از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

خلق


در این هیاهوی تاریکی

ادمها همه نالانند

از خلق پایینشان


صدبار می ایی سرک میکشی توی وبلاگ

تا یک متن جدید بنویسی

اما تا باز میشود

کاری از جایی صدایت میزند

که بیا

من روی زمین مانده ام


پدربزرگ با برادر مادربزرگ

شبها مینشستند به مشاعره و

سیگار دود میکردند

انگار پدربزرگ شاهنامه را حفظ بود

مولانا و حافظ را

همینطور قران را


مدرک اکادمیک نداشتند

اما سرشار بودند از ادب و حکمت بزرگان

ما نسل بی ریشه ایمدر برابر حوادث روزگار

خودمان هستیمو لیسانسو فوق لیسانسو

کمی هم تجربیات عمر کوتاه خود

نه حکمتی خوانده ایم 

نه دانشی داریم

چقدر بی توشه و بی اندوخته ایم

همین است که خلقمان پایین است

اما بخود مفتخریم

فاصله ی خود را با خلق عظیم نمیدانیم


ناهار صدایم میزند

و البته شکم های گرسنه 

و زنبیل پیک نیک امروز

که قرار است بعداز ناهار روی بدهد



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد