از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

سه سپیدار

سالها پیش چفت دیوار همسایه

سه نهال سپیدار غرس شدند

سالیانی گذشت دورودراز

تا نهال ها بزرگو بزرگ شدند

قد برافراشته از سر دیوار

باعث صفا و سبزی دلها

فصل پاییز رسید از ره

زرد شد درختان همسایه

توی کوچه ریخت در پاییز

کمی از برگهای خزان زده

اما آدمهای ساکن کوچه

سخت بی مروتو خودبین

به شکایت و زاری

آمدند پیش همسایه

کوچه پر شده است از برگ

ما تمیزی میخواهیم

گر درختان بریده نشوند

آه و نفرین پشت سر دارید

شکوه و گلایه پی در پی

شد موتور اره ناغافل

آن درختان قدقامت

نقش بستند بروی زمین باهم

کاش میشد مثل دوکاج
از نو شعری دگر سرود

سبز داشت آن درختان را

زنده و استوار و پابرجا

هی امان از دل بیرحم

آدم دو پای ناآگاه




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد