روزها میگذرند
چون گذر ابرها
امروز رفتم
جایی دورونزدیک
کسی نبود
رفته بودند لاشه چینی
و من چون دزدان سرگردنه
یواشکی و دزدکی توی اتاقشان سرک کشیدم
تک اتاقی که خانه شان بود
و شاید چون شناسنامه ندارند
و ایرانی نیستند
خودشان ترجیح میدهند
مخفی بمانند
و کسی حتی برای کمک هم انها رانشناسد
من هم اتفاقی سر از آنجا درآوردم
فکرم مشغول ان دو بچه است
انها چه خواهند شد؟
نه برای خودشان
برای جامعه
یک بنیاد خیریه برای پناهندگان بی مجوز لازم است
البته تدبیری خاص برای انها لازم است