از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

گرما

در این هیاههوی تابستان داغ و

گرمای رخنه گر موذی

که بر جان ادمی هجوم می اورد

ان مرد امد

ان مرد در گرما امد

با دست خالی

با جیب خالی

و با حسابی خالی تر از هر خالی

اما

با روی پر

یا بعبارتی با پر رویی

زن دوم حسابش را خالی کرد و

خودش را به بیرون پرتاب 

و او هم جایی نداشت

جز

خانه ی زن اول

که خودش کار کرد و بچه های ان مرد را بزرگ کرد

و حاصل ان دسته گلهای زیبا نیستند

دو فروند ننگ نطورنمک

بالا برنده ی فشارخون

بی حاصل و بی خاصیت

محتاج نان شب

و زن اولی که با گرمایی چون گرمای تابستان

اهداکننده ی اسپرم را پذیرفتو

دهان من از تعجب باز نیست

چون تصمیم گرفته ام قضاوت نکنم

که هیچ

حتی درمورد دیگران فکر هم نکنم

اما اینکه اینجا نوشتمش

برای گرفتن درس عبرت است

چون این سومین مرد دوران عمر من است

که دست از پا درازتر

از خانه زن دوم رجعت داده شد

یا دیپورت شد

درحالیکه کل زندگیش را از دست داد

و حرفو حدیث زیاد هست

اما وقت تنگ

چون نگاههای صاحبخانه یا بعبارتی مالک اینترنت

دارد کج میشود

از بس سرم تو گوشی است

چون تشنه ای بر لب جوی




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد