دوست دارم این روزها بگذرند و تمام شود
دوست دارم همه ی همه ی کتابهایم را از خودم دور کنم
بزارم سرکوچه تا نان خشکی انها را ببرد
لوسترها را باز کردم
بنظرم سقف یکدست سفید قشنگ تر است
نمیدانم چه جور ادمی بودم که دنبال لوستر از این مغازه به ان مغازه سر میزدم
چقدر پوچ بودم
دلم خدا را می خواهد
اما کوچک تر از ان است که به خدا برسد