از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

از انچه ناراضیم

همه انچه که نباید اینگونه باشد

غیبت ادامه

در راستای تفکرات ریشه ای

به ذهن غیبت خیز رسیدیم

از انجا که با دو تن از دوستان همراه و هم مسیر شده بودیم( فعل جمع انگار ابهت بیشتری دارد)

یکی از دوستان بنام الف پرس و جو کرد برای خانمی

که حاضر باشد با مردی مطلقه و دارای یک فرزند دختر ازدواج کند

( وقتی از شرایط مرد حرف زد شغل و خانواده و محل زندگی و.... من مرد را شناختم)

همراه دیگرمان بنام ب فرمودند

دختر نهایتا به سمت مادر خواهد رفت.

و الف در یک جمله ی خلاصه عرض کرد که

خیر، مادر امکان نگهداری از فرزند را ندارد.

والسلام

با اینکه الف میدانست اگر نام زن مرد را ببرد کمتر کسی هست که او را نشناسد

و اگر من جای الف بودم در کمال ناشی گری و خامی می گفتم

مادر صلاحیت اخلاقی ندارد( شکلک وحشت)

و حتما ب می پرسید چرا؟ و اگر هم نمی پرسید

من میگفتم میشناسیش دیگه فلانی...هست

و ب میگفت اوهههههههه

و حرف کش می آمد


من فکر میکردم بدون غیبت کردن 

حرف زدن تعطیل خواهد ماند

اما الان پی به این بردم

که خوب حرف زدن را یاد ندارم

واقعا لازم نیست همیشه همه جا شفاف سازی کرد

و البته این فکر کمی خطرناک است

چون انوقت کجاباید شفاف سازی کرد و کجا نباید؟

ذهن همه اش درگیر نکیر و منکر خودی می شود

باید نباید

نباید باید

باید باید

نباید نباید

ای خدااا

ای کریم چاره ساز

ما را چه باید؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد