آه که خیلی زود رسیدیم به شب قدر که از هزار سال برتر است.
ما برای یک مهمانی ساده
خودمان را حلق آویز می کنیم تا آماده شویم
از چه بپزم
چه بپوشم
چه کسانی هستند
چگونه بروم
و...
اما برای شب قدر!!!
تقریبا کار خاصی نمی کنیم
لباس میپوشیم و
میسپاریم خودمان را به برنامه های روتین محافل مذهبی
و باقی اش توصیف کردن نمی خواهد
همه مان بلدیم
آخرش هم خوشحالیم
و میرویم پیش بسوی سرزمین عجایب سرنوشتمان
انگار فقط دلمان خوش است به حاضری زدن
خدایا
به قدر معرفت حاضری زدنمان
که می اییم و می گوییم ما هم هستیم ،مشکلات دنیای ما را حل کن.
گره از مشکلات باطنی ما بگشا
البته برخی هم میروند میخوابند
با این شعار که چشم دل باید بیدار باشد نه چشم سر!!!
اینها نه تنها سوراخ دعا بلکه راه را هم گم کرده اند.
چقدر زیبا