امروز درجا باهم درهم
غیبت چند نفر را کردم
و حسابی زیرابشان را زدم
چون همه اعضای یک خانواده بودند
و شبیه هم
حتی گناهانشان را هم باهم مرتکب می شوند
و همدیگر را تشویق می کنند
البته برای ریختن حقایق بر روی میز
دلیل داشتم
خوب
شنونده با دو تن ازآنها قرار کاری داشت
و باید می دانست و آگاه می شد که با چه کسانی روبروست
چون من یقین داشتم شنونده از حقیقت خبر ندارد
و غیبت شوندگان ریاکارانی مصلح نما هستند
ولی به قول نفس سرزنشگر
اصلا لزومی نداشت که دایره ی غیبت را پاره کنم
چون شنونده
قبل از ملاقات صراحتا بیان کرد که فقط یک قرار نمایشی است و قراردادی در کار نخواهد بود
و اینکه چرا آبروی همه را بردم؟
فقط کارنامه ی ملاقات شوندگان را رو میکردم نه دسته جمع کل اعضای خانواده
و سر آخر اینکه در حضور همسر شنونده چرا گفتم؟؟؟
به او که دیگر مرتبط نبود
و در مجموع
شاید غیبت گفته باشم
برای اینکه
فقط و فقط کار انها کوک نخورد
نه اینکه مصلحت شنونده را لحاظ کرده باشم
من از اینها خوشم نمی اید
انسانهایی هستند پر مدعا
جوری که انتظار دارند
خدا برای بودنشان
به انها حق الوجودبپردازد
و دنبال پول بی زحمت هستند
خودشان را آدم حساب می کنند بقیه ابزار
حالا فکر می کنم
اگر افراد جامعه انقدر محافظه کار نبودند
و مثل من
همه ی گزینه ها روی میز را دقیق روشن می کردند
من هم فریب ظاهرالصلاحی انها را نمی خوردم
و اکنون از اینکه صابون غیبت شوندگان به تنم خورده است
انقدر دل چرکین و ناراحت نبودم
که اینجور آخرت خودم را ویران کنم
البته فقط تا چهل روز
ولی نمی دانم عقاب غیبت دسته جمعی چگونه است
چهل روزعبادت منتقل میشود برای هرکس یا
چهل روز تقسیم بر همه ی افراد؟؟؟
البته هنر این است که در موضع قدرت انتقام نگیری
ولی من دیوانه وار بفکر تخریب غیبت شوندگان بودم
و دلم خنک شده بود که موقعیتش پیش آمده بود
اقدر هنر ندارم که ببخشم و فراموش کنم
شاید باید بخشید و مکلف شد که مانع فریب خوردن دیگران شد