی قطره آب نمی دونم از کجا می چکه رو زمین همشونو جن می بره
با این شبکه ی منظم و گسترده و سریع حمل و نقل ریلی که در سرتاسرمیهن اسلامی داریم
آدم هرجوره که حساب کنه باز میبینه به نفعش که سوار ابو قراضه ی خودش بشه
با این همه خانم و آقای مهندس و دکتر که کلاس کارشون بهشون اجازه نمی ده سوار حتی تاکسی بشن
با این وضع امروز برو فردا بیای ادارات و ارگان ها و تاسیسات و...
با این قطارهای عریض و طویل عروس کشان ها و
سفرهای نوروزی و تابستانی و تعطیلات بین التعطیلین و
ماشین های فوق استاندارد تولید داخل
باید از ملت شریف ایران و ملت عراق، افغانستان و کلیه کشورهای مقاصد قاچاق بنزین خیلی هم سپاسگزار باشید که مصرفشون فقط ده برابر شده نه بیست برابر یا بیشتر
حالا شاید دیگه با هدفمندی یارانه ها اوضاع درست بشه
درمورد نانوایی ها که ما شاهد رقایت گسترده ای برای جلب مشتری هستیم
مثلا ی نانوایی به ازای هر ده نان خریداری شده یک قرص نان مجانی می دهد
یا دو نانوایی روی نان هایشان کنجد میریزن بدون هزینه اضافی
حالا ما صبح ها نان بربری کنجدی دویست تومانی می خوریم
حالش را می بریم
دیاز دیکتاتور سابق مکزیک گفته:
بیچاره مکزیک که این همه از خداوند دور و به ایالات متحده نزدیک است.
حالا انگار ما هم داریم میشیم شبیه مکزیک
از این ور آمریکا به ما نزدیک و نزدیک تر می شه
و ما از اون ور از خدا دورتر و دورتر میشیم
هر طرف که می چرخم
می خورم به در دکتری!
برخی انتظار دارند که بنشینم و
بدتر از پشت کنکوری ها
کرم کتاب بشومو
بخوانمو بخوانم
تا در آزمون دکتری قبول شومو
اگرچه پزشک نشده ام
خانم دکتری بشوم برای خودم ( مثل سید. مثل آویرا .مثل زی زی و مثل ...)
و اصلا برایشان قابل درک نیست
که من نمی خواهم و
نمی توانم بار دیگر
خودم را در چارچوب نظام استبدادیه سرکوبگر استاد و دانشجو
و بدتر از آن
محیط سلطنت مآب تحقیرگرای دانشگاه قرار دهم
جایی که اساتیدش هنوز نمی دانند
علم بدون اخلاق یکی از مظاهر فساد است
درک و فهم دانشجو را در حد پت و مت انگاره می کنند و
و به هیچ وجه خود را ملزم نمی دانند که در ارتباط با دانشجو ادب و نزاکت را رعایت کنند
دیگر نمی توانم ده ساعت بنشینم تا استاد بیاید و بگوید باشد وقتی دیگر
یا من را حواله دهد به دیگری
دیگر نمی خواهم با بغض سرم را بیندازم پایین و زیر لب بگویم: استاد یادتان نیست خودتان گفتید.
هیچ کس نمی داند
دانشگاه فوبیا زمین گیرم کرده است.
قدیم ترها که مردم
با گاو آهن زمینشان را شخم میزدند
با دست دانه می پاشیدند
با داس درو می کردند
با آسیاب آرد می کردند
از چاه با سطل آب می کشیدند
تنورشان را با هیزم گرم می کردند
نمکشان ید نداشت
یوبوست هم نداشتند
نماز خواندن برایشان سخت نبود
اما الان چه؟
همه کارها را ماشین می کند
نماز هم بخواند دیگر
An Inconvenient Truth
یک فیلم مستند
ساخته ال گور
اگه ندیدینش تا حالا
حتما ببینید تا از این پاییز تابستانی اینجا و
سیل و برف و بوران مناطق دیگه کره خاکی
سر دربیاورید
می دونید کشاورزان منطقه ما برای کشت گندم منتظر باران هستند
پاییز در حال اتمام و از باران خبری نیست
فکر نکنید چون هنوز شیر آب خونتونو باز می کنید و ازش آب میاد
پس خیالمون راحت و بی خیال
خشکسالی جدیه
همین که یک پاییز طبق معمول نداشتیم یعنی
خروج طبیعت از مسیر طبیعی خودش
واین از اون مسایلی که باید براش نگران بود
دیشب هم یکی از رفقا پیامک زده آیه ۲۸ سوره شوری را ۱۴ یار بخوانید برای نزول باران
آب مایه حیات!!!
سفر به میانه رسید و ما به قم
السلام علیک یا بنت رسول الله
و زیارتنامه را که باز می کنی
پر می شوی از عطر ثامن الحجج
اول زیارت امام رضا است و بعد زیارت حضرت معصومه
قم فقط حرم و جمکران نیست
مدفن دل های عاشق سوخته بسیار است
باید آن ها را شناخت تا بعد سراغ مزارشان را گرفت
قم فقط قم نیست
هوای صبحگاهش را اگر عمیق عمیق تنفس کنی
آن اعماق می توانی هوای مکه را استنشاق کنی
چشم هایت را ببندی و بروی سفر حج
و تصور کنی که روبروی هتل ایستاده ای منتظر اتوبوس های حافل
گذر خان
از آن گذرهاست که می شود هم گذر کرد و هم لذت برد و نگران هم نبود
لذتی بسیار نصیب آدمی می شود در گذر خان
باید رفت و دید
قم جاهای بسیاری برای رفتن و گشتن و دیدن دارد
به صرف اینکه آب آشامیدنی اش ناجور است
براحتی از آن گذر نکنید
باید ماند و دید
تذکره: شکرخدا حالمان خوب است
انشالا از این هم بهتر می شود
دوستان نگران نباشند
در فرصت مناسب احوالپرسی هایشان را جبران می کنیم
آسیه
داره میره ی جای دور
بلکم از تعلیق دربیاد
زنده برگشتم
هستم در خدمتتون
زنده برنگشتم
وصیت کردم داداش بیاد خبرتون کنه
خبردار شدین فاتحه بخونیدا
البته آدم اگه زودتر از والدینش بمیره
یکم وضعش بهتره
چون به هرحال والدین به فکر فرزندان هستن
حالا شما هم بخونید راه دوری نمیره
فعلا
خدانگهدار
آنچنان از کشور ایلات متحده تعریف می کنه که
آدم شک می کنه و از خودش می پرسه
نکنه امام زمان تو آمریکا ظهور کرده باشنو
ما این سر دنیا بی خبریم
سایت راه انداختن www.14seke.ir
زوج آسمانی
با این شعار:
(این روزها مهریه برای جوانان در آستانه ازدواج،
سدی محکم ونفوذ ناپذیر؛
دیواری فولادین،
که کمتر جوانی میتواند از آن عبور کند، شده است
به علاوه این که، بعد از گذر از آن،
هیچ ضمانتی برای دخترانی که به مهریهی سرسام آورشان دل خوش کرده اند، نیست.
آمار طلاقهایی که در دادگاههای خانواده به وقوع میپیوندد، این فاجعه را آشکارا نشان میدهد.)
سوال:
جوانان در آستانه ازدواج یعنی چه فرد یا افرادی ؟
اصلا در آستانه ازدواج بودن یعنی چی؟
آیا مهریه پایین ضمانتی برای دختران میشود؟
آیا اگر مهریه کم باشد مردان بعلاوه خانواده های فوق العاده متوقعشان حاضرند عروس بی
جهیزیه یا با جهیزیه بسیار کم یا کم به خانه بخت آقا داماد روانه شود؟ هرگز
دیوارهای فولادین و سد محکم و نفوذ ناپذیر مهریه نیست.
جای گیر دادن به مهریه و فقط مهریه نه جهیزیه
ی مقدار رو اخلاقیات کار کنید بهتر جواب میده
اینکه حالا تو آمار شما ازدواج های با مهریه بالا بیشتر به طلاق منجر می شن
دلیل نمی شه که :
زوج های چهارده سکه ای زندگی خوبی دارن یا داشته باشن
یا همه ازدواج های با مهریه سنگین به شکست منتهی می شن یا خواهند شد
یا اینکه چون مهریه سنگین بوده این ازدواج به طلاق ختم شده
یا اینکه اگر مهریه سبک بود به طلاق ختم نمی شد
یا اگه مهریه همه دختران سبک باشد همه جوانان در آستانه ازدواج مزدوج بشن و عنداللزوم زندگی خوبی هم داشته باشن
یا اینکه از کجا معلوم که اگر همه مهریه ها سبک باشد آمار طلاق بیش از پیش افزایش پیدا نکند؟
همه زندگی ها نشود حکایت شوکران؟
ما معتقدیم مهریه در زندگی مشترک خوشبختی نمی آورد چه سبک باشه چه سنگین
اما این جور که شما تبلیغ می کنید انگار مهریه سبک خوشبختی به ارمغان می آورد
ومهریه سنگین بدبختی
ازدواج غلط. غلط چه با مهریه سبک چه با مهریه سنگین
منتهی اگه مهریه سبک باشه این وسط خانوم ضرر کرده هم از نظر مالی و هم از سایر جهات
ولی اگه مهریه سنگین باشه آقاهه ضرر می کنه اونم فقط از لحاظ مالی
پس بهتره مهریه کم باشه که آقابون جامعه کلا کمتر ضرر کنند
ی سایتم ما راه بندازیم زوج های فرا آسمانی یعنی با مهریه بیش از چهارده تا سکه بیان ثبت نام کنند ببینیم کی روش کم میشه
این برداشت اینا از آمار درست نیست
ازدواج هایی منجر به طلاق همراه با پرداخت مهریه می شن که
یکی از دوطرف ماجرا ی ریگی به کفشش هست
مثلا آقاهه مخفیانه ازدواج دوم کرده
یا خانومه از اول فقط و فقط با هدف کسب مهریه ازدواج کرده
یا یکی از دوطرف ی عیب عمده اخلاقی داره مثلا دست بزن یا اعتیاد
وگرنه زوج هایی هستن که معتقدن با هم تفاهم ندارنو طلاق توافقی و خلاص
طبق قانون میزان مهریه توافقی تعیین می شه
که مرد هروقت عشقش بکشه خانومشو با پرداخت مهریه میتونه طلاق بده
زن هم با ابراز کراهت از مرد میتونه با بخشیدن مهریش مطلقه بشه
دیگه این مهریه که این همه هیاهو نداره
مهریه جزیی از ازدواج آنقدر بهش کلیت نبخشید
البته راه حل خوبیه
به نام بعضی ها به کام دیگران
و اینکه ی عامل بی ارزشو پررنگ کنیم تا عوامل اصلی دیده نشن
اگه ملاک ها و معیارها برای انتخاب همسر درست باشه
و دو طرف شایستگی و لیاقت کافی برای درکنارهم بودنو داشته باشن
و برای در کنار هم بودن تلاشی صادقانه انجام بدن
موضوع مهریه کمرنگ و بی ارزش میشه
می بینید چه مملکت مرد سالاری داریم
حالا دوتا سودجوی مونث پیدا شده که از مهریه سنگین سو استفاده می کنند
داد آقایون بلند شد که مبادا خدای ناکرده پای یکی دیگر از مردان در این گودال بلغزد
این همه سال مردا دارن از اختیاراتشون سواستفاده می کنند داد هیچ کی درنمیاد
تکنولوژی و صنعت فرزندان خلف کفار قریشند
آنقدر سروصدا راه انداخته اند
که صدای محمد(ص) به گوش نمی رسد
این شکلاتو بگیرو
دهنتو ببند و
حرف نزن
تو عوالم بعضی ها
تجرد برابر است با مرفه بی دردی
یعنی عاطل و باطل
بخوروبخواب و راحت باش
یعنی تورم وقت اضافه
بعد رو آدم مجرد برا همه جا و هرکاری حساب باز می کنند
و اصلا براشون قابل فهم نیست
که ی آدم مجرد هم برا اوقات زندگیش میتونه و حق داره برنامه داشته باشه
اینجوری می شه که زندگی مجردا پر میشه از پیام بازرگانی این و اون
دیدین
هممون
بطور مادرزادی و
ژنتیکی
almost allways
از خدا طلبکاریم
بدیم رویانی ها ژنتیکو اصلاح کنند؟
آهای
حاج علی
حاج علی آقا و دوستان
با همتون هستما
انگار خیلی داره بهتون خوش می گذره ها
ی وقت رو دل نکنید
رفتین تو حاشیه امن
برا خودتون جا انداختینو
حالی به حولی
بخوروبخواب و راحت باش
یوقت آب اون ته تهای دلای دریایی تون تکون نخوره
سونامی بشه ایرانو آب ببره
حاج محمود هست که همه ی کاسه کوزه ها سرش بشکنه
آره حاج علی؟
شما هم؟
ای بابا
وزن زمان برایم خیلی سنگین شده است
جوری که وقتی به دیشب فکر می کنم
انگار در حال گردگیری خاطرات سال های کهن هستم
بی رحمانه ترین جنگ ها در دل صلح جریان دارد.
باز یکنفر افتاد و مرد و کاشکی ها شروع شدند.
رفته بودیم مهمانی
طبق معمول این روزها
بنده گرسنه برگشتم
معده ام با این برنج های وارداتی خوش هیکل قد درازبی طعم و عطر
میانه ی خوبی ندارد
آدم نیم دانه ی برنج ایرانی را کته کند بخورد
به از این شاخ هیزم های غیر قابل هضم
کمی دلم برایش تنگ شده است
دلتنگی برای چه؟
آن هم برای کسی که حتی از هم صحبتی با او حوصله ام سر می رفت و دلم می گرفت
او برای خودش حرف می زد
من برای خودم فکر می کردم
و هر از چندی لبخندی تحویلش می دادم
که شک نبرد به خیالش که من غرق خیالم
و سکوت می کردم
و شاکی بود از سکوت من
و من هم بهانه ها داشتم در آستین
که مرا چه که در محضر استاد لب به سخن گشایم
می شنویمو فیض میبریم!
شوق شنیدن داشت
اما شنیدن نمی دانست
شاید دلم تنگ است برای جنس حرفهایش
حرفهایی برآمده از نیاز و تقلید صرف
و سخت خام
با طعم گس
که شنیدنش کفاره گناهان است
شخصیت سرکوب شده
مطیع بود و گوش به امر
از این دسته از آدم ها که نمی توانند انیس کسی باشند
پس کی می خواهد برای خودش خودی دست و پا کند؟
خودی بدور از منطق باطل ذهن خرابش
دلتنگیم آنقدر کمرنگ است که زود می رود
سخنان کسالتبارش که بیادم می آید
دهن بینی های بی شمارش را که میشمرم
غرور کاذبش و جلوه گری هایش
و هزاران هزار عیب رسوایش
از دلتنگی پشیمانم می کنند
نساءکم حرث لکم (بقره/223) زنان کشتزار شما هستند
الزرع للزارع ولو کان غاصبا
بنابراین ولایت طفل دراصل برای پدرش ثابت است
جریان
همسرایی ها توی کلیسا چیه؟
اونم با پیانو
بدنبال چی هستن؟
نقش عملکردی موسیقی چیه؟
آیا موسیقی داره جای خالی چیزی رو پر می کنه؟
یا می خوان با موسیقی چیزی رو پررنگ تر جلوه بدن؟
یا موسیقی نقش پوشاننده داره؟
نقش کاتالیزگری داره؟
نقش تزیینی داره؟
نوشته بود:....اکیدا ممنوع!
این عبارت یعنی
رسوخ عمیق روح قانون گریزی در فرهنگ جامعه ایران این زمان
وقتی ی چیزی ممنوع
ممنوع دیگه
اکید و غیر اکید نداریم که
داریم؟
ساعت شانزده انشالا راه می افتیم
قراره یک مسافرت یک روزه و نیمی برویم
درست مثل اون سه تا مسافرت
یک روزو نیمی دیگه ای که بترتیب
برای عروسی
دختر عمه
پسر عمو و
پسر اون یکی عمو
رفتیمو برگشتیم
این بار
عروسی دختر عمو
در شهری دیگر
عروسی چیه دیگه؟
فلسفه این مراسم چیه؟
که همه جمع بشن برا خوشبختی عروس بزک کرده و داماد دعا کنند؟
اینکه عروسو می برن آرایشگاه و
اون لباسای تور دنباله دارو
تاج های نقره ای زرق و برق دار
برای چیه؟
بنظرم نوعی القائ حس حقارت
گونه ای از حقارت
به عروس اثبات می شه که
می تونستی از اینی که هستی زیباتر باشی
ولی چون نیستی
ما به کمک این همه تجهیزات
این امکانو برای یک شب برات فراهم می آریم
تا داماد هم تو رو برای یک شب در اوج زیبایی ببینه
(البته اگه آرایشگرش خوب باشه)
و تصویر تو بشه رویای همیشگیش
آره؟
زیبا جلوه تر دادن بنظر نوعی ریا میاد
یه جور فریبکاری
نمی دونم این بندو بساط عروسی نشانه ی ایده آل گرایی
یا نشانه اوج ظاهرگرایی
کلی حرف دیگه هم میشه زد
فعلا وقت ندارم
تنها فایده عروسی که در حال حاضر برام جلوه گری می کنه
جمع شدن فامیل دور هم
بنابراین این چهارمین گردهمایی فامیل پدری در تابستان امسال
ما باید شاکر خداوند باشیم