تبلیغات ازمون استخدامی بخش خصوصی
از تی وی پخش میشد
ذهنم پرواز کرد به عقب و عقب و عقب تر
رسیدم به دانشگاه
به خوابگاه و روزهای سختش
و مدرک بی خاصیتی که گرفتم
و بچه هایی که در نداری درس میخوندن
نوشتن پایان نامه با سیستمهای دانشگاه
ی کابوووووس
بچه هایی که فقط برای شام ژتون میخریدنو
نصفشو برای ناهارفردا میزاشتن
مجبوربودن هرجورشده کتاب امانت بگیرن
تو اون سرمای سخت لباس مناسب نداشتن
حتما کاردانشجویی میگرفتن
و درس میخوندن
فقط عید و تابستان خونه میرفتن
چون کرایه نداشتن
و نمیدونم این درس خوندن کمکشون کرد یا نه؟
پول درآوردن روزبروز مهمتر از دیروز میشه
خدایا
چیزی برای گفتن ندارم
من در مقایسه با این بچه ها
در رفاه درس خوندم
و الان حس بدی نسبت به بی ارزشی مدرکم دارم
ای کاش اونایی که سختیها رو تحمل کردن
الان راضی باشن