از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

تخت

و اینک نوبت این شد

که روی تخت بیارامد

تخت مرده شورخانه را میگویم

راحت خوابیده است

بیصدا

و از دغدغه هایش خبر نداریم

چون چشم برزخی نداریم

و هیچکس خیالش نمیرسد

روزهای سخت پشت سرش را

و هیچکس نمیداند روزهای پیش رویش را

بزرگ کردن هفت پسر سخت تر است یا

گذر از پل صراط

دنبال پول دویدن مشکل تر است یا

سوال و جواب قیامت

توی صف ایستاده ایم

تا نوبت به ما هم برسد

اما

اداب صف ایستادن را نمیدانیم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد